🌹بعد از مرخص شدن از بیمارستان؛ یک روز در اصفهان بودم؛ اما طاقت ماندن نداشتم.
دوباره راهی شدم. رسیدم به دارخوئین.
در آنجا به گردان امیرالمومنین(صلوات الله علیه) رفتم. فراموش نمیکنم. ما چه روزها و شبهایی را در این شهرک سپری کردیم.
یاد شهید هدایت و دیگر رفقا بودم.
برادر(خسروی) فرمانده گردان بود. به سراغ من آمد. میخواست در گردان مسئولیت قبول کنم. اما قبول نکردم.
هر روز برنامههای آموزشی داشتیم.
روز موعود فرا رسید. حرکت نیروها به سمت منطقهی غرب آغاز شد.
📚کتاب: به نام مادر
🖌خاطراتی از شهید محمدرضا تورجیزاده
#محمدرضا_تورجیزاده
#انتشارات_یازهرا
@mahman11
🌹بعد از مرخص شدن از بیمارستان؛ یک روز در اصفهان بودم؛ اما طاقت ماندن نداشتم.
دوباره راهی شدم. رسیدم به دارخوئین.
در آنجا به گردان امیرالمومنین(صلوات الله علیه) رفتم. فراموش نمیکنم. ما چه روزها و شبهایی را در این شهرک سپری کردیم.
یاد شهید هدایت و دیگر رفقا بودم.
برادر(خسروی) فرمانده گردان بود. به سراغ من آمد. میخواست در گردان مسئولیت قبول کنم. اما قبول نکردم.
هر روز برنامههای آموزشی داشتیم.
روز موعود فرا رسید. حرکت نیروها به سمت منطقهی غرب آغاز شد.
📚کتاب: به نام مادر
🖌خاطراتی از شهید محمدرضا تورجیزاده
#محمدرضا_تورجیزاده
#انتشارات_یازهرا
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم! هروقت کارتون جایی گیر کرد
امام زمانتون رو صدا کنید
یا خودش میاد، یا یکی رو میفرسته
که کارتون رو راه بندازه.
شهید#محمّدرضا_تورجیزاده🌷
@mahman11