💔🌟🍁🕊🥀🌼🌼🌼🥀🕊🍁🌟💔
#سلام_آقاجانم💞
#مهدی_جانم 💚
🌼 امام زمانم آقا جانم
💔 دلم بهانه میگیرد،
میپرسد؛
«هَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنا مِنْکَ بِعِدَةٍ فَنَحْظیٰ»
💐 آیا امروز به آن فردایی متصل میشود؛
🌼 که تــو باشی،
و ما از وجودت کامیاب شویم. 🌼🍃
آقا جانم بیا تا جوانم بده رخ نشانم 💐🍃
🕊🌸 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 🌸🕊
🥀 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🥀
◾▪◾▪
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🍃
صبحتون امام زمانی
@mahman11
۵۶.mp3
9.29M
[تلاوت صفحه پنجاه و ششم قرآن کریم به همراه ترجمه]
#قرآن_کریم
@mahman11
السَّلاَمُ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِینَ✋️
من همان کبوترم
که درصحن بین الحسنین
گرفتار است
دستی سوی بقیع
وچشمی سوی کربلا
شهادت امام حسن مجتبی،ابن علی مرتضی بر همه ی شما عاشقان و محبان آن حضرت تسلیت باد🖤🏴
@mahman11
~🕊
🌿مرغابی امام زمان!
⚘همرزم یوسف میگوید هر روز میدیدم یوسف گوشهای نشسته و نامه مینویسد با خودم میگفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه مینویسد؟ آن هم هر روز.
⚘یک روز گفتم یوسف نامهات را پست نمیکنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه مینویسم کسی را ندارم که.
⚘غواص دلاور زنجانی #شهید_یوسف_قربانی معروف به مرغابی امام زمان ؛
این شهید بدون پدر ومادر بزرگ شده وخانواده ای نداره .
برای شادی روح پاکش فاتحه ای قرائت کنیم ان شالله که شفاعتش نصیبمون بشه.🤲
@mahman11
~🕊
🌿فرازی از وصیت نامه💌
بارالها من این وصیتنامه را در حالی
مینویسم که با کوله باری پر از گناه،
روی به هیچ جا نبردهام و فقط
شرمنده و درمانده، روی به درگاه تو آوردم
زیرا که در رحمت تو همیشه باز است
لطف تو چنان عظیم است که با این کوله بارِ
پر از گناه باز بندهات را می بخشی:)
#شهید_علیاکبر_ابارشی♥️🕊
@mahman11
#تلنگر🌱
همه عمرتان را صرف این بدنی که قرار است غذای کرم ها شود نکنید ..
صرف چیزی بکنید که
فرشتگان میخواهند ببرند ..
"استاد قمشه ای"
@mahman11
رد پای رفتنشان
تا ابد بر شانههای زمانه باقیست...
#اللهم_ارزقنا_شهادت
@mahman11
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
▫️موقع خرید جهیزیه مادرم میخواست سنگ تمام بگذارد. فهرست عریض و طویلی تهیه کرده بود و هر روز چند قلمی به آن اضافه میکرد. امروز تخت و سرویس خواب، فردا مبل و میز ناهارخوری و... هر چه کردم نتونستم منصرفش کنم. دست به دامان علی شدم. آمد و خطبهای خواند غرا! به زمین اشاره کرد و گفت: مادرجان مگه قرار نیست یک روزی بریم اون زیر؟ مادرم لبش را گزید: خدا مرگم بده! اول زندگی به او زیر چی کار داری علی آقا؟ علی خندید: اول و آخر نداره مادرجان! آخرش سر از اون زیر در میآریم. بذارید روی خاک باشیم. بذارید باهاش انس بگیریم، بذارید همین یکی دو وجب فاصله را هم کم کنیم. مادرم خلع سلاح شد. خیلی چیزها را از لیست خرید حذف کردیم. نه مبل و نه تخت و نه ...
✍🏻به روایت همسر
#شهید_علی_نیلچیان♥️🕊
@mahman11