🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍
🦋🤍🦋🤍🦋🤍
🤍🦋🤍🦋🤍
🦋🤍🦋🤍
🤍🦋🤍
🦋🤍
🤍
#آرزویمحال
#عاشقانهمذهبی
#بهقلمراحله
#کپیحتیباذکرنامنویسندهحرام
#پارت2
داشتم میدوییدم جرعت نگاه کردن به عقب رونداشتم
خدایا خدایاخودت کمکم کن بخدااگه نجات پیداکنم توبه میکنم ازهمه ی کارام خدایانجاتم بده
همینجوری داشتم زیرلب باخداحرف میزدم ومیدوییدم یهو پام خورد به یه سنگ و.....
هوففففف افتادم زمین شلوارم از ساق وزانوپاره شده بود ولی فقط ساق پام زخم شد
زخمش عمیق نبودولی چون تاحالا زخمی نشده بودم وباوجودترسم زدم زیرگریه.
دیگه بهم رسیده بودن چندمترفاصله داشتیم فقط
منم نه جونی برای فرارداشتم ونه حس التماس فقط گریه میکردم یهویادالهه افتادم یکی ازهمکلاسی های مذهبی که وقتی براش مشکلی پیش میومدآیت الکرسی میخوند
ولی منکه بلدنبودم.
دیگه ناامیدبودم چشمام روبسته بودم تااین مرگ کمترخودشو به رخم بکشه.
تولحظات آخرکه داشتم پس میوفتادم یهو صداهابیشترشد انگارتعدادشون بیشترشدع چشم هام روبازکردم .
کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍
🦋🤍🦋🤍🦋🤍
🤍🦋🤍🦋🤍
🦋🤍🦋🤍
🤍🦋🤍
🦋🤍
🤍
#آرزویمحال
#عاشقانهمذهبی
#بهقلمراحله
#کپیحتیباذکرنامنویسندهحرام
#پارت3
یه پسرخاکی وخولی بود انگارتازه از سرکاربرگشته.
ولی ترسناک نبود. قدش بلند بودوتقریباهیکلی ولاغرترازاونا.
باصداش ازفکربیرون اومدم هنوزداشتم گریه میکردم.
_شهاب توباز یه دختردیدی شل شدی؟
خجالت بکش بابا آبروبرامون نذاشتی
شهاب که انگاربهش برخورده بودباتشر گفت
_د بتوچه مفتش محلی؟کاری به کارمن نداشته باش
اون پسره گفت
_شهاب خودت میدونی اگه بخوام میتونم چیکارکنم پس راتوبکش برو
_شهاب دودل نگاهی به من کرد وگفت ببین بچه امشب در رفتی شب های بعدی هم ببینم میتونی در بری؟
بعدم بااشاره ی سربه اون دوتا گف کع برن بعدم رفتن سه تاشون
حالامن موندم وناجی...
دلم میخواست ازخوشحالی بپرم ماچش کنم.
از ته دلم خوشحال بودم هیچوقت اینجوری خداروحس نکرده بودم.
توهمین فکرابودم که صداشو شنیدم.
_اوهوم....خواهرم این وقت شب جسارتا..اینجا..به نظرتون قدم زدن واقعالازمه؟
این چی میگفت؟اینکه نمیدونست دردم چیه.
هنوز گریم بندنیومده بودم اشکام روپاک کردم
_راستش....من ..من جایی روندارم.
کلی جون کندم تااین یه جمله روبگم.
یکم بهت زده نگام کرد بعدم کلافه دستی تو موهاش کشید
_ینی چی؟
_ینی اینکه تنهام اینجاکسی روندارم.
پسره انگار نمیدوست چی باید بگه که خودم زدم به پررویی مثل همیشه.
_اوممم...میشه امشب ...یعنی ..میشه امشب خونه ی شما بمونم؟
پسره یه نگاه به من کردو رفت توفکر میدونستم داره به چی فک میکنه الان باخودش میگه اینوببرم خونه بگم کیه؟
دیدم هنوز توفکره منم حالم خراب بود وپامم درد میکرد.
