22.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 #داستان صوتی ( حسین حسین خانه ی ما )
محسن آقا: چی شده حاج رضا؟ عبدالله چرا گریه میکنه؟!
حاج رضا: هیچی، پاشو کرده تو یه کفش که اِلا و بِلا هیئت هفته بعد باس خونه عبدالله باشه
محسن آقا: خونه عبدالله دیوونه؟!… بی خیال حاجی، این بنده خدا گورش کجا بود که کفنش باشه؟ ! قول هفته بعدو دادیم به حاج کریم
حاج رضا: چی بگم
#محرم #اربعین
@mahyaa313
3.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان 🎧
گفت: خانوم شما بارداری نمیتونیم بریم کربلا
گفت: به عشق #امام_حسین بریم ...سپردم به آقا
رسیدن، حالش بد شد، دکتر گفت بچه مُرده!
- خانومه گفت، اگه قراره بمیره بذار به عشق حـسیـﷺین بمیره ... فقط منو ببر پیش ضریح با بچهی مُرده تو شکمش کنار حرم خوابید و خواب دید
« بچهش شد کــی؟!»
#پادکست
@mahyaa313
عشاق الرقیهCQACAgQAAx0CVc35HwABASN9ZwFzVC9jJ1C3JtbKwjE-nmK_pb0AAhQNAALmF2hT8AEDDH92b7c2BA.mp3
زمان:
حجم:
5.28M
#داستان
🔉 زنی که خدمتکار #امامِ_زمان علیهالسّلام شد!
🔘ماجرای #صلوات ضرّاب اصفهانی
📚 ترجمه غیبت طوسی، ص۴۸۲.
@mahyaa313
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان مومن آل فرعون
📣 صیانه ماشطه زن ایشون بود.
یکی از زنانی است که در زمان ظهور #حضرت_مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به این دنیا رجعت می کنند ...
🔸داستان عجیب زندگی این زن رو در این کلیپ ۴ دقیقهای ببینید.👌
@mahyaa313
@Eltejatales | کانال قصّههای مهدوی4_5992054091788849427.mp3
زمان:
حجم:
3.77M
#صوت_مهدوی #داستان🎧
#استاد آیت الله #بهجت رحمة الله
🔸حکایت عجیبی از عریضهنویسی به محضر #امام_زمان علیه السلام
@mahyaa313
#داستان 📗 #عبرت_آموز
در دوران طاغوت در مدرسه معلمی داشتیم که با اعتقادات دینی خیلی بد بود و مرتب به بچه ها ایراد میگرفت یک روز فهمیده بود که ماه رمضان است و اغلب بچه ها روزه هستند سر کلاس گفت بچه ها نمیخواهد روزه بگیرید و گرسنگی و تشنگی بکشید بروید و فقیری را سیر کنید من بشما قول میدهم ثوابش بیشتر از روزه داری باشد
جلال الدین بلند شد اجازه گرفت و گفت آقا اجازه اگر در برگه ریاضی شعر بنویسیم حتی شعر های زیبا با خطی خوش شما بما نمره میدهی معلم گفت نه البته که نمیدهم جلال الدین گفت آقا اجازه خدا بهتر میدانسته که ما باید روزه بگیریم و انفاق هم در جای خودش انجام دهیم اگر قرار بود انفاق ثوابش بیشتر از روزه داری باشد خود خدا میگفت اگر انفاق کنید ثواب بیشتری میبرید چرا فرموده روزه بگیرید معلم جوابی نداشت جلال الدین را از کلاس اخراج کرد و بچه ها برایش دست زدند
شهید جلال الدین محمدی
@mahyaa313
@Elteja_tales | کانال قصّههای مهدوی4_5895651871497916546.mp3
زمان:
حجم:
4.03M
🔸 #داستان 🎧
فرمود:
چرا برای من نامه نمینویسی؟!
حکایت جالبی از عریضهنویسی به محضر #امام_زمان علیهالسلام
#به_نیت_فرج
@mahyaa313
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت و #داستان بسیار زیبا
🔶 ترک گناه
🔶 مواظبت کنید از خوددربرابر وسوسهای خطرناک شیطان🔥
@mahyaa313
9.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️داستان زیبا ...
تا زنده اید ببخشید ...!
این که بگوییم با هر کس باید مثل خودش رفتار کنیم جمله اشتباهی است، ما اشرف مخلوقات خدا ما تکه ای از
وجود خدا و ما روح خدا و جانشین
خدا بر روی زمین هستیم
پس باید رفتار ما هم خدا گونه باشد ،
خدا ستاراالعیوب است خدا عیب همه
را می پوشاند ..خداوند رحمان و رحیم است خدا کریم است
سعی کنیم در حد توان رفتارمان را
خدا گونه کنیم تا خدا گونه خالق زندگی
خود باشیم اگر خدا گونه رفتار کردیم
ما هم می توانیم مانند این آیه
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (یس۸۲).
اراده کنیم و بگوییم باش پس حاضر گردد .
#داستان #کلیپ
@mahyaa313
▪️مسافر بودیم مسافر خانهی خدا،
بین راه یکی از منزلها ناامن بود،
شبانه از منزل قبلی راه افتادیم،
یک فرسخ نرفته برف گرفت،
رفقا سرعتشان را زیاد کردند. من جا ماندم!
همه جا تاریک، راه را هم بلد نبودم.
از اسب پیاده شدم، متحیر و مضطرب،
باغی به چشمم آمد؛
باغبان جلو آمد و پرسید: کیستی؟
قصّه را گفتم.
فرمود: نافله بخوان تا راه را پیدا کنی.
نافله شب را خواندم.
دوباره آمد و پرسید: چرا نرفتی؟
گفتم