eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
821 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم را گرفتم و تا شیری را که در کودکیت خورده بودم بالا آوردم. شاهین داد میکشید فحش میداد کتک میزد اما من فقط عوق میزدم.زمانی شد که شاهین آمد و بلندم کرد.سرم را در آغوشش پنهان کرد و نگذاشت برگردم و دوبار ه نگاه کنم.تمام وجود و هیکلم به کثافت کشیده شده بود. شلوارم خیسه خیس بود. شاهین بدون آنکه چندشش شود من را محکم به خودش چسباند. حوریه و فرحناز زوزه میکشیدند. من اما در آغوش شاهین میلرزیدم. دو مرد مست که نام مرد برایشان زیادى زیاد بود؛به دختری معصوم تجاوز کرده و در آخر سرش را گرداگرد بریده و روی سینه و تن برهنه اش گذاشته بودند.هیچ به یاد ندارم چه شد.روی مبل نشسته بودم و بهت زده به عبور مرور خرچنگ و شاهین و چندنفر دیگر نگاه میکردم.جسد زینب را جلوی چشمانم داخل پتو گذاشتند وبردند.شاهین که همیشه خونسرد بود حالا روانی شده و داد میزد: -ماشینو ییارین تو حیاط حروم لقمه ها... حوریه و فرحناز هنوز گریه میکردند شاهین نشست و سرش را گرفت.خرچنگ خونسرد و آرام و گفت: -آروم باش مگه کم کم دیدیم از این چیزا ؟!!شاهین صورتش را گرفت و گفت: -اون خیلی بیگناه بود خرچنگ.آدم باش. -اونا که مواد میسازی میدی دستشون گناه ندارن؟! خیلی ریلکس و عادی خندید: -پس پاشو جمع کن خودتو...مثل این جوجه ری*ق*و ها وبه ما اشاره کردنشین اینجا زار بزن. شاهین فریاد زد:تو خونه ى من ؟! آخه خرچنگ درد من خیلی چیزاس!تو اتاق خواب من؟! و در کمال نا باوری گریه کرد! من اشک هیچ مردی را ندیده بودم.او اولین نفری بود که جلوی من گریه کرد. حالم بد بود. از همه اشان و از خودم متنفر بودم.بلند شدم و با تنی لرزان؛کوله ام را برداشتم.شاهین با گریه گفت: -بگیرید اونو الان میمیره. برگشتم و با لکنت گفتم: -می می میرم..ک ک کلان تری او او نجا... ومحکم به زمین خوردم شاهین باشتاب به سمتم آمد و زیربازویم را گرفت اما پسش زدم و جیغ کشیدم: -م م م ما ق ق قاتل.. ایم.. م م من... شاهین به زور بلندم کرد و دادکشید: -آره ه ه ه برو لومون بده بیان ببرنمون. همانجا بود که گفتم برای همیشه ازهم جدا شویم و او پذیرفت. سه دختر شیطان صفت سوار آژانس شدیم و برای همیشه به خانه رفتیم.حتما باید فاجعه میشد تا دست برداریم. 🌼زکیه اکبری🌼