_آقای.....چیشد؟امشب به من جامیدین؟
دودل نگاهی به ته کوچه کرد واومدنزدیکم .
_خیلی خب بفرمایید.!
نگاهش هنوز منتظربود تامن پاشم.
اههه فکر اینجاشو نکردم من بااین پا....هوففف
هواداشت سردترمیشد ومن پالتوام باخودم نیاوردم .
کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
دوستان و همراهان عزیز مه رویان سلام
عزاداری هاتون مقبول درگاه حق
دوستان از امشب رمان جدید #آرزویمحال به قلم همکارم #راحله جان در کانال بارگزاری میشه
پیشنهاد میکنم بخونید 😍بسیار زیباست .
انشاالله در اسرع وقت ادامه ی #طهورا هم میزارم .
برای پیشرفت و ارتقا کانال و خواندن رمان های زیبا و مذهبی کانال رو به دوستان خودتون معرفی کنید.
https://eitaa.com/joinchat/2451439680C324a658e5c
گروه نقد و بررسی 👆
#دلآرا
التماس دعا 🙏
https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
صبح به ما می آموزد ،
که باور داشته باشیم
روشنایی
با تاریکی معنا میابد ؛
و خوشبختی
با عبور از سختی زیباست.…!
سلام صبحتون بخیر ❤️
https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
1_12416435834.mp3
6.13M
سلام آقا
بسه دوری از حرم بذار بیام آقا 😢🖤
#محرم
#صلاللهعلیکیااباعبداللهعلیهالسلام
https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
🍃🍃🍃🍃🌸
لذت دنیا
داشتن کسی است
که دوست داشتنش
حواسی برای آدم نمی گذارد ...💞
https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸
کسی از بهشت چیزی نمی دانست
و خداوند مادر را آفرید ❤️🌹
https://eitaa.com/mahruyan123456🍃
🌙مَہ رویـــٰــان
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍🦋🤍 🦋🤍🦋🤍 🤍🦋🤍 🦋🤍 🤍 #آرزویمحال #عاشقانهمذهبی #بهقلمراحله #کپیحتیباذکرنامنویس
🤍🦋🤍🦋🤍🦋🤍
🦋🤍🦋🤍🦋🤍
🤍🦋🤍🦋🤍
🦋🤍🦋🤍
🤍🦋🤍
🦋🤍
🤍
#آرزویمحال
#عاشقانهمذهبی
#بهقلمراحله
#کپیحتیباذکرنامنویسندهحرام
#پارت4
باخجالت بهش نگاهی کردم ولب زدم.
_نمیتونم راه بیام.
انتظارداشتم ول کنه بره ولی نه اومد نزدیک
کاپشنش رو دراورد وسمتم گرفت
اینقدسردم بودکه نخوام به چیزی فکر کنم
کاپشن روگرفتم وپوشیدم.بعدخم شد وشال گردنش رو دراورد وروی زخم پام که داشت خون میومدبست.
یه نگاه بهم کرد ولب زد توام بایلدا فرقی نداری .
منم رفتم توفکر که یلداکیه یهوباکاری که کرد
یه جیغ خفیف کشیدم.
بغلم کرد ومن ازترس اینکه نیوفتم وبخاطریهویی بودنش دستاموسفت دورگردنش حلقه کردم
از خجالت داشتم آب میشدم.خجالتی نبودم ااا اتفاقا خیلی هم پرروبودم ولی نمیدونم چرا الان داشتم آب میشدم گرمم شده بود وداشتم به این فکرمیکردم توسرمای بهمن ماه مگه میشه بیرون باشی و گرمت باشه درحدی که عرق کنی؟
کپی حتی با ذکرنام نویسنده حرام❌
https://eitaa.com/mahruyan123456