eitaa logo
زهرا پناهی (یا الله )
180 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
4هزار ویدیو
29 فایل
ارتباط با ادمین @Ya_ghaem باسلام خدمت همراهان عزیز در این کانال در خدمت دوستانم هستم بابحث های اعتقادی؛ اخلاقی ؛احکام؛ وداستان ،انشالله راهی به بسوی تقرب الی الله باشیم باتربیت دینی به ارامش برسیم انشالله به دعای امام زمان (عج) (ارامش بهترین سرمایه)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مرسلات مدیا
🔴🔶نگین قم شهرها انگشترند و «قم» نگين قم، هماره حجّت روي زمين تربت قم، قبله عشق و وفاست شهر علم و شهر ايمان و صفاست مرقد «معصومه» چشم شهر ما مِهر او جانهاي ما را كهربا دختري از اهل بيت آفتاب وارثِ دُرّ حيا، گنج حجاب در حريمش مرغ دل پر مي زند هر گرفتار آمده، در مي زند هر دلي اينجاست مجذوبِ حرم جان، اسير رشته جود و كرم اين حرم باشد ملائك را مطاف زائران را ارمغان، عشق و عفاف آستان بوسش بسي فرزانگان معرفت آموز، از اين آستان ديده پاكان به قبرش دوخته عصمت و پاكي از آن آموخته «حوزه قم» هاله اي بر گردِ آن فقه و احكام خدا را مرزبان قم هميشه رفته راه مستقيم بوده در مهد هدايتها مقيم قم نمي بيند مگر خواب قيام تيغ قم بيگانه باشد از نيام شهر خون، شهر شرف، شهر جهاد شهر فقه و حوزه، علم و اجتهاد هر كجا را هر چه سيرت داده اند اهل قم را هم بصيرت داده اند نقطه قاف قيامند اهلِ قم برقِ تيغِ بي نيامند اهل قم اهل قم، ز اوّل ولايت داشتند در دل و در ديده، «آيت» داشتند سر نمي سودند، جز بر پاي دين دل نمي دادند الاّ بر يقين دين، مطيعِ امر مولا بودن است راه را با رهنما پيمودن است دختر «موسي بن جعفر» را درود كز عناياتش تراويد اين سرود آئينه عفاف، محمود شاهرخي و مشفق كاشاني، صص 31-32 @taghcheh1399
شدم آگه ز راه، الحمدللّه كه عشقم شد پناه، الحمدللّه رهى كارد مرا تا درگه او به من بنمود إله، الحمدللّه سحاب رحمتش بر من بباريد ز دل شستم گناه، الحمدللّه به يكدم كهرباى عشق بربود دل و جان را چوكاه، الحمدللّه رسن آمد به بالا، يوسف جان برون آمد ز چاه،الحمدللّه (فيض كاشانى) @mahmobarak 👏👏👏👏👏🌿🌷🌿🌷🌿🌷
 🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 به صحرا بنگرم صحرا ته وینم به دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشت نشان روی زیبای ته وینم باباطاهر @mahmobarak 🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾🌳🌾  
یاالله تشکراز خدا💥 دلا فرزانگی کردن مهم است خدا را بندگی کردن مهم است چه مدت زندگی کردن مهم نیست چگونه زندگی کردن مهم است دلا این زندگی جز یک سفر نیست گذرگاه است و راهش بی خطر نیست چو خواهی با صفا باشی و صادق به جز راه خدا راهی دگر نیست غم بیچارگان خوردن مهم است دلی از خود نیازردن مهم است چه مدت زندگی كردن مهم نیست چگونه زندگی کردن مهم است دلا با نفس جنگیدن مهم است عیوب خویش را دیدن مهم است خطا باشد ز مردم عیب جویی خطای خلق بخشیدن مهم است دلا درد آشنا بودن مهم است به مردم عشق ورزیدن مهم است چه مدت زندگی کردن مهم نیست چگونه زندگی کردن مهم است... دلابانفس جنگیدن مهم است عیدسعید قربان مبارکباد🐑🐏🐑 @mahmobarak ❤🍂🍃🌹💫🌿💥⚘💥💢🍃🧡🍂❤
ای خالق خلق رهنمایی بفرست بر بنده ی بی نوا نوایی بفرست کار من بیچاره گره در گرهست رحمی بکن و گره گشایی بفرست ❤️ @ mahmobarak 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
گل که باشی باغبانها دست چینت میکنند سنگ باشی میتراشند و نگینت میکنند هرگز از این پیله تنهایی ات غمگین نباش روزگاری میرسد فرش زمینت میکنند چوب خشکی در بیابان باش اما مرد باش چوب نامردی اگر در آستینت میکنند ای درخت پیر بر این شاخه ها دل خوش نکن چون که با دست تبر مطبخ نشینت میکنند نیشخند دوستان از زخم دشمن بدتر است آشنایان بیشتر اندوهگینت میکنند فردای قیامت فقط اخلاص....... @mahmobarak 🌸🌸🌸🌸
