روضههای خانگی را میتوان بیتکلف برگزار کرد
اگر تنها دلیلتان برای برگزار نکردن روضه خانگی خرج و مخارج این مراسم است، لازم نیست نگران باشید. میتوانید تنها با چای و قند از مهمانان پذیرایی کنید. علاوه بر این حتما اصراری به برگزاری روضههایی با جمعیت زیاد نداشته باشید، روضه خانگی حتی میتواند با فقط با حضور اعضای خانواده برگزار شود. مهم نیت و برگزاری یک مراسم بیتکلف است. ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽرحمه الله در اینباره فرمودند:«دﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیهالسلام ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ، ﺭﻭﺿﻪ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﻮﺩ».
@mahmobarak
🌹قسمتی از سخنان دانشمندان بزرگ جهان🌹
🥀توماس کارلایل، دانشمند بزرگ انگلیسی:
بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم این است که حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق و باطل روبرو می شوند اهمیت ندارد. پیروزی حسین(ع) با وجود اقلیتی که داشت موجب شگفتی من است.
🥀تندن اندیشمند هندی:
قیام کربلا معدل بشریت را بالا برد و سطح آن را ارتقا بخشید.
🥀 آنتوان بارا (دانشمند مسیحی سوری):
اگر بگویم حسین (ع) چراغ اسلام است کم گفته ام، اگر بگویم که او زره اسلام است کم گفته ام، بهترین جمله ای که می توانم بگویم این است که او وجدان تمام ادیان در تمام تاریخ است.
🥀واشنگتن ایروینگ(مورخ آمریکایی):
برای امام حســـین ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن به اراده یزید نجات بخشد،لیکن مسوولیت پیشوایی مسلمین اجازه نمی داد که او یزید را به عنوان خلیفه بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت، در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگهای تفتیده…روح حســـین فنا ناپذیر است؛ای پهلوان من و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من، حســـــین!
🥀پرفسور ادوارد براون (شرق شناس انگلیسی)
آیا قلبی پیدا می شود که وقتی درباره کربلا سخن می شنود آغشته به حزن و اندوه نگردد؟
حتی غیر مسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت انکار کنند… هر کس اندکی حس در نهاد خود داشته باشد نمی تواند از این غصه غم انگیز متاثر نشود.
@mahmobarak
این که سفارش فراوان به #اشک ریختن و عزاداری نموده اند چون اشک رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز میدهد. از اینرو انسان حسینی منش، نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد.
" آیت الله جوادی آملی"
@mahmobarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نزدیک ترین راه،
بهترین راه و بزرگترین راه
برای رسیدن به خدمت امام زمان ارواحنا فداه اشک بر
سیدالشهدا علیه السلام است!!!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@mahmobarak
رهرومنزل عشقیم وزسرحدعدم تابه اقلیم وجوداینهمه راه آمده ایم:
امام حسین علیه السلام در روز اول محرم با سپاه حُر دیدار کرد و حر و سپاه او توسط امام سیراب شدند.
نقل شده است؛ در اول محرم بوده که کاروان حسینی در حرکت بودند و امام (ع) در صبحگاه دستور دادند که ظرفها و مشکها را پر از آب کنید، حرکت کردند، ناگهان یکی از یاران امام با صدای بلند تکبیر گفت و گفت، از دور نخلستانی پیداست.
امام فرمود چه میبینید؟
عدهای گفتند نخلستان نیست گوشهای اسب از دور چنان مینماید که نخل است.
آنها نزدیک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهی حُر، مأمور از طرف عبیدالله بن زیاد لعنة الله علیه.
امام به یارانش فرمود: از آنها پذیرایی و آنها را که تشنه اند سیراب کنید.
تا روز دوم، حُر، اصرار داشت حضرت را همراه کاروان به سوی کوفه ببرد، بین امام و حُر گفت وگوهایی انجام شد و امام وقت نمازها، نماز را اقامه میکرد و سپاه حُر نیز به حضرت اقتدا و نماز جماعت می خواندند.
بدین ترتیب امام پس از نماز ظهر و عصر بر آنها موعظه و اتمام حجت میفرمود.
حُر نیز به خواسته و مأموریت خود پافشاری میکرد، اما امام علیه السلام از قبول درخواست او امتناع میکرد.
