eitaa logo
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
10.8هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
235 فایل
http://eitaa.com/joinchat/235732993Ccf74aef49e گروه مرتبط با کانال http://eitaa.com/joinchat/2080702475Cc7d18b84c1 بالاتر از نگاه منے آه "ماه مـــن " دستم نمےرسد بہ بلنداے چیدنتـــ اے شہید ... ڪاش باتو همراه شوم دمے ...لحظہ اے «کپی آزاد» @mobham_027
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀  شب آخر از خستگي رو پا بند نبوديم. قرار شد چند ساعت من بخوابم، چند ساعت او. نوبت خواب او بود. بيرون سنگر داشتم کارهايم را مي کردم که بچه ها آمدند سراغش را گرفتند. رفته بودند توي سنگر پيدايش نکرده بودند. هرچه گشتيم نبود. از خط تماس گرفت. گفت: کار خاکريز تمومه!! يک تکه از خاکريز باز بود؛ قبلش هرکه رفته بود، نتوانسته بود درستش کند. (شهیدمهدی باکری بروایت دوستان) @mahman11
🌹 : «کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌ کند احساس کند که یک ‌شهید را ملاقات کرده است » @mahman11
52.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ پایان] 🎥 «مستند آستین خالی»، جدیدترین مستند از شهید حاج حسین خرازی 📌 شهادت حاج حسین خرازی و پیام رهبر معظم انقلاب : شهید خرازی قله هایی از شرف و افتخار را فتح کردند. 🔹 حاج حسین را ببین، او را از «آستین‌ خالی» دست راستش بشناس/سیدمرتضی آوینی ◇ وجه تمایز این مستند با مستندهای ساخته‌ شده از شهید، در روایت رزمندگانی است که کمتر دیده شده‌اند و خاطرات آن‌ها ناگفته باقی مانده است. مانند بی‌سیم‌چی‌ها، رانندگان و افرادی که با شهید ارتباط نزدیک داشته‌اند. 🔻 ماشین غذا آمد و هر کسی که می‌خواست برود کمک ، حاج حسین قبول نکرد و همه را کنار زد تا خودش برود. ◇ داشت با راننده درباره شرایط مسیر و خطر ها صحبت می‌کرد که یکباره یک خمپاره کنارش به زمین خورد. ◇ قبل از شروع عملیات بود که خبر شهادت حاج حسین خرازی پیچید ، عراقی ها هم متوجه شهادت حاج حسین شدند و شروع به پایکوبی و شادمانی کردند. ◇ حاج رحیم صفوی در مسجد برای سخنرانی فقط توانست بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و بعد فقط گریه کرد. ◇ مقام معظم رهبری که آن وقت رئیس جمهور بودند در پیامی گفتند: شهید خرازی قله هایی از شرف و افتخار را فتح کردند. ◇ لشگریان بلافاصله با محوریت حاج رحیم صفوی و حاج احمد کاظمی مهیای نبرد و انتقام خون شهید حاج حسین خرازی شدند. @mahman11
تو هیچی نیستی! چشم‌شان که به مهدی افتاد؛ از خوشحالی بال در آوردند دوره‌اش کردند و شروع کردن به شعار دادن: فرمانده‌ی آزاده ، آماده‌ایم آماده ! » هرکسی هم که دستش به مهدی می‌رسید امان نمی‌داد، شروع می‌کرد به بوسیدن... مخمصه‌ای بود برای خودش! خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب می‌زد: « مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجی‌هایی...!» @mahman11
📌 شهید زین الدین خطاب به خودش: مهدی؛ تو هیچی نیستی! 🔷️ چشم‌شان که به مهدی افتاد؛ از خوشحالی بال در آوردند دوره‌اش کردند و شروع کردن به شعار دادن: فرمانده‌ی آزاده ، آماده‌ایم آماده ! » ◇ هرکسی هم که دستش به مهدی می‌رسید امان نمی‌داد، شروع می‌کرد به بوسیدن... مخمصه‌ای بود برای خودش! ◇ خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشک در گوشه ای به خودش نهیب می‌زد: « مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجی‌هایی...!» @mahman11
: «کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌ کند احساس کند که یک ‌شهید را ملاقات کرده است » @mahman11
📌 شهید زین الدین خطاب به خودش: مهدی؛ تو هیچی نیستی! 🔷️ چشم‌شان که به مهدی افتاد؛ از خوشحالی بال در آوردند دوره‌اش کردند و شروع کردن به شعار دادن: فرمانده‌ی آزاده ، آماده‌ایم آماده ! » ◇ هرکسی هم که دستش به مهدی می‌رسید امان نمی‌داد، شروع می‌کرد به بوسیدن... مخمصه‌ای بود برای خودش! ◇ خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشک در گوشه ای به خودش نهیب می‌زد: « مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجی‌هایی...!» @mahman11
✌️ اینم به عشق فرمانده لشکر! می‌گفت: داشتم تو جاده می‌رفتم، دیدم یه بسیجی کنارِ جاده داره می‌ره، زدم کنار سوار شد، سلام و علیک و راه افتادیم، داشتم می‌رفتم با دنده ۳ و سرعت ۸۰تا، بهم گفت: اخوی شنیدی فرمانده لشکرت گفته ماشین‌ها حق ندارن از ۸۰تا بیشتر بِرن؟! یه نگاه بهش کردم و زدم دنده چهار و گفتم اینم به عشق فرمانده لشکر :)✌️😃 تو راه که می‌رفتیم دیدم خیلی تحویلش می‌گیرن!! می‌خواست پیاده بشه بهش گفتم: اخوی خیلی برات درِ نوشابه باز می‌کنن لااقل یه اسم و نشانی بهم بده شاید یه جایی به‌دردت خوردم؛ یه لبخندی زد و گفت: همون‌که به عشقش دنده چهار رفتی...🙂✌️ 🦋 لبخندهای خاکی 🌷 🌷 یاد شهدا با هدیه @mahman11
: «کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات می‌ کند احساس کند که یک ‌شهید را ملاقات کرده است » 🌷 @mahman11
📞 از حاج‌ احمد به تمام نیروها : برای آنچه که اعتقاد دارید ایستادگی کنید حتی اگر هزینه‌اش تنها ایستادن باشد... جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱ محور دژ مرزی کوت سواری مرحله دوم نبرد الی بیت المقدس درحال مکالمه‌ بی‌سیم با رحیم صفوی @mahman11
°•|🌿🌸 # مهدی ، آدمِ ماندن نبود اهل معامله بود اهل معامله‌های کلان ، متاعش را به غیر خدا نفروخت و کارهایش را با خدا معامله کرد و نگذاشت کسی زیاد از این معامله‌ها خبر داشته باشد . کسی هم نمی‌تواند بگوید مهدی را شناخته ... گمنـامی انتخابِ درستِ مهدی بود ؛ مردی که در میاندوآب به دنیا آمد و در دل آب‌ های خروشان دجله حیات جاودانه گرفت تا اجر شهادتش مضاعف شود و سومین مرد خانواده‌ی باکری باشد که شهید می‌شود؛ بی‌آنکه پیکر مطهرش مزاری را به بودنش مفتخر کرده باشد و خاکی میزبانِ جسم افلاکی‌ش باشد... یادداشت حسین شرفخانلو فرزند شهید علی شرفخانلو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@mahman11
به بسیجی‌ها خیلی علاقه داشت و آنها را «دریا دل» می‌نامید ؛ روی کارت شناسایی منطقهٔ جنگی‌اش علامتی که او را عضو سپاه معرفی می‌کرد خط زده و در مقابل « بسیج » علامت ضربدر گذاشته بود..! @mahman11