eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
11.2هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
8.1هزار ویدیو
272 فایل
🔮 بالاتر از نگاه منی آه #ماه_من دستم نمی‌رسد به بلندای چیدنت ای #شهید ...🌷کاش باتو همراه شوم دمی...لحظه ای ✔️گروه مرتبط با کانال👇🏻😌 http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 تبلیغات،تبادل 👈🏻 @tablighat_mahman11 خادم الشهدا 👈🏻 @zsn2y00
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 شش سحر آمده ام شاه به من توشه بده 🌿 ششمین روز شده، روزی شش گوشه بده (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 میزان انتظار در روز 🔹 به میزانی که در طول هفته به یاد ارواحنافداه بوده ایم در روز جمعه چشم انتظار و ندبه خوان ظهورش خواهیم بود... 🔹 در زیارت روز جمعه می خوانیم: 🔺 وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ آری هیچ کس به مانند امام زمان ارواحنا فداه مهمان را اکرام نمی کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۩کانال‌ادعیه‌و‌مناجات‌صوتی﷽۩4_5814471736858512178.mp3
زمان: حجم: 1.73M
🌄 «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ...» 🎙 با صدای استاد موسوی قهار «خاطره انگیز» 🌙🌱🍃🌱
ای شهداء ؛ در قنوت نمازتان دعا کنید ما هم از آن خوب‌ها بشویم از آن المُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْه ها ...
🔰 | 🔻 شهید به غیبت حساس بود یک روزبا دوستان مشغول صحبت از هر دری بودیم که یکی از دوستان از سیدرضا اجازه خواست تا مطلبی را بگوید. آن دوست ما قبل از صحبتش نگاهی به اطراف انداخت و تا رفت صحبتش را شروع کند، سید رضا مانعش شد و گفت: نمیخواهد بگویی... 🔆همه تعجب کرده بودیم. لحظاتی بعد دوستمان از سید رضا پرسید: چرانگویم؟ سیدرضا لبخندی زد و گفت: قبل از صحبتت به اطراف نگاه کردی، حدس زدم بخواهی غیبت کسی را بکنی! برای همین گفتم جلوی غیبتت را بگیرم.همیشه به غیبت حساس بود و به هر طریقی که می توانست مانع غیبت میشد. 📚منبع:کتاب طاهر خانطومان 🌷شهید سید رضا طاهر🌷
خوب به پیراهنش نگاه کن...☝️ نوشته یا یا 📎خدا جفتش را به او داد...
↻♥️⃟🦋 •. ✦راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذرد و هر کس در هر زمره که می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند ، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد... 🕊🌿⚘
💠 🔹 وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد. کسی نمی‌توانست جلوی بچه‌ها را بگیرد. توی سر و سینه‌شان می‌زدند. چند نفر بی حال شدند و روی دست بردندشان. آخر مراسم عزاداری، سردار شهید اسماعیل صادقی گفت: « به من سپرده بود که دویست روز روزه‌ی قضا داره، کی حاضره براش این روزه‌ها رو بگیره؟» همه بلند شدند. نفری یک روز هم می‌گرفتند، می‌شد ده هزار روز ‼️ 📚 منبع: کتاب یادگاران، ج۱۰ کتاب زین‌الدین، انتشارات روایت فتح، ص۹۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا