#خاطرات_شهدا
#رفیق_شهید :
قرار گذاشتیم باهم بریم زیارت #امام_رضا(ع)…
بعد از چند روز من کارام هماهنگ شد و بلیط هم گرفتم اما فقط یه دونه!☝🏻 بیشتر پول نداشتم😕 و
قرار بود پیش عده ای از رفقا که اردو میرفتن #مشهد بریم و
فقط بلیط رفت و برگشت از خودمون باشه.
بهش(#شهید) گفتم:
هماهنگه شب راه آهن باش.🙂بچه های فلان جا که قرار بود باهاشون بریم شب حرکت میکنن.
منم بلیط برا همون موقع گرفتم…
شب زنگ زد بهم گفت کجایی!؟
یه ربع دیگه قطار حرکت می کنه.
گفتم: من گیر کردم تو برو من خودمو می رسونم…😣
مثل اینکه فهمیده بود تو راه که راضی شدم اون بره خودم نرم…😢
حالا در هر صورت صبح رسیده بودن مشهد.
دم غروب بود که یکی از بچه های اون اردو زنگ زدو گفت:
این رفیقت تا رسیدیم #مشهد رفت حرم هنوزم نیومده!
گفتم پیداش کن نگران شدم :(
سر نماز #مغرب دیده بودنش تو #حرم که گفته بود تا فلانی نیاد من نمیام بیرون حرم! از #آقا خواستم…🤲🏻💔
تهران مضطرب بودم فکر کردم گم شده و…
گوشیم📱 زنگ خورد یکی از بچه های تهرانپارس بود گفت: بلیط رفت و برگشت #مشهد دارم هوایی دوتا! 😌
اونی که قرار بود بیاد نمیاد تو اگه میای بیا… (مهمون من)😍
دو سه ساعت بعد حرم دیدمش از حال داشت میرفت تقریبا دو روز بود غذا نخورده بود😬؛ تا منو دید بغلم کرد و گفت: ما بی معرفت نیستیم
دمت گرم #آقا(ع)…
از خوشحالی و حالی که داشت گریه م گرفت😭
احساس کردم اصلا نمیشناسمش…🥀 بعضی وقتا میگم ای کاش بود…💫
#شهید_علی_خلیلی❤️
#داداشعلے 💞
#شهید_غیرت🌿🌿
🌹بسیاری از مواقع وقتی به مشکلی برمیخوردیم یا آقا حمیدرضا خسته میشد یا در کارش گیر میکرد سریع به #مشهد میرفتیم اصلا هم دربند جا و وسیله نبودیم. یک بار با ماشین، یا با قطار و اگر شرایط مناسب بود با هواپیما میرفتیم و شده بود حتی پول نداشتیم قرض میکرد و میرفتیم اگر هم امکان همراهی من نبود خودش تنها میرفت.
🌹میرفت یک انرژی و مددی از #امام_رضا (ع) میگرفت و بر میگشت. برای همین سفرهای مشهدمان خیلی زیاد بود و امام رضا (ع) به ما محبت میکرد.
"#شهید_حمیدرضا_اسداللهی"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
"#شهدای_آسمانی"
در هیاهوے این شهرِ آلوده هوا !
که نه دستت به #مشـــــهد میرسد
نه به #کـــــربلا
نه به #نـــــجف
و نه حتے به قم !
دنج ترین جا
براے پر کردن خلا قلبت❤️
همیـن جاست ..
جایے کنار شـــــهدا ..
#طنز
یکی از رفقا میگفت:
"قصد #ازدواج داشتم
گفتم برم #مشهد و از #امام_رضا(ع)…
یه زن خوب بخوام...❗
رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...
شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و.......
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗
صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه…❗
یهو یکی داد زد :
"آی ملت…شفا گرررفت…😱
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که…
خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗
"مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..."
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴…
همین"
تاااا اینو گفتم…
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکست💔
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔
زن که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم.
همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:
"سلام پسرم❗
"مجرّدی⁉️"
گفتم آره؛
"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁
بعد ازدواج
با خانومم اومديم حرم...
