eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
827 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹 🌹🍃 🌹 : درب بطری آب را باز می کنم و روی سنگ مزار سیاهش می ریزم . و آهسته چندین بار دستم را روی اسمش که به خاک افتاده می کشم و بغض سنگینی مهمان گلویم شده ... "هرگز از میان گریه های من نخواهی رفت! تو روزی از میان گریه هایم کوچ خواهی کرد... نمی دانم همان لحظه دلم را بر چه خواهم بست؟ نمی دانم! من عادت کرده ام اینجا میان وعده های دود خیال واهی دیدار چشمت را بیندیشم! خیال لحظه ای را که سرت را از تنم بانو،جدا کردی! من عادت کرده ام اینجا سکوت خانه را با نام تو بر هم زنم،آری من اینجا تلخ می خندم! همین دیوار شهادت می دهد شبهای سردی را که با تکرار چشمان تو فردا شد... من اینجا سخت می بارم! و با هر بار باریدن میان اشکهای سرد خود با نور یاد تو پل رنگین کمانی از خیالات تو می سازم... من اینجا سخت تنهایم! ولی همواره یادت را در این زندان وحشت زا و روی ناله های مرگبار ساز غریبانه به دل دارم..." نگاهم قفل میشود روی انگشتر عقیقی که سال اول ازدواجمون‌ هدیه بهم دادی ! یادته چقدر ذوق داشتی ! انگار همین دیروز بود ...تموم خاطراتمون‌ جلوی چشمام رژه میره . سرم را روی سنگ یخ کرده گذاشتم و کنار مزارش دراز کشیدم . برایم مهم نبود که لباس هایم خاکی میشود و کسی اگر ببیند چه فکری میکند! شاید که بگویند دیوانه ام ! اما مهم نیست . چشمام رو میبندم و به یاد همون وقت ها که توی آغوشم می گرفتمت اشک می ریزم . هنوزم حس می کنم هستی ! فتانه ی من بی قرارم . مثل همیشه بیا و آرومم‌ کن . امیر حسینت‌ کم آورده ! دنیا براش تنگ شده . زندگیم خفقان آور و کسل کننده شد از وقتی که رفتی . چطور از یاد ببرم ترو ! صورت ماهت هر لحظه جلوی چشمامه . با خودم میگم ای کاش که چندین سال زودتر پا به زندگیم گذاشته بودی . فتانه با تو معنی زندگی و عشق رو فهمیدم . از این امانتی و یادگاری که برام گذاشتی بیشتر دلم می سوزه . واسه فداکاریت ... برای فرشته بودنت . یه هدیه بودی که افتادی وسط زندگیم . اونقدر خوب بودی که خدا زود خریدارت شد و بُردت‌ پیش خودش . اینجا جای تو نبود . جای تو بین فرشته ها بود . میان آسمان ها ... ای عزیز ترینم به عشقمون قسم دلم تنگِ تنگه واست . انگار همین دیروز بود وقتی که دست های یخ زده و بی جونت رو تو دستام گذاشتی و بهم گفتی : با تقدیری که خدا واسمون رقم زده نجنگ . راضی باش به رضاش. میرم‌ اما روحم همیشه کنارته‌. خداحافظ امیر حسینم . به خدا می سپارمت . آخ که چقدر دلگیر بود اون روز سرد پاییزی ! پاییز اومد و موعد پر کشیدن تو هم رسید . غروب ها خیلی بی رحم شدن . رفتنت رو به رخم می کشه . دستم رو مشت‌ کرده و چندین بار روی سنگ آرام زدم و صدایم را رها کرده و نامش‌ را فریاد گونه بر زبان آوردم و صدایش زدم : کجایی فتانه !؟ میبینی منو ... تو که بی وفایی بلد نبودی ! چرا تنهام گذاشتی رفتی . چراغ خونمون‌ رو خاموش کردی و رفتی . به والله قسم دل ندارم که دیگه پا بگذارم برم طبقه ی بالا ... برم خونه ای که روزی با هزار امید پا می گذاشتم داخلش و تمام خستگیم با دیدنت از بین می رفت . دو ساله که رفتی اما هیچی واسم عوض نشده ! آهنگ صدات توی گوشمه . هر شب کابوس می بینم . خواب به چشمام نمیره . یه کاری واسم کن . میدونم که حق زیادی گردنم داری اما اینبار هم مثل همیشه خانومی کن و تو به خدا نزدیک تری حرفت خریدار داره . دعا کن که آرامش بگیرم . تازگی ها مادر هم دیگه حس می کنم خسته شده از این وضع . دلش نمیخواد ناراحتی و تنهایی منو ببینه . با اینکه جلوی بقیه خودداری میکنم اما اون مادرِ همه چیز رو خوب می فهمه . خجالت می کشیدم که اسم اون دختر رو بر زبان بیارم و بگم که چشم مادر رو گرفته و برای من در نظرش گرفته ... سوز سرد غروب پاییزی پُشتم را لرزاند . زبانم از گفتنش به لکنت افتاده بود ... اما باید می گفتم تا سبک شوم . سرم رو خم کردم و بوسه ای روی اسمش زدم و گفتم : جای تو همیشه توی قلبمه. کسی نمیتونه دیگه این قلب رو تسخیر کنه . آدمی هم که قلب نداشته باشه عاشق نمیشه . منو ببخش که میگم خانومم . اما مادر بدجور اصرار به زن گرفتنم‌ داره . گاهی وقتا کلافه ام می کنه . اما خودت بهتر میدونی که حرمتش‌ واجبه و من تمام زندگیم رو مدیونشم‌ . اونی که جوونیش رو پای من گذاشت . خودت یه کاری‌ کن . به خدا بگو ... بگو که هوای این دختره رو از سر مادر بندازه و دست از سرم برداره . اجازه نمیدم که کسی بیاد تو زندگیم و جای ترو بگیره . خانوم اون خونه فقط تو هستی ‌. حلالم کن اگر که اومدم و ناراحتت کردم . خداحافظ قصه ی بی تکرار من . باز هم میام‌ و بهت سر میزنم . اگه که دست خودم بودم به خدا که همین جا خونه می ساختم 👇🏻👇🏻👇🏻