eitaa logo
مَه گُل
617 دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
103 فایل
❤پاتوق دختران فرهیخته❤👧حرفهای نگفتنی نوجوانی و جوانی😄💅هنر و خلاقیت💇 📑اخبار دخترونه و...🎀 📣گل دخترا😍کانال رو به دوستانتون معرفی کنید @Mahgol31 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1
مشاهده در ایتا
دانلود
☀️ ☀️ راحله بالاي سرم نشست و بقيه هم كنارم. ـ اين جا چه خبره؟ راحله دستش را روي پيشانيم گذاشت و موهايم را نوازش كرد: ـ چيزي نيست. نگران نشو! ما هنوز در حسينيه هستيم. قرار بود ديشب برگرديم، ولي چون جنازه فاطمه رو تحويل ندادن، تو هم حالِت مناسب نبود، ما هم مانديم. بچه ها گفتند ما بدون فاطمه برنمي گرديم!  ـ حالا تكليف چيه؟ ـ پس فردا شهدا رو تشييع مي كنن۲۷۰ نفر شهيد شدن. قرار شد ما هم تا روز تشييع جنازه ها در مشهد بمونيم. چند تا از مسئولان دانشگاه و خانواده فاطمه هم امشب بيان. ـ چه بلايي سرِ من آمده؟ ـ چيز مهمي نيست! يه ضربه عصبي است! شوكه شدي و فشارت هم پايين آمده بود!  دكتر توي بيمارستان يه سِرُم بهت زد! امروز ظهر هم آورديمت خانه. دكتر گفت تا شب حالت خوب مي شه. خانواده ات هم قراره بيان دنبالت تا با ماشين خودتون برگردي.  بچه ها پيشاني و گونه هايم را بوسيدند و كنار نشستند. محور همه صحبت ها به فاطمه ختم مي شد. اوايل شب مسئولان دانشگاه و خانواده فاطمه هم رسيدند. پدر و مادرش پير بودند، اما قوي و با روحيه. مادرش بچه ها را كه ديد بغضش تركيد. بچه ها را بغل مي كرد، در آغوش مي گرفت، به سر و صورتشان دست مي كشيد و گريه مي كرد. ... ... نویسندگان: امیرحسین بانکی،بهزاد دانشگر و محمدرضا رضایتمند ⁦(◕ᴗ◕✿)⁩⁦_________🍃🌹 https://eitaa.com/joinchat/2809528345C119136e9a1