حُر به امام عرض کرد که در این واقعه اگر بر مخالفت اصرار و پافشاری کنی، تو و همراهانت کشته میشوید.
حضرت در این حال به شعر یکی از صحابه استناد فرمود و گفت: تو مرا از مرگ میترسانی مرگ بر جوانمرد عار نیست، وقتی آرزوی حق و قصد دفاع از حق را داشته باشد و جهاد کند...
وقتی حُر این اشعار را از امام شنید به کناری رفت و با سپاه خود حرکت کرد امام نیز با قافله خود در حرکت بودند تا به منزلگاه بیضه رسیدند.
امام برای اتمام حجت خطبهای خواند و اهداف خویش را آشکار فرمود و با استناد به سخنان پیامبر اکرم (ص) فرمود، که هر کس سلطان ستمگری را بنگرد که حرام خدا را حلال میکند و عهد شکن است، بر مسلمانان است که در مقابل او اعتراض کند.
در مسیری که امام از مکه حرکت کرد روز ۸ ذی الحجه تا رسیدن به کربلا با افراد و کاروانهای مختلفی دیدار و ملاقات داشت.
از جمله این دیداردها دیدار با عبدالرحمن حُر بود که امام از او خواست به کاروان کربلا بپیوندند او امتناع کرد و اسب خود را به امام پیشکش کرد، اما حضرت قبول نکرد.
در آخر شب جوانان را دستور داد تا مشکها را پر از آب کنند، سپس دستور داد از منزل قصر بنی مقاتل حرکت کنند حرکت کردند، حضرت بر پشت اسب خود چرتی زد، و بیدار شد و فرمود «انا لله و انا الیه راجعون» دو بار کلمه استرجاع بر زبان آورد، در این حال فرزندش علی اکبر به پیش او آمد و علت را پرسید.
حضرت فرمود: فرزندم در عالم رؤیا دیدم که سوارهای ندا داد، مرگ به دیدار اهل کاروان میآید و اهل کاروان به سوی مرگ در شتابند.
علی اکبر سؤال کرد:ای پدر آیا ما بر حق نیستیم، فرمود: فرزندم ما بر حقیم و بازگشت بندگان به سوی خداوند است.
دوباره عرضه داشت: پسای پدر مهربانم چه باکی از مرگ داریم امام از کلام علی خوشحال شد و دعایش کرد.
وقتی صبح شد کاروان حسین نماز صبح را خواندند و حرکت کردند.
یاران حُر، به سوی آنان آمده تا کاروان را به سوی کوفه بکشند، آنها امتناع کردند و زهیر گفت: مولای من با همین سپاه کم، نبرد کنیم که شکست آنها برای ما سهل است.
امام فرمود: من هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود.
در این روز پیکی از کوفه آمد و کاروان حسینی؛ با اصرار حُر به سوی نینوا در حرکت بودند به شهر و یا آبادی غاضریه رسیدند.
پیک از سوی عبیدالله برای حر پیامی آورد، که حسین را یا وادار به بیعت کن یا در سرزمین بدون آب و علف و بدون قلعه و پناهگاه فرود آور و منتظر دستور بعدی باشد.
حُر امام را از مضمون نامه آگاه کرد.
امام فرمود: ای حُر ما را رها کن در این قریه اقامت کنیم، حُر پاسخ داد این مرد جاسوس و پیک عبیدالله است که کارهای مرا زیر نظر دارد، من از خواسته تو معذورم.
امام و یارانشان، حرکت کردند و به دشتی بـی آب و علف رسیدند.
اسب امام ایستاد، امام فرمود نام این زمین چیست، زهیر گفت: نامهای مختلف دارد، یکی از نام هایش عقر و نام دیگرش کربلا است.
امام فرمود: اینجا قافله را نگه دارید و خیمهها را بپا دارید این جا نامی است آشنا، وقتی با پدرم به سوی صفین میرفتیم اینجا استراحت کرد و از خواب بیدار شد و گفت: در خواب دیدم این دشت پر از خون است و حسین در آن خون غوطه ور است.
شیخ عباس قمی از کتاب ملهوف نقل کرده است که در روز دوم سال ۶۱ حضرت امام حسین علیه السلام به زمین کربلا ورود فرمود و، چون به آن زمین رسید، پرسید که این زمین چه نام دارد؟ گفتند: کربلا مینامندش.