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقا،ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂
(به روایت آقای موسوی زاده)
شهیدے ڪه مزارش سنگ قبر نمےپذیرد🌙
*شهید عبدالصمد(محمود) فخّار*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: کازرون فارس
محل شهادت: شلمچه
*🌹برادر شهید← برادرم وصیت کرده بود که قبرش مانند ائمه بقیع بدون سنگ قبر باشد🌙بههمین دلیل بعد از شهادت هر بار که بنیاد شهید اقدام به ساخت سنگ و شناسایی قبر میکرد،💫سنگ قبر دونیمه میشد و از وسط میشکست‼️و تکرار این موضوع به این دلیل بود که شهید دوست نداشت سنگ و شناسه قبر داشته باشد.🍃ایشان همیشه علاقه خاصی به امام رضا(ع) داشت💫 و در اتفاقی عجیب و کمنظیر، پیکر وی بهصورت اشتباهی،💫همراه شهدای #مشهد به شهر مشهد منتقل شده بود.🕊️بعد از طواف شهید در حرم امام رضا(ع) از طریق نوشتهای که در لباسش جامانده بود،✍🏻نوشته شده بود که صمد فخار عاشق امام رضا(ع) و اهل کازرون فارس هستم🌙و از این طریق پیکر شهید به کازرون انتقال داده شد💫 و در واقع اشتباهی در کار نبوده، بلکه این عشق زایدالوصف شهید فخار، پیکر او را به حرم #امام_رضا(ع) رسانده بود.»🌙 مادرش← با بیان اینکه فرزندم دوست نداشت از او توصیفی صورت پذیرد،🍃عقیده داشت کار بدون ریا، خودنمایی و دور از تشویق دیگران و فقط برای رضای خدا صورت گیرد🌷و حتی وصیت وی هم که گفته مزارم خاکی و بدون شناسه باشد، برگرفته از همین روحیه بوده است.»🌙فرمانده شهید صمد فخار در مرحله ی سوم عملیات کربلای پنج بود که بر اثر اصابت خمپاره دشمن🥀💥 به آرزوی دیرینهی خویش رسید*🕊️🕋
شهید #عبدالصمد_فخار
⭕️ آقایان مسئول در امنیت کشور! از شما دلخوریم!
🔹 شرایط طوری شده که دیگر نیاز به مقدمه و یا پیش گفتار برای ورود به بحث اصلی نیست!
#آشوبهای روزانه، . توقف در روند زندگی روزانه مردم، تعرض به اعتقادات، غارت و ات زدن اموال عمومی و خصوصی ، از همه مهمتر، شهادت روزانه تعدادی از مدافعان امنیت و تضعیف و تحقیر و برهنه کردن آنان، شکنجه جوانان غزیزی ماند: #روح_عجمیان #آرمان_ علی_وردی، عملیات تروریستی در #شاهچراغ، #ایذه، #اصفهان، #مشهد و ....
دل همه مردم باشرف ایران را به درد و آزرده کرده است!
🔹 در این سه روز آبان اوج شقاوت و بی شرفی را اوباش به نمایش گذاشتند.... و از همه این خون دل خوردن ها در این چند روز که بخواهیم رد شویم از سکوت مسئولان تصمیم گیر در دولت و شورای عالی امنیت ملی نمی توان دیگر ردشدو یا توجیه کرد!
🔹بله ملت ایران شهیدپرور است و اوایل دهه ۶۰ که اوج فعالیت تروریستها بود را پشت سر گذاشته است؛ اما عزیزان مسئول، مگر ایران امروز همان شرایط دهه ۶۰ را از لحاظ توانمندی اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی دارد؟
🔹 امروز یا خبر شهادت هر مامور مظلوم انتظامی و بسیجی و امنیتی دلمان از این همه مماشات بیشتر از می سوزد! از سکوت خواص در دفاع از انقلاب و رهبری بیشتر خشمگین میشود! از مماشات با یک عده #سلبریتی نمک نشناس که آزادانه نظام را تهدید و با دروغ هایشان در فضای مجازی آتش بیار معرکه شدند و با اینهمه جسارت ، انگار جراتی نیست تا بت آنها بذخورد کند! باز این همه مماشات یشتر دندانهایم بر روی هم فشارده می شود!
🔹 از وعده های بی عمل جمع کردن اوباش و #برخورد_قاطع با بانیان اصلی فتنه، توسط مسئولان ریز و درشت خسته شدیم؛ دلمان برای آن سردار دلها چقدر تنگ می شود. چقدر جایش خالی است تا وعده ای دهد که تخلفی در آن نباشد!
🔹 امروزبهتر درک می کنم که چرا حضرت آقا برای حاج قاسم هنوز غمگین است.
🔹 دلمان برای انقلابمان ، دلمان برای وصایای شهدا، دلمان برای آقا ورهبرمان می سوزد.
🔹آقای مسئول در شورای عالی امنیت ملی و امنیت کشور! مردم چندین به بار برای حمایت از انقلاب و دفع فتنه اخیر به میدان آمدند؛ که نمونه بارز آن را در روز ۱۳ آبان می توان مثال زد! دیگر مطالبه ما از شماست و سکوتتان برایمان قابل قبول نیست، در سه روز اخیر(۲۴ - ۲۵- ۲۶) آبان قریب ۱۵ شهید! دادیم! آیا هنوز مماشات توجیه دارد؟ بس نیست؟!
