eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
826 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍 🦋🤍 🤍 کلافه نگاهی بهش کردم _یلدا عزیزم همینجوری که نمیشه.... پریدتوحرفم _میشه توبمون باهم زندگی میکنیم منم از تنهایی درمیام تازه بانکیساام حرف زدم باموندنت مشکلی ندارع. وای خداانگاردنیاروبهم داده بودن یلداچه میدونست کل مشکل من برادرش بود حالاکع اوکی داده میتونم بیشتربمونم _میمونی؟ _........چی بگم یهواز خوشحالی جیغ فرابنفشی کشید باگوشیم یه آهنگ پلی کردم وکلی باهم رقصیدیم ظهرشد ونکیساپیداش شدسرتاپاش روغنی بود دیشب ازیلداشنیدم تومکانیکی کارمیکنه. بعدازشستن دست وصورتش اومد توو سلام کرد جوابشو دادیم سفره روپهن کردیم که یلدا گفت شادی جان یه لحظه میری نکیسارو صدا کنی؟ _باشه رفتم دراتاقش درزدم اماجوابی نشنیدم بازم زدم اماهنوزبی فایده دروبازکردم ورفتم تویه اتاق ساده حدود20متر بود بایه موکت و یه تشک وپتو ویه میزکوچیک که روش پراز کتاب بود نگاهم افتادروی نکیسا که داشت نمازمیخوند. نگاهم قفل شد انگار قبلادیده بودم آقاجون نمازبخونه ولی تاحالاهیچوقت دیدن نمازخوندن کسی اینقد به دلم ننشسته بود یکم دیگه خیره موندم بعدکع دیدم طولانیه نمازش تصمیم گرفتم یکم مرتب کنم اتاقشو.... پرروبودم دیگع چه میشه کرد اول اون تشک وپتوکه وسط اتاق بود رو تاکردمم وگذاشتم یه گوشه بعدم پرده هارویکم کنار زدم تا یکم روشن شه اتاق که نمازش تموم شد. _قبول باشه نگاهی بهم کرد وگفت _قبول حق باشه _سفرپهن کردیم بفرمایید _الان میام یکم دیگه موندم واومدم بیرون. کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌ https://eitaa.com/mahruyan123456