مسابقه #من_کاوه_هستم(۵)🍃
#عملیات_کربلای۲
1⃣
عراق در بهار سال۶۵، "ارتفاع سوق الجیشی ۲۵۱۹" و مناطق اطراف آن را به تصرف خود درآورد.ارتفاع مزبور به دلیل تسلط کاملی که بر شهرها و ارتفاعات مجاور خود داشت،برای ما از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و باید به هر شکل ممکن،آزادش می کردیم.عراق از میزان حساسیت ما روی این ارتفاع آگاه بود و کاملاً مهیّای حمله از طرف ما بود.فقط زمانش را نمی دانست.🌱
با این اوصاف،عملاً رعایت اصل غافلگیری در این عملیات میسّر نبود.از طرف دیگر عراق در این ارتفاع که ظرفیت حداکثر یک گردان نیرو را داشت، یک تیپ با لایه های دفاعی متعدد،همراه با نیروی احتیاط مستقر کرده بود.همه این عوامل باعث پیچیده تر شدن کار روی این منطقه می شد.عملیات"کربلای۲"
با هدف آزادی این ارتفاع و منطقه"حاج عمران" عراق در شب ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ آغاز شد.🌿
طبق برنامه،گردان ها هرکدام از محور خود وارد عملیات شدند.اصلی ترین محور که مسئولیت سقوط "ارتفاع ۲۵۱۹" را داشت،باید عقبه دشمن را دور می زد و با نفوذ در آن،به ارتفاع می رسید.اما به دلیل مقاومت بالای عراق و تراکم بالای نیروهایش و اِشرافی که بر ما داشتند، علی رغم تلفات سنگینی که از آن ها گرفتیم و با وجود موفقیت در محورهای دیگر،این محور به نتیجه نرسید.به همین دلیل از قرارگاه دستور عقب نشینی صادر شد.🍃
در سپیده صبح روز دهم شهریور،مجبور شدیم عقب بکشیم.علاوه بر شهدا و مجروحینی که در عملیات دادیم،در جریان عقب نشینی،هم به دلیل تسلط عراق و هم روشنایی هوا،شهدای زیادی دادیمبیشتر شهدا هم در منطقه ماندند. "لشکر ویژه شهدا" در این عملیات،آسیب زیادی دید.در قرارگاه تاکتیکی لشکر،همه از وضعیت پیش آمده ناراحت بودند. "#محمود" هم که خون خونش را می خورد.🍀
ادامه دارد...
راوی:سیدمجید ایافت
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh
مسابقه #من_کاوه_هستم(۵)🍃
#عملیات_کربلای۲
2⃣
از طرف "قرارگاه مقدم حمزه" ما را برای جلسه فراخواندند.به همراه "#محمود" و "منصوری" جانشینش،خودم،فرمانده اطلاعات و چندنفر دیگر از مسئولین لشکر به قرارگاه رفتیم.در جلسه قرارگاه که با حضور "علی شمخانی" فرمانده عملیات،"هدایت الله لطفیان"فرمانده قرارگاه،"جواد حامد" فرمانده عملیات و چندنفر دیگر برگزار شد،بحث اصلی، ادامه عملیات از طرف"لشکر ویژه شهدا" بود.🌿
قرارگاه،به ویژه "شمخانی" مصر بود که لشکر شهدا شب یازدهم نیز دوباره برای گرفتن"ارتفاع ۲۵۱۹" به خط بزند.از این طرف"#محمود" که همیشه برای انجام عملیات داوطلب بود،این دفعه زیر بار نمی رفت.حرفش این بود که:"دشمن کاملاً آماده است.عملیات لو رفته،لشکر ما هم تلفات زیادی داده و الان نیاز به بازسازی داره.اگه امشب هم دوباره عملیات کنیم،مطمئناً شکست می خوریم."🍀
قرارگاه وقتی مقاومت"#کاوه" را دید، تصمیم جدیدی گرفت."شمخانی" به او گفت:"خیلی خب،پس حالا که شما شهید زیاد دادین و سازمان تون به هم ریخته و نیاز به بازسازی دارین،لشکر ۲۱ امام رضا به جای شما عملیات می کنه،شما بشید احتیاط ۲۱ امام رضا." این حرف، "#محمود" را عصبی کرد.او گفت:"من که نمی خوام از زیر بار عملیات شونه خالی کنم،من می گم هرکی عملیات کنه موفق نمی شه،می خواد لشکر ویژه شهدا باشه یا لشکر ۲۱ امام رضا،فرقی نمی کنه."🍃
"#محمود" دوباره رفت روی نقشه و توضیحاتی پیرامون صحبت های قبلی و تایید آن ها ارائه داد.در اینجا "جواد حامد" به عنوان پیشنهاد به "شمخانی" گفت:"چندتا گردان از مشهد برای #محمود اومده که اینا هیچ تجهیزاتی ندارن.اگه شما صلاح بدونی،ما همه اینارو سلاح و تجهیزات بهشون بدیم.بعد بیاریم شون توی ورزشگاه نقده،اون جا مستقر بشن.چندتا هلی کوپتر هم ببریم توی ورزشگاه،هرجا لازم شد،برای خود #محمود،از همین نیروها هلی برن کنیم همون جایی که نیاز داره."🌱
ادامه دارد...
