🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍
🦋🤍🦋🤍🦋🤍
🤍🦋🤍🦋🤍
🦋🤍🦋🤍
🤍🦋🤍
🦋🤍
🤍
#آرزویمحال
#عاشقانهمذهبی
#بهقلمراحله
#کپیحتیباذکرنامنویسندهحرام
#پارت8
کلافه نگاهی بهش کردم
_یلدا عزیزم همینجوری که نمیشه....
پریدتوحرفم
_میشه توبمون باهم زندگی میکنیم منم از تنهایی درمیام
تازه بانکیساام حرف زدم باموندنت مشکلی ندارع.
وای خداانگاردنیاروبهم داده بودن یلداچه میدونست کل مشکل من برادرش بود حالاکع اوکی داده میتونم بیشتربمونم
_میمونی؟
_........چی بگم
یهواز خوشحالی جیغ فرابنفشی کشید
باگوشیم یه آهنگ پلی کردم وکلی باهم رقصیدیم
ظهرشد ونکیساپیداش شدسرتاپاش روغنی بود
دیشب ازیلداشنیدم تومکانیکی کارمیکنه.
بعدازشستن دست وصورتش اومد توو سلام کرد جوابشو دادیم
سفره روپهن کردیم که یلدا گفت شادی جان یه لحظه میری نکیسارو صدا کنی؟
_باشه
رفتم دراتاقش درزدم اماجوابی نشنیدم بازم زدم اماهنوزبی فایده
دروبازکردم ورفتم تویه اتاق ساده حدود20متر
بود
بایه موکت و یه تشک وپتو ویه میزکوچیک که روش پراز کتاب بود
نگاهم افتادروی نکیسا که داشت نمازمیخوند.
نگاهم قفل شد انگار
قبلادیده بودم آقاجون نمازبخونه ولی تاحالاهیچوقت دیدن نمازخوندن کسی اینقد به دلم ننشسته بود
یکم دیگه خیره موندم بعدکع دیدم طولانیه نمازش تصمیم گرفتم یکم مرتب کنم اتاقشو....
پرروبودم دیگع چه میشه کرد
اول اون تشک وپتوکه وسط اتاق بود رو تاکردمم وگذاشتم یه گوشه بعدم پرده هارویکم کنار زدم تا یکم روشن شه اتاق که نمازش تموم شد.
_قبول باشه
نگاهی بهم کرد وگفت
_قبول حق باشه
_سفرپهن کردیم بفرمایید
_الان میام
یکم دیگه موندم واومدم بیرون.
کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
https://eitaa.com/mahruyan123456