eitaa logo
مَه گُل
617 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 ✳.....من هم مثل شما ايراني هستم، اهل شيراز و پدرم از علماي اين شهربوده 🔆مي خواستم با شما كه هموطن من هستي آشنا بشم.لبخندي زد و گفت: ❇من رو ابراهيم صدا كنيد. تو اين شهر هم مشغول درس هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت. 💟اين اولين ديدار ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدررابطه ي ما نزديك شد كه آقا هادي رازهايش را به من مي گفت. 🔘مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش مي گفتند اين جوان طلبه ي سخت كوشي است، اماشهريه نمي گيرد. 🔗يك بار گفتم: آخه براي چي شهريه نميگيری ❓ 📌گفت: من هنوز به اون درجه نرسيدم كه از پول امام زمان (عج)استفاده كنم. گفتم: خب خرجي چي كار ميكني❓ 🌟خنديد و گفت: مي گذرونيم...يك روز هادي آمد و گفت: اگه كسي كار لوله كشي داشت بگو من انجام ميدم ‼بدون هزينه. فقط تو روزهاي آخر هفته. گفتم: مگه بلدي!؟ گفت: ياد گرفتم ⚫وسايل لازم براي اين كار رو هم تهيه كردم. فقط پول لوله را بايدبپردازند. 🔵گفتم: خيلي خوبه، براي اولين كار بيا خونه ي ما!ساعتي بعد هادي با يك گاري آمد! ⭕ وسايل لوله كشي را با خودش آورده بود. خوب يادم هست كه چهار شب در منزل ما كار كرد و كار لوله كشي براي آشپزخانه و حمام را به پايان رساند. 🌀در اين مدت جز چند ليوان آب هيچ چيزي نخورد.هر چه به او اصرار كرديم بي فايده بود. ✴ البته بيشتر مواقع روزه بود. اما هادي يا همان كه ما او را به اسم ابراهيم مي شناختيم 🔲 هيچ مزدي براي لوله كشي خانه ي مردم نجف نمي گرفت و هيچ چيزي هم در منزل آنها نمیخورد ⬅ادامه دارد 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ️❣❤️❣❤️❣❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️ ✍ ادامه دارد ... 🌱@mahgolll 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ # 🌷🍃🍂 خلاصه  ليلا خانم ، كمكي از دستمون  بر بياد خوشحال  مي شيم  انجام  بديم ماشين  سر كوچه  ترمز مي زند مرد پياده  مي شود و امين  را در بغل  گرفته  وليلا را تا خانه  همراهي  مي كند ***  انگورهاي  دانه  درشت  ياقوتي ، خوشه خوشه  از داربست  چوبي  آويزان  است نور خورشيد از لابه لاي  پنجه هاي  مو سرك  مي كشد  ليلا روي  چهار پايه ايستاده ، خوشه هاي  انگور را مي چيند و يكي يكي  به  دست  امين  مي دهد  امين ذوق زده  و خوشحال  خوشه ها را درون  سبد بافته  شده  از ارغوان  مي گذارد  در به  شدت  كوبيده  مي شود. ليلا يكباره  تعادلش  را روي  چهار پايه  از دست مي دهد نزديك  است  واژگون  شود كه  دست  به  ديوار تكيه  مي دهد و خود را نگه مي دارد چادر بر سر انداخته  ، با عجله  به  طرف  در مي رود   كوبيدن  كوبه  همچنان ادامه  دارد  در را باز مي كند با ديدن  علي  جا مي خورد: - علي  آقا شماييد!... چه  خبر شده ؟ نگاه  غضب آلود علي  ليلا را خشك  بر جاي  نگه  مي دارد  علي  بدون  گفتن  هيچ  كلامي  وارد حياط  مي شود  به  طرف  حوض  مي رود. يك  پايش  را روي  لبة  حوض  گذاشته  تسبيح  دانه  درشت  را به  سرعت  مي چرخاند به آب  حوض  چشم  دوخته  و با قاطعيت  مي گويد: - دو شب  پيش  كجا بودين ؟  ليلا از لحن  كلام  علي  تمركزي  پيدا نمي كند، به  ذهن  خود فشار مي آورد تا آنكه به  ياد مي آورد  با صداي  لرزاني  كه  اضطرابش  را بيشتر نشان  مي دهد مي گويد: - دو شب  پيش !... دو شب  پيش  امين  رو برده  بودم  دكتر. ... https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1 🦋🦋🦋🦋
🔥 👣🔥 پسر قشنگ . دستش رو گرفتم و بردم سوار ماشینش کردم … تمام روز رو دنبال یه خانه سالمندان گشتم … یه جای مناسب و خوب که از پس قیمت و هزینه هاش بربیام … بالاخره پذیرشش رو گرفتم و بستریش کردم … با خوشحالی، 10 دلاریش رو دستش گرفته بود و به همه نشون می داد … اینو پسر قشنگ بهم داده … پسر قشنگ بهم داده … دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم و اونجا بایستم … زدم بیرون … سوار ماشین که شدم از شدت ناراحتی دندون هام روی هم صدا می داد … . - تمام عمرت یه بار هم بهم نگفتی پسرم … یه بار با محبت صدام نکردی … حالا که … بهم میگی پسر قشنگ … . نماز مغرب رسیدم مسجد … اومدم سوئیچ رو پس بدم که حسنا من رو دید … با خوشحالی دوید سمتم … خیلی کلافه بودم … یهو حواسم جمع شد … خدایا! پولی رو که به خانه سالمندان دادم پولی بود که می خواستم باهاش حسنا رو ماه عسل ببرم … نفسم بند اومد … . . حسنا با خوشحالی از روزش برام تعریف می کرد … دانشگاه و اتفاقاتی که براش افتاده بود … منم ناخودآگاه، روز اون رو با روز خودم مقایسه می کردم … و مونده بودم چی بهش بگم … چطور بگم چه بلایی سر پول هام اومده؟ … . . چاره ای نبود … توکل کردم و گفتم … . ... نویسنده: ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1