eitaa logo
🌙⁦مَہ رویـــٰــان
1.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
821 ویدیو
87 فایل
انگشت به لب مانده ام از قاعده‌ی عشق... ما یار ندیده تب معشوق کشیدیم...🌹 رمان انلاین (( #طهورا 🌺)) به‌قلم⁩پاک‌وروان ⁦ خانم #محیا (#دل‌آرا) ⁦✍🏻 برای سوالات شما عزیزان من اینجام👇👇 @mahyaa2
مشاهده در ایتا
دانلود
@mahruyan123456 یکسال از آمدنمان می گذشت... یکسال پر از خوشی و ناخوشی . دلتنگی و شیرینی های اندک زندگی مشترک . حسین به تازگی دست های کوچکش را به دیوار تکیه میداد و بلند میشد و راه می رفت . دلم غنج میرفت وقتی پسرکم‌ را می دیدم با زبان شیرینیش ماما صدایم می کرد ... روز به روز شاهد قد کشیدن و شیرین کاری هایش بودم . اگر چه سال های سال خوش نبودم اما یک لبخند پسرم، به دنیایی می ارزید . علی که می آمد از سر و کولش‌ بالا می رفت و سواری روی کول علی می گرفت . شباهتش به پدرش بسیار شده بود . موهای مشکلی مژه های بلند و چشمانی به رنگ شب . امروز قرار بود علی برای ناهار بیاد . خیلی کم پیش می آمد که ناهار بیاید مگر اینکه برای کاری از منطقه به دزفول می آمد و سری هم به ما میزد دستی به سر و روی خانه کشیدم و لباس بلند آستین کش دار، زیتونی ام را پوشیدم. موهایم را شانه زدم وپشت‌ سرم جمعشان کردم . چقد دلم میخواست موهایم را باز بگذارم بدون هیچ ممانعتی و برای همسرم دلبری کنم .... زن که باشی در هر کجا و در هر موقعیتی که باشی حتی اگر زیر آسمان خدا در بیابان هم باشی دلت می خواهد مورد توجه و محبت شوهرت باشی و برایش بهترین باشی...ناز کنی او نازت را بخرد ... اما چه کنم که چاره ای نبود جز پوشش کامل. اتاق ما طبقه ی بالا بود و شیشه ها مات نبود . و به همه جا مشرف بود . حسین را شیر دادم و روی پایم خواباندمش... برایش لالایی خواندم ... از همان لالایی هایی که همیشه برای عروسک هایم می خواندم ... از همان هایی که همیشه در حسرتش‌ سوختم . حسرت‌ شنیدنش از زبان مادرم . لالا لا لا شب تاره درخت سیب بیداره لپ سیبا همه سرخه درخت انگار تب داره ! لا لا گل سنبل نشسته توی ایوون‌ گل هوا گرمه که اینطوری عرق کرده تن بلبل لالا گل گندم لا لا همه خوابن مردم ... ادامه دارد ... ✍نویسنده: ح*ر ❌کپی رمان حرام است ❌ @mahruyan123456 🍃