#سلامبرابراهیم۱ 📚
بغض گلويم را گرفت. حرفي براي گفتن نداشــتم. فقط گفتم: به دخترت بگو، اگه ميخواي آقا ابراهيم هميشــه برات دعاكنه مواظب نماز و حجابت باش. بعد هم چند تا خاطره از ابراهيم تعريف كردم.
٭٭٭
يادم افتاد روي تابلوئي نوشــته بود: »رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است.
اگر شما با آنها باشــي آنها نيز با تو خواهند بود.« اين جمله خيلي حرف ها داشت.
#نوروز ۱۳۸۸ بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گيلان غرب شــديم.
در راه به شــهر ايوان رســيديم. موقع غروب بود و خيلي خسته بودم. از صبح رانندگي و... هيچ هتل يا مهمانپذيري در شهر پيدا نكرديم!
در دلم گفتم: آقا ابرام ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان موقع صداي اذان مغرب آمد با خودم گفتم: اگر ابراهيم اينجا بود حتمًا براي نماز به مســجد ميرفت. ما هم راهي مسجد شديم.
نماز جماعت را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدودًا پنجاه ســال جلو آمد و با ادب سلام كرد.
#سلامبرابراهیم۱
نمازاولوقت🌱
محور همه فعاليتهايش نماز بود.
ابراهيم در ســخت ترين شرايط نمازش را اول وقت ميخواند. بيشــتر هم به جماعت و در مســجد. ديگران را هم به نمازجماعت دعوت ميکرد.
مصداق اين حديث بود كه اميرالمؤمنين ميفرمايند: هر که به مسجد رفــت و آمد کند از مــوارد زير بهره ميگيرد: »برادري کــه در راه خدا با او رفاقت کند، علمي تــازه، رحمتي که در انتظارش بوده، پندي که از هالکت نجاتش دهد، سخني که موجب هدايتش شود و ترک گناه.
ابراهيــم حتــي قبل از انقــاب، نمازهاي صبح را در مســجد و به جماعت ميخواند.
رفتار او ما را به ياد جمله معروف شهيد رجائي ميانداخت؛ »به نماز نگوئيد کار دارم ، به کار بگوئيد وقت نماز است.«
بهتريــن مثال آن، نمازجماعت در گود زورخانــه بود. وقتي كار ورزش به اذان ميرسيد، ورزش را قطع ميکرد و نماز جماعت را بر پا مينمود.
بارها در مسير سفر، يا در جبهه، وقتي موقع اذان ميشد، ابراهيم اذان ميگفت و با توقف خودرو، همه را تشويق به نماز جماعت ميکرد.
@mahman11