eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
819 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
@mahruyan123456 روی پله ایوان نشستم . هوا سرد بود اما در من تاثیری نداشت . ای کاش زودتر از این زندگی خلاص می شدم . هیچ وقت طعم خوشی را نچشیدم. دلم میخواست اگر پدر هست مادر هم باشد اما هیچ وقت نبود که باهم باشند. روزهایی که بهانه می گرفتم و کفش های پدر را قایم می کردم .تا از خانه نرود . آخر هم مجبور می شد مرا هم با خودش ببرد. دخترک بهانه گیر و نق نقو ، دختری آرام و خجالتی می شد . از ترس این که پدر دیگر مرا همراه خودش به حجره نیاورد ... بچگی هم عالم خودش را داشت بهترین دوران زندگی ام . بچه که بودم آرزو می کردم زودتر بزرگ شوم ... نفهمیدم چطور دوران خوش کودکی ام گذشت . دستی روی شانه ام قرار گرفت . بوی عطر همیشگی اش را حس کردم . -- مهتاب جان پاشو بریم خونه اینجا سرده سرما می خوری . دستش را پس زدم ، احتیاجی به دل سوزی اش نداشتم . -- تو لازم نکرده نگران من باشی ، اصلا دلم می خواد سرما بخورم بلکه بمیرم و از این زندگی راحت بشم . کنارم نشست ‌.و در آغوشم کشید . چقدر محتاج این آغوش بودم . -- قربونت برم ، خدا نکنه این حرفا چیه که می زنی اونوقت من دیگه خواهر شوهر نداشته باشم ؟؟ چشم غره ای رفتم و گفتم: خیلی پررویی ، پس سوری چیه ؟ اون به اندازه ده تا خواهر شوهره . -- من کاری به اون ندارم ، مهم تویی که خودت می دونی چقدر دوست دارم . به خدا قصد نداشتم ناراحتت کنم عزیزم. فقط و فقط نگرانت شدم . دلم نمی خواد لطمه ای به زندگیت وارد بشه چون میدونم چقدر روحیه حساسی داری .مثل گل می مونی تو . -- دیگه حرفات رو زدی میترا الان هم اومدی منت کشی . چرا مگه علی چه عیبی داره ؟ چی کم داره ؟ -- به خدا علی آقا هیچی کم نداره ، نمونه کامل یه مرد تمام عیاره . اما می گم شما ها به هم نمی خورین . اون توی یک خونه پنجاه شصت متری بزرگ شده و یک خانواده ای که اصل اون بر پایه ی اعتقاداتی محکم شکل گرفته . یاد گرفته که نون بازوی خودش رو بخوره و منت کسی روش نباشه . واقعا آدم خود ساخته و قابل احترامیه . اما تو مهتاب الان بگم باز می خوای ناراحت بشی ... -- نه بگو راحت باش بگو که یه دختر بی قید و بندم، ثروتمندم، خانواده ی بی دین و مذهب دارم کسایی که جز پول چیزی نمیشناسن . اما همه اینا رو خودم میدونم . -- من منظوری نداشتم به خدا ، اما خودت که میدونی پس دست بردار از این عشق -- نمی تونم واقعا نمیشه ... -- هیچ فکر کردی شاید یک علاقه یک طرفه باشه این طور بدترین ضربه رو میخوری یکی مثل علی دختری مثل خودش انتخاب می کنه . عصبی شدم و حتی فکر این که علی به جای من دختر دیگری را انتخاب کند دیوانه ام می کرد. فریاد کشیده و گفتم : بس کن دیگه میترا هیچی نمی خوام بشنوم هیچی بزار به درد خودم بمیرم... ادامه دارد... ✍نویسنده : * ح* * ر* ( دل آرا) ❌کپی رمان حرام است ❌ @mahruyan123456🍃