﷽🌹 #سلام_امام_زمانم 🌹﷽
🍃🌼 تو مپندار که از یاد تو را خواهم برد
من بدون تو به یک پلک زدن خواهم مرد 🥀
جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) #سه_صلوات 🌸🍃
💐 #اللهم_عجل_لولیک_الفـرج 💐
#صبحتون_مهدوی 🌼🍃
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷🌹
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
صبحتون امام زمانی
@mahman11
۲۲۵.mp3
9.15M
[تلاوت ترتیل قرآن کریم به همراه ترجمه
صفحه : ۲۲۵
سوره : هود
آیات : ۲۹ الی ۳۷]
#قرآن_کریم
@mahman11
#امام_علی_(ع):
هر شخص بر دین #رفیق خود است؛
پس خوب دقت کن با چه کسی #رفیق میشوی...
#رفاقت_به_سبک_شهدا
@mahman11
🥀🕊
مستانہ بہ این دنیا
خندیدنـــد و رفتنــــــد
و ما مُشتاقانہ درگیرِ دنیاییم !
اے ڪاش بیدار شویم
قبل از آنکہ بیدارمان ڪننـد...
کاش بدانیم که دنیا به حسرت آخرت نمی ارزد و توشه ای برداریم تا یوم الحساب خجلت زده نشویم محضر امام زمان علیه السلام.
@mahman11
🥀🕊
#بسیجیشهیدحمیدرزاقی
تولد ۱۳۴۵/۱/۲۱ تهران
شهادت۴آذر ۱۳۶۲ منطقه عملیاتی پنجوین
امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ خوشاجنگی که بین اسلام وکفر، حق و باطل وجنودالله وجنودشیطان باشدو چه شیرین است در این جنگ شرکت کردن.
وشهدشهادت رانوشیدن.
✅ چه شیرین است تحمل کردن سرب داغ در سینه،برای اسلام و حراست ازکیان و خاک مسلمین، برای برپاداشتن دین خداو آئین محمدمصطفی (ص).
✅ آری وقتی انقلاب کردیم و خواستیم سربلندباشیم وحق بگوئیم وبه حق دعوت کنیم،بایدپذیرای مصائب ودشواری ها و رنج ومشقتهای فراوان باشیم.
✅ آری ماتاریخ صدراسلام رامیدانیم و شنیده ایم که پیامبرویاران واهل بیت عصمت وطهارت،گرسنگی ها،تشنگی ها، حبس ها،شکنجه هاوتهمت های ناروارا تحمل کردند، ولی هرگزنشنیده ایم که حتی یک بار در مقابل سران ظلم وزورسرخم کنند و به ذلت وسازش تندردهند.
✅ ما اگر خودمان را وارث محمد (ص) و علی (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) می دانیم باید به مانند آنها رفتار کنیم و تا نابودی ظلم و ظالم از پا ننشینیم و آرام نگیریم حتی اگر تماممان کشته شویم.
┄@mahman11
°•|🌿🌸
ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا
📌خاطرات شهید سید
#مجتبی_علمدار
قسمت 7⃣2⃣
#رسول_دل
🍃آقا سید مجتبی علمدار را اتفاقی از طریق خریدن نوار مداحی هایش شناختم. بعد برنامه روایت فتح را که مربوط به شهید علمدار بود را دیدم. فهمیدم که نوار از چه کسی است. اما از آن روز نوار و نام شهید علمدار در گوشه بایگانی ذهنم خاک می خورد. دلم با خدا بود. ولی نمی دانم کدام قدرت شیطانی مرا از رفتن به سوی خدا باز می داشت. در خواندن نماز کاهل بودم. یک روز می خواندم و دو روز قضا میشد. سرطانی دلم را احاطه کرده بود. سعی می کردم با گوش کردن نوارهای مذهبی و رفتن به مجالس دعا، هر طوری که می شد دلم را شفا بدهم، اما نشد.
🍃در تصادفی پایم شکست. درمانش طولانی شد. همان سال در کنکور هم قبول نشدم. و این ضربه روحی شدیدی بر من وارد کرد. ایمان ضعیفی داشتم و ضعیف تر شد. کاهل بودن در نمازم تبدیل شد به بی نمازی کامل. ماه رمضان آمد و من تنها دهانم را بستم. یک بار هم مسجد نرفتم حتی در شب های قدر.
🍃شبی در خوای دیدم مجله ای در مقابل من هست. تیتر روی آن نوشته بود: «آخرین وسایل به جا مانده از شهید علمدار به کسی که محتاج آن است به قید قرعه اهدا می شود.» مجله را خریدم و با تعجب دیدم، وسایل سید مجتبی به من رسیده است. شیشه عطر، تکه ای گوشت مرغ که نوشته بودند ته مانده ی آخرین غذای آقا سید است. به همراه چند قطعه عکس و دست نوشته. تکه گوشت را خوردم و کمی عطر به لباس هایم زدم. با صدای مادرم از خواب بیدار شدم. وقت نماز صبح بود. ولی من که به بی نمازی عادت کرده بودم به اتاق دیگری رفتم تا بخوابم. حال عجیبی پیدا کرده بودم. اما هر طور بود خوابیدم. دوباره خواب دیدم، درست زیر عکس آقا سید نوشته بودند: «تو خواب نیستی، تو بیداری، این بیداری است.» از خواب پریدم و مشغول نماز شدم.
🍃نزدیک محرم بود. انگار نیرویی از درونم مرا به سمت خدا هل می داد. دلم عاشق نماز شد و نماز برایم طعم دیگری داشت. ایام فاطمیه دلم غریب شد. انگار تمام صحنه های مصیبت بی بی دو عالم جلوی چشمانم پدیدار می شد. گریه هایم برای اهل بیت (ع) به خصوص خانم حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) حال و هوای عجیبی گرفته بود. تا اون روز اصلا نمی دانستم روزی به نام عرفه وجود دارد. به واسطه نوار آقا سید، روز عرفه و قداستش را شناختم. خدا سید را رسول دل من کرد و به واسطه او مرا از منجلاب گناه بیرون کشید.
📙کتاب علمدار، صفحه 214 الی 216
@mahman11