eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
821 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
_نه! کجا جا هست؟! یکی که اتاق ماست،یکی هم واسه کارمه.. نرگس اتاق نداره..باید به فکر باشم. -فرید الان نداره پس بده. با حیرت بیشتری نگاهی به سمتم انداخت وگفت: -دیوونه شدی؟! چی کار به فرید دارم؟! -آخه گفتی به فکر باشی..الان فکر نمیکنم پولی داشته باشی واسه خونه ی بزرگ خریدن. -اصلاً حرفت قشنگ نبود قربونت بشم.میدونم فکر منو کردی ولی دیگه نگو.من باهاشون قرارداد بستم.انقدر عوضی نیستم زودتر بگیرم ازشون اونم یه جا ! یه کاریش میکنم...از حاج آقا وامیرحسام قرض میگیرم..نه اصلا فعلا اتاق کارو خالی میکنم. با درد رویم را به طرف پنجره چرخاندم ودر دل گفتم: "من که دارم میرم.جاتون میشه" -شنیدی؟ بی حواس به سمتش برگشتم وگفتم: -نه ببخشید. باز هم دستم را گرفت وروی دنده گذاشت.با ذوق و خوشحالی گفت: -خونه سازمانی هم هست من دوست نداشتم ببرمت وگرنه دارم.اونجا چهار خوابس! یادم نبود.تو دوست داری اونجا زندگی کنی؟ خیلی تمیزه نوسازه جاشم خوبه. واقعاً چرا همیشه وقتی زمان خداحافظی و دیدار های آخر بود همه چیز عوض میشد؟! یکجوری که از قصد برایت دهان کجی میکردند و آتشت میزدند. مثلا الان امیراحسان مثل یک کودک ساده ومهربان ومظلوم بود..حداقل بداخلاق نبود که خودم را راضی کنم -نه همینجا خوبه.سخت نگیر... -نماز بلندت بکنم؟ مشخص بود صددرصد دلش میخواهد "آره" بشنود.سؤال هایش در این مورد استفهام انکاری بود -آره بیدارکن.بعدش منو صبح زود بذار خونه مادرت.میخوام باشم. -باید باشی! من درست میکنما ! بلخره قبل مُحّرم تونستی دست پخت منو بخوریخوبه...خیلی خوب... نویسنده: 🌼زکیه اکبری🌼