📖روزها فکر من این است و همه شب سخنم🍃 که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟🍀 از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟🛩🛩 به کجا می روم آخر ننمایی وطنم✈ مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا🧭 یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم🏗 جان که از عالم علویست یقین میدانم✈ رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم🍂 مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک✈ چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم🌐 ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست✈ به هوای سر کویش پر و بالی بزنم🍃 کیست در گوش که او میشنود آوازم یاکدامیست سخن میکند اندر دهنم🤗 کیست در دیده که از دیده برون می نگرد یا چه جانست نگویی که منش پیرهنم🍀 تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم👉 می وصلم بچشان تا در زندان ابد از سر عربده مستانه بهم درشکنم😫😩 من به خود نامدم این جا که به خود باز روم⚘ آن که آورد مرا باز برد در وطنم🌷 تو مپندار که من شعر بخود می گویم تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم🍃 شمس تبریز اگر روی بمن ننمایی والله این قالب مردار بهم درشکنم🌐 @mahmobarak 🍃🍀🍂🍃🍀🍂🍃🍀🍂🍃🍀🍂⚘
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/ بی نهایت خسته و افسرده ام/ تا میان گور رفتم دل گرفت/ قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/ روی من خروارها از خاک بود/ وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود/ غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/ هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/ سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/ خسته بودم هیچ کس یارم نشد/ زان میان یک تن خریدارم نشد/ نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/ ترس بود و وحشت و دلواپسی/ ناله می کردم ولیکن بی جواب/ تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/ آمدند از راه نزدم دو ملک/ تیره شد در پیش چشمانم فلک/ یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/ لرزه بر اندام من افتاده بود/ هر چه کردم سعی تا گویم جواب/ سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/ از سکوتم آن دو گشته خشمگین/ رفت بالا گرزهای آتشین/ قبر من پر گشته بود از نار و دود/ بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر/ نام اربابان خود یک یک ببر/ گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/ گوش گویا نامشان نشنیده بود/ نامهای خوبشان از یاد رفت/ وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/ چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/ بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو/ کارهای نیک و زشتت را بگو/ هر چه می کردم به اعمالم نگاه/ کوله بارم بود مملو از گناه/ کارهای زشت من بسیار بود/ بر زبان آوردنش دشوار بود/ چاره ای جز لب فرو بستن نبود/ گرز آتش بر سرم آمد فرود/ عمق جانم از حرارت آب شد/ روحم از فرط الم بی تاب شد/ چون ملائک نا امید از من شدند/ حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه/ نامه اعمال تو باشد سیاه/ ما که ماموران حق داوریم/ پس تو را سوی جهنم می بریم/ دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/ دست و پایم بسته در زنجیر بود/ نا امید از هرکجا و دل فکار/ می کشیدندم به خِفّت سوی نار/ ناگهان الطاف حق آغاز شد/ از جنان درهای رحمت باز شد/ مردی آمد از تبار آسمان/ دیگران چون نجم و او چون کهکشان/ صورتش خورشید بود و غرق نور/ جام چشمانش پر از خمر طهور/ چشمهایش زندگانی می سرود/ درد را از قلب انسان می زدود/ بر سر خود شال سبزی بسته بود/ بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/ کِی به زیبائی او گل می رسید/ پیش او یوسف خجالت می کشید/ دو ملک سر را به زیر انداختند/ بال خود را فرش راهش ساختند/ غرق حیرت داشتند این زمزمه/ آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده/ گوئیا بهر شفاعت آمده/ سوی من آمد مرا شرمنده کرد/ مهربانانه به رویم خنده کرد/ گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع) من کجا و دیدن روی حسین (ع)/ گفت: آزادش کنید این بنده را/ خانه آبادش کنید این بنده را/ اینکه این جا این چنین تنها شده/ کام او با تربت من وا شده/ مادرش او را به عشقم زاده است/ گریه کرده بعد