#پایان_مماشات
✍️ #علی_صالحی_زاده
@mahman11
📜خاطره ای از شهید مدافع حرم مهدی صابری
📝مهدی توی وصیت نامه اش نوشـته بود: رسیدن بـه سـن ۳۰ سال، بعد از عـلی اکبر(ع) برایم #ننگ است
🔸مـادرش مـی گـفـت: آخرین بـارے ڪه از #سوریــه بــرگشت ایران🇮🇷بــاهم رفتـیم #مشهد بــعد از زیارت دیدم مهدے ڪـنار ســقا خـونـه ایستـاده👤 ومـے خــنده.ازش پرســیدم:چـیه مـادر؟چرا میخـنـدی⁉️
🔹گفت: #مـادر! امضای #شهادتـم رو از امام رضا(ع) گرفـتم😍 بـهش گفـتم: اگـه تـو شهیـد بشی مــن دیـگه کسی رو نـدارم.
🔸مهدی دســتش رو بــه آسمـان بـلـنـد کرد وگفت: مادر #خدا هست
منبع: کتاب خاطرات مدافعان حرم صفحات ۳۳
#شهید_مهدی_صابری
@mahman11
📜خاطره ای از شهید مدافع حرم مهدی صابری
📝مهدی توی وصیت نامه اش نوشـته بود: رسیدن بـه سـن ۳۰ سال، بعد از عـلی اکبر(ع) برایم #ننگ است
🔸مـادرش مـی گـفـت: آخرین بـارے ڪه از #سوریــه بــرگشت ایران🇮🇷بــاهم رفتـیم #مشهد بــعد از زیارت دیدم مهدے ڪـنار ســقا خـونـه ایستـاده👤 ومـے خــنده.ازش پرســیدم:چـیه مـادر؟چرا میخـنـدی⁉️
🔹گفت: #مـادر! امضای #شهادتـم رو از امام رضا(ع) گرفـتم😍 بـهش گفـتم: اگـه تـو شهیـد بشی مــن دیـگه کسی رو نـدارم.
🔸مهدی دســتش رو بــه آسمـان بـلـنـد کرد وگفت: مادر #خدا هست
منبع: کتاب خاطرات مدافعان حرم صفحات ۳۳
#شهید_مهدی_صابری
@mahman11
شهید نوید صفری علایق خاصی به #شهید_محمد_حسن (رسول) #خلیلی ، #شهید_سعید_علیزاده و #شهید_علی_خلیلی داشتند.
از علایق شهید می توان به #هیئت و #روضه_های_هفتگی ، #زیارت_شهداء ، کارهای فرهنگی ، سر زدن به خانواده شهداء و …. اشاره کرد.
شهید آقا نوید صفری بسیار اهل زیارت بودند و تا جایی که شرایط اجازه می داد به سفر #مشهد ، #کربلا ، #قم و….. می رفتند و شرایط سفر اطرافیان و نیازمندان را برای رفتن به زیارت فراهم می کردند.🌷
#یادشان_گرامی🌹
@mahman11
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
آخرین باری که مهدی به ایران اومد
با هم به #مشهد رفتیم
بعد از اینکه زیارت کردیم
تو صحن سقاخونه دیدم وایساده
و می خنده
به مهدی گفتم:
چیه مادر، چرا می خندی؟
گفت:
مادر امضای شهادتم رو از آقا #امام_رضا(ع)گرفتم!
#شهید_مهدی_صابری♥️🕊
@mahman11
.
آخرین باری که مهدی به ایران اومد
با هم به #مشهد رفتیم
بعد از اینکه زیارت کردیم
تو صحن سقاخونه دیدم وایساده
و می خنده
به مهدی گفتم:
چیه مادر، چرا می خندی؟
گفت:
مادر امضای شهادتم رو از آقا #امام_رضا(ع)گرفتم!
#شهید_مهدی_صابری
.
@mahman11
.
آخرین باری که مهدی به ایران اومد
با هم به #مشهد رفتیم
بعد از اینکه زیارت کردیم
تو صحن سقاخونه دیدم وایساده
و می خنده
به مهدی گفتم:
چیه مادر، چرا می خندی؟
گفت:
مادر امضای شهادتم رو از آقا #امام_رضا(ع)گرفتم!
مدافع حرم
#شهید_مهدی_صابری🌷
@mahman11