چون نام کربلا شنید گفت: «اللهُمَّ إنّی أعوذُبِک مِن الکَربِ وَالبَلاء».
پس فرمود: این موضع کرب و بلا و محل مِحنت و عنا است، فرود آیید که این جا منزل و محل خیام ما است.
این زمین جای ریختن خون ما است و در این مکان قبرهای ما واقع خواهد شد.
در روز جمعه سوم محرم الحرام سال ۶۱ قمری، «عمر بن سعد» با لشکر خود وارد کربلا شد. با ورود «عمر بن سعد» به کربلا تعداد نیروهایی که در مقابل «اباعبدالله (ع)» قرار گرفتند به پنج هزار نفر رسید. یعنی چهار هزار نفر نیروهای همراه عمر بن سعد و هزار نفر نیروهای حر بن یزید ریاحی که از قبل وارد زمین کربلا شده بودند.
برخی نوشتهاند: قبیله عمر بن سعد (بنی زهره) نزد او آمده و او را سوگند دادند تا از این کار «داوطلب جنگ با امام حسین (ع) شدن» بر حذر باشد تا باعث دشمنی میان آنها و بنیهاشم نگردد. اما عمر بن سعد به خاطر دستیابی به حکومت ری که هرگز به آن نایل نیامد، فرماندهی سپاه یزید را پذیرفت و مرتکب جنایات بزرگ غیر انسانی در واقعه عاشورا شد.
از وقایع روز سوم محرم الحرام که در تاریخ ذکر شده، این است که امام حسین علیه السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع شده را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد. البته حضرت سیدالشهدا (ع) زمین کربلا را دوباره به قبیله بنی اسد برگرداند، ولی شرط کرد: «کسانی که به این سرزمین میآیند از آنها پذیرایی کنید.» به عبارت دیگر امام (ع) این سرزمین را وقف نکرد بلکه آن را در اختیار اهالی آن منطقه نهاد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان کنند.
در این روز «عمر بن سعد» مردی بنام «کثیر بن عبداللّه» که مرد گستاخی بود را نزد امام علیهالسلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. کثیر بن عبداللّه به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم.
هنگامی که «کثیر بن عبدالله» نزدیک خیام رسید، «ابو ثمامه صیداوی» (همان مردی که ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا کرد) نزد امام حسین علیهالسلام بود. همینکه او را دید رو به امام عرض کرد: «این شخص که میآید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: «شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیهالسلام برو.» اما او گفت: «هرگز چنین نمیکنم.»
ابوثمامه گفت: «پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ کنی.» گفت: «هرگز!» ابوثمامه گفت: «پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشتکاری هستی و من نمیگذارم بر امام وارد شوی.» باز هم او قبول نکرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو کرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیکی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمدهای؟ حضرت در جواب فرمود: «مردم کوفه مرا دعوت کردهاند و پیمان بستهاند، بسوی کوفه میروم و اگر خوش ندارید بازمیگردم....
@mahmobarak
🏴اسَّلامُ عَلَیْکِ یا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ
◼️برای روضه نازدانه ی اباعبدالله که بزرگترین روضه مکشوف است، دلشکسته مویه کنید که محفل روضه اش، آستان اجابت دعاست.
◼️...پارچه ای روي سر نورانی انداختند و آن طبق را جلو آن نازدانه ی سه ساله نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: اين سر كيست؟
گفتند: سر پدر توست. سر را از ميان طشت برداشت و به سينه گرفت و با آه سوزناک ندبه میکرد:
💔يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
💔یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ
💔يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي!
💔يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرجوه
💔پدرجان، كي محاسن تو را با خونت خضاب كرد!
💔اي پدر كه رگهاي گردنت را بريد!
💔اي پدر، چه كسی مرا در كودكي يتيم كرد!
💔پدر جان، بعد از تو به كه اميدوار باشيم؟
◼️و از اين سخنان با او گفت، تا اينكه لب بر دهان شريف پدر نهاد و سخت بگريست تا اینکه دیدند از هوش رفت. چون او را حركت دادند از دنيا رفته بود.
📖نفس المهموم
❤️قربان تو نازدانه ای که حق روضه ارباب را ادا کردی و بر مصیبت عظمای او دق نمودی.