راوی:سیدمجید ایافت
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh
مسابقه #من_کاوه_هستم(۵)🍃
#عملیات_کربلای۲
3⃣
تا این جا #محمود ساکت بود و حرفی نزد."حامد" ادامه داد: "علاوه براین،
می تونیم از این نیروها برای یگان های دیگه هم که نیاز دارن استفاده کنیم و براشون بفرستیم." تا این را گفت، "#محمود" حرفش را قطع کرد و با جدّیت توام با ناراحتی گفت:"شما کاری به این نیروها نداشته باشین."🌱
"شمخانی" گفت:"چرا؟ اتفاقاً حرف خوبی زد.پیشنهاد خوبیه.#محمود! همین الان اون نیروها را ببر ورزشگاه نقده.حامد! تو هم کاملاً تجهیزشون کن و آماده نگه شون دار،به جا ازشون استفاده کنیم." "#محمود" گفت:"حالا شما فعلاً همین نیازهای ما رو تامین کنین،من یه فکری به حال اون نیروها می کنم."🌿
او نظرش این بود که با توجه به خستگی و تلفات نیروها،در مرحله آخر عملیات از لشکر شهدا استفاده نشود و در این باره به "شمخانی" توضیح داد:"من که گفتم یگان ما باید بازسازی بشه،نیروهای ما با تازه نفس ها جایگزین بشن،بعد وارد عمل بشیم." اما "شمخانی" نظرش این نبود.🍀
و گفت:"نه،شما باید توی همین مرحله وارد عمل بشین و ایشالله کار رو تموم کنین." #محمود وقتی پافشاری قرارگاه برای انجام عملیات را دید،با دلخوری جواب داد:"باشه،اشکالی نداره،من خودم امشب عمل می کنم،نیازی هم به هیچ لشکری ندارم،اما این کار به صلاح هیچ کس نیست.🍃
ادامه دارد...
راوی:سیدمجید ایافت
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh
مسابقه #من_کاوه_هستم(۵)🍃
#عملیات_کربلای۲
4⃣
این رو بدونید که شما دیگه باید فاتحه ویژه شهدا رو بخونین.با این کار دیگه ویژه شهدایی وجود نخواهد داشت." "شمخانی" گفت:"نه، ایشالله مشکلی پیش نمی آمد.شما خیال تون راحت باشه و برین عمل کنین." "#محمود"گفت:"باشه،من رفتم."🌱
موقع آمدن،"جواد حامد" بلند شد و به "#محمود" گفت:"#محمود جان! دستت درد نکنه." "#محمود" با حال خاصی جواب داد:"من از تو توقع ندارم،هنوزم که هنوزه من فکر می کنم تو جزو لشکر مایی.برای چی اطلاعات لشکر رو به اینا می دی؟"🌿
"حامد" گفت:"حرف بدی نزدم.: "#محمود" با توپ پُری که داشت،گفت:" اصلاً نباید به این موضوع اشاره می کردی.این جزو اسرار لشکره." "حامد" گفت:"#محمود این گردان ها هیچ کدوم تجهیزات ندارن،من از موقعیت استفاده می کنم و از نیرو زمینی امکانات می گیرم.🍃
خب،این جا اگه تجهیز بشن،به کار خودتون میان." "#محمود" دوباره سربالا جواب داد وگفت:"خیرت قبول،تو کاری به کار ما نداشته باش،نمی خواد برای ما دلسوزی کنی." این را که گفت،من ناراحتی را در چهره "حامد" دیدم.به هر حال خداحافظی کردیم و آمدیم.🍀
پایان این قسمت
راوی:سیدمجید ایافت
📚#من_کاوه_هستم
🆔@mahmodkaveh