#مرگ_بر_اسرائیل
سرم بلندی جولان، دلم فلسطین است
غریب در وطنم، آه... درد من این است
غذای کودک من ترکش است و خمپاره
برای مردم من، مرگ مثل تمرین است
عروس و داماد، اینجا حنا نمیبندند
دلی به داغ عزیزی همیشه خونین است
ولی زمان تولد به گوش ما خواندند
که مرگِ سرخ «بِه» از زندگی ننگین است
هزاربار سرِ از تن جدا شرف دارد
به آن سری که به تن مانده است و پایین است
چه سنگها که زدیم و کسی دری نگشود
دریغ! بعضیها خوابشان چه سنگین است
شهادت است دعامان، به چشم ما موشک
نه پیک مرگ، که انگار مرغ آمین است
بزن که آن چه به پاخاست، آه مظلوم است
بزن که آن چه زدی زخم نیست، تسکین است
بزن که تلختر از قبل میشود کامت
بزن که آخر این شاهنامه شیرین است
گرفتنیست همین آه اگر خداست خدا
لوای ظلم میافتد اگر که دین دین است
✍ #محمدحسین_ملکیان
🌱 @parvaz_90
🌱 #یا_صاحب_الزمان (عج)
کرامت پیشهای بیمِثل و بیمانند میآید
که باران تا ابد پشت سرش یکبند میآید
کسی که نسل او را میشناسد، خوب میداند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند میآید
همان تیغی که برقش میشکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را میدهد پیوند، میآید
همه تقویمها را گشتهام، میلادی و هجری
نمیداند کسی او چَندِ چَندِ چَند میآید
جهان میایستد با هرچه دارد روبروی او
زمان میایستد، بوی خوش اسفند میآید
ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گرچه بعضی بر نمیتابند، میآید
بله! آن آیتاللهی که بعضی خشک مذهبها
برای بیعتِ با او نمیآیند، میآید
برای یک سلام ساده تمرین کردهام عُمْری
ولی میدانم آخر هم زبانم بند میآید!
بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند میآید
به در میگویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند... میآید
✍ #محمدحسین_ملکیان
🌱 @parvaz_90
🌸 #یا_صاحب_الزمان (عج)
کرامت پیشهای بی مثل و بی مانند میآید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند میآید
کسی که نسل او را میشناسد، خوب میداند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند میآید
همان تیغی که برقش میشکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را میدهد پیوند میآید
همه تقویمها را گشتهام، میلادی و هجری
نمیداند کسی او چندِ چندِ چند میآید
جهان میایستد با هرچه دارد روبروی او
زمان میایستد، بوی خوش اسفند میآید
ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گرچه بعضی بر نمیتابند، میآید
بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهبها
برای بیعت با او نمیآیند، میآید
برای یک سلام ساده تمرین کردهام عمری
ولی میدانم آخر هم زبانم بند میآید
بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند میآید
به در میگویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود #مادرم سوگند... میآید
✍ #محمدحسین_ملکیان
🌱 @parvaz_90
خاطرت باشد، کسی را خواستی مجنون کنی
زخم قدری بر دلش بگذار
مرهم بیشتر...
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🌱 @mahjur_1390
سلام فلسفهی چشمهای بارانی
سلام آبروی سجدههای طولانی
تو را هر آینه تصویر کردهام، نظمی
چه نسبتی است میان تو با پریشانی؟
چگونه وصف کند غصهی تو را دعبل؟
چگونه رسم کند چهرهی تو را مانی؟
بیا که ما همه چشم از گناه میپوشیم
چرا تو این همه از خلق، رو بپوشانی؟
چقدر بر سر بازارها قدم زدهای
که یک معامله سر گیرد از مسلمانی
چقدر موقع قحطی صدا زدیم تو را
و یادی از تو نکردیم در فراوانی
قرار بود بسازیم خانهی دل را
چقدر ساخته شد خانههای اعیانی
چه عهدها که پس از هر دعای عهد، شکست
چه ندبهها که نشد موجب پشیمانی
اضافه شد به غم تو چقدر سال به سال
و ما چقدر گرفتیم بی تو مهمانی
چقدر سینهزنی زود جای خود را داد
به پایکوبی نیمه شب خیابانی
چقدر در پی ما گشتهای چراغ به دست
میان همهمهی کوچهی چراغانی
نه روضههای محرم تو را تسلا داد
نه شاد کرد تو را جشنهای شعبانی
خودت بیا بنشین و بخوان و اشک بریز
خودت خطیب، خودت مستمع، خودت بانی
بخوان که روضه از آن حنجره شنیدنی است
به لهجهی عربی، با زبان قرآنی
بگو که روضهی باز است خاطرههایت
بگو هرآنچه که نشنیدهایم و می دانی
بگو که خنجر شمر از قفا چه سخت برید
بگو که خون خدا کشته شد به آسانی
بگو حسین اگر داغ داشت، بر دل بود
بگو که داغ سنان بود روی پیشانی
بگو چگونه به هنگام آب نوشیدن
همیشه می رسی از تشنگی به حیرانی
فدای سرخی چشم سیاه تو که هنوز
درون گودی مقتل نماز میخوانی
به قدر چکهای از اشکهات موجز نیست
چکیدهی همهی شعرهای ایرانی
✍🏻 #محمدحسین_ملکیان
🌱 @mahjur_1390