شیرش داده است/ خویش را در سوز عشقم آب کرد/ عکس من را بر دل خود قاب کرد/ بارها بر من محبت کرده است/ سینه اش را وقف هیئت کرده است/ سینه چاک آل زهرا بوده است/ چای ریز مجلس ما بوده است/ اسم من راز و نیازش بوده است/ تربتم مهر نمازش بوده است/ پرچم من را به دوشش می کشید/ پا برهنه در عزایم می دوید/ بهر عباسم به تن کرده کفن/ روز تاسوعا شده سقای من/ اقتدا بر خواهرم زینب نمود/ گاه میشد صورتش بهرم کبود/ تا به دنیا بود از من دم زده/ او غذای روضه ام را هم زده/ قلب او از حب ما لبریز بود/ پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/ با ادب در مجلس ما می نشست/ قلب او با روضه ی من می شکست/ حرمت ما را به دنیا پاس داشت/ ارتباطی تنگ با عباس داشت/ اشک او با نام من می شد روان/ گریه در روضه نمی دادش امان/ بارها لعن امیه کرده است/ خویش را نذر رقیه کرده است/ گریه کرده چون برای اکبرم/ با خود او را نزد زهرا (س) می برم/ هرچه باشد او برایم بنده است/ او بسوزد، صاحبش شرمنده است/ در مرامم نیست او تنها شود/ باعث خوشحالی اعدا شود/ گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/ قلب او بوی محبت میدهد/ سختی جان کندن و هول جواب/ بس بود بهرش به عنوان عقاب/ در قیامت عطر و بویش می دهم/ پیش مردم آبرویش می دهم/ آری آری، هرکه پا بست من است/ نامه ی اعمال او دست من است/ @mahmobarak 🍃💥⚘🍀💢🌷🍂💢🍀⚘
🏳🏴🚩 📜سه بیت، سه نگاه، سه برداشت.. موسی خطاب به خداوند در کوه طورميگويد: اَرَنی : خود را به من نشان بده خداوندميفرمايد: لن ترانی : هرگز مرا نخواهی دید. برداشت سعدی: چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی" برداشت حافظ: چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی" برداشت مولوي : ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی سه بیت، سه نگاه، سه برداشت: مثل سعدی ، عاقلانه مثل حافظ ، عاشقانه مثل مولوي، عارفانه @mahmobarak 🚩🏴🏳🚩🏳🚩🏳
دل اگر پاک بود جلوه گه نور خداست سینه پاک دلان آینه دوست نماست زینت دل گل مهر است چه حاصل از کین که گل عشق به گلزار جهان بی همتاست @mahmobarak
✅ میدانید ماجرای شعر مشهور 🌹'' با آل علی هر که در افتاد ور افتاد ''🌹 چیست و این اثر از چه کسی هست؟ این شعر را سید اشرف الدین حسینی ( مدیر نشریه نسیم شمال) خطاب به نیکلای اول سزار یا تزار روسیه سرود... بعد از اینکه نیکلای فرمان داد که حرم مطهر رضوی (ع) گلوله باران شود وگفت حرم را زیرورو میکنم تا ببینم چه کسی جلوم را میگیره.... بحالت مستی توهین میکرد . دین و مذهب مارو نشون گرفت. اما همان شب بطور نامحسوس و بطور معجزه اسایی که هیچ پزشکی علتش را نفهید به درک واصل شد صبح که منتظر دستورش بودن با جنازه...… روبرو شدن. اکثریت فرماندهان یا جنون گرفتن یا فرار کردن بعضیها هم بقدرت اهل بیت سلام الله علیها پی برده و متاثر شدن..در همان روز بطور نا باورانه طبع شعر اقا سید اشرف الدین شعله ور میشه... شعر کامل را بدین ترتیب سرودن.. دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد: با آل علی هرکه درافتـاد، ورافتاد این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است این قبر مُعین الضعفا، شمس شموس است خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرف اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد اولاد علی شافع یوم عرصاتند دارای مقامات رفیـعُ الدرجاتند در روز قیامت همـه اسباب نجاتند ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد با آل علـی هـرکه درافتاد، ورافتاد کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت گل در چمن از نام علی یافت طراوت هر کس که به این سلسله بنمود عداوت در روز جزا جایگهش در سقر افتاد با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد بد کرد و نفهمید وغلط کرد و خطا کـرد دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد ‌ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد @mahmobarak
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا درنبندد هوشیار ای که دستت می‌رسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار @mahmobarak