🤲اللّٰهُمَّ عَجِّل لوَليّٖكَ الْفَرج
@mahmobarak
6804556_392.mp3
3.79M
💠 از ناله های دخترت قصر یزید خراب شد...
🔹 #واحد
🔹 #شب_سوم_محرم
🔹 #امام_حسین علیه السلام
🎤 #حنیف_طاهری
📢گنجینه مداحان انقلابی
💠 @mahmobarak
🌷✆↶شهیـدتهرانےمُقدم🌷
دائم الوضو بود!
موقعِ اَذان خیلی هامی رفتندوضو بگیرند!
ولی🌷حسنتهرانی مقدم اذانواقامھ رامیگٌفت ونمازشراشروعمیڪرد.
.
میگٌفت :زمین جایِجمعکردنثوابه...
حیفزمین خدانیسٺ،
کهآدمبدونِوضوروشراهبره؟!
#شهیدانه
#سیره_شهدا
@mahmobarak
🌹🌱صلوات دهه اول محرم به تعداد حروف ابجد🌱🌹
🌷روز اول ماه محرم:
بنام حضرت مسلم ابن عقیل
170بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز دوم محرم:
بنام امام حسین(ع)
128 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز سوم محرم:
بنام حضرت رقیه(س)
315 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز چهارم محرم:
بنام جناب حر و بچه های حضرت زینب
218 بار صلوات
🌴⚫🚩
🌷روز پنجم محرم:
به نام جناب زهیر و عبدالله ابن الحسن
222صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز ششم محرم:
بنام جناب قاسم ابن الحسن(ع)
201 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز هفتم ماه محرم:
بنام حضرت علی اصغر(ع)
1401 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز هشتم ماه محرم:
بنام حضرت علی اکبر(ع)
333 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز نهم محرم:
حضرت ابالفضل(ع)
133 بار صلوات
⚫🌴🚩
🌷روز دهم محرم:
جناب امام حسین(ع)
128 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷59 بار صلوات به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی موعود(عج)
🚩🌴⚫
🌹🌱اللهم عجل لولیک الفرج🚩🚩
@mahmobarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرمایید حرم حضرت رقیه عرض ادب کنیم💐
@mahmobarak
وقایع روز چهارم محرم الحرام
در روز چهارم محرم سال ۶۱ هجری قمری، ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع و در سخنرانی خود مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب کرد.
به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه که عبارت بودند از:
۱. شمر بن ذی الجوشن با ۴ هزار نفر؛
۲. یزید بن رکاب کلبی با ۲ هزار نفر؛
۳. حصین بن نمیر با ۴ هزار نفر؛
۴. مضایر بن رهینه مازنی با ۳ هزار نفر.
به سپاه عمر بن سعد پیوستند.
بهم پیوستن این نیروهای از روز چهارم تا دهم محرم بوده است.
واما روضهی شب چهارم محرم متعلق به فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها، حر و مسلم علیهماالسلام است و شهادت این عزیزان مورد توجه قرار میگیرد.
محمد و عون دو فرزند حضرت زینب کبری و عبدالله بن جعفر طیار (ع) بودند، وقتی حضرت اباعبدالله (ع) از مکه به قصد شهر کوفه خارج شد، عبدالله بن جعفر (ع) نامه به این مضمون به حضرت نوشت: شما را به خدای متعال سوگند میدهم که از این سفر منصرف شوید، زیرا من میترسم که به واسطه این سفر، شما را به شهادت رسانیده و اهل بیت شما آواره شوند، اگر کشته شوید، نور اهل زمین خاموش خواهد شد، شما امروز پناهگاه و پیشوای مؤمنان و مقتدای هدایت یافتگان هستید، پـس در این سفـر شتاب مکنید و من هم به دنبال نامه ام به شما خواهم پیوست.
این نامه را به وسیله دو پسر خود محمد و عون به خدمت آن حضرت فرستاد و خود به نزد عمر و بن سعید فرماندار مدینه رفت و از او خواست که امــــان نامهای برای ابی عبدالله (ع) بنویسد و از او بخواهد که از این سفر باز گردد.
عمر و بن سعید امان نامهای برای آن حضرت نوشت و وعده پاداش و احسان داد.
عبدالله بن جعفر امان نامه را به همراه برادر خود یحیی بن سعید برداشت و به سوی امام به راه افتاد و در میان راه به حضور امام رسیدند وامان نامه را تقدیم داشت. حضرت نپذیرفت و فرمود: من پیغمبر خدا را در خواب دیدم و به من دستور داد تا به سفر خود ادامه دهم.
سپس حضرت جواب نامه عمروبن سعید را نوشت و آن را شاید به عبدالله بن جعفر داده باشد. عبدالله، چون از انصراف امام مأیوس شد، به فرزندان خود عون و محمد سفارش کرد که در طول سفر و جهاد در رکاب آن حضرت باشند و خود با یحیی بن سعید بازگشت.
در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید. فرزندان زینب کبری (سلام الله علیها) نیز خود را آماده قتال کردند.
حضرت زینب (سلام الله علیها) در این موقع که فرزندان دلبند خود را راهی قتال با دشمنان دین و قرآن میکرد، حالتی دگرگون داشت.
او عقیله بنی هاشم است. او نائبة الامام است. در حقیقت او شریک کربلای حسین علیه السلام است. نه بدین جهت که بنابر نقل، فرزندان خود را با دست خود کفن پوش و فدیه راه حسین علیه السلام کرده، که از لحظهای که از دامن زهرای مرضیه سلام الله علیها پای به عرصه وجود گذاشته، دیده به دیدار حسین علیه السلام باز کرده است.
بسیاری میگویند: زینب کبری سلام الله علیها، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید – کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر میداشت – دایی خود را به مادرش فاطمه سلام الله علیها قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.
امام راضی نشده و مخالفت میفرماید؛ عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) بی درنگ عرض میکند: برادر به حق مادرم، اذن میدان به فرزندان خواهرت بده. پسران نیز این درخواست و سوگند را مؤثر یافته و میگویند: دایی جان، به حق مادرت فاطمه زهرا (س) اجازه بده.
امام صورت خواهر زادههای خود را میبوسد و اجازه نبرد به آن دو میدهد.
آن دو بزرگوار پیاده به میدان نبرد رهسپار میشوند، ابن سعد آنها را شناخته و با صدای برخاسته از شگفـتی میگوید: (عَجَبا لِلرَحِمِ) یعنی شگفت از این پیوستگی خواهر و برادری بین حسین و زینب علیهما السلام.
پس، ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان آمد و این رجز را سر داد:
اشکوا إلی اللهِ منََ العدوانِ
قِتل قومٍ فی الوری عمیانِ
قَد ترکوا معالِمَ القُرآنِ
و مُحکمَ التَنزیلِ و التِّبیانِ
وَ اَظهروا الکُفرَ مَعَ الطُّغیانِ”
به خداوند شکایت میکنم از دشمنی دشمنان، قوم ستمگری که کورکورانه به جنگ با ما برخاسته اند. نشانههای قرآنی را که محکم و مبیّن و آشکار کننده کفر و طغیان است را ترک کردند و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید.
پس از او، برادرش عون بن عبدالله جعفر راهی نبرد شد و خود را اینگونه معرفی کرد:
اِن تُنکرونی فَانا بنُ جعفرٍ
شهیدُ صِدقٍ فی الجنانِ الازهر
یطیرُ فیها بجناحٍ اَخضرٍ
کَفی بِهذا شَرَفاً فی المحشرِ
"اگر مرا نمیشناسید من فرزند جعفر طیار هستم که از سر صدق به شهادت رسید و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز میکند. برای من از حیث شرافت در محشر همین کافی است. "
عـون پس از نـبردی دلیرانه به دست عبدالله بن قُطنَه به شهادت میرسد و فدایی راه حضرت حسین علیه السلام شد. سید
🏴 امام مهدى عليه السلام در زيارت ناحيه مقدّسه خطاب به امام حسین علیه السلام می فرمایند:
لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما...
هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك، خون مى گريم.😭
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@mahmobarak
شب چهارم محرم متعلق به فرزندان حضرت زینب علیهاالسلام، حر و مسلم علیهماالسلام است و شهادت این عزیزان مورد توجه قرار میگیرد.
محمد و عون دو فرزند حضرت زینب کبری و عبدالله بن جعفرطیار(ع) بودند. وقتی حضرت اباعبدالله (ع) از مکه به قصد شهر کوفه خارج شد باامام به کربلا آمدند و ازشهدای کربلا هستند
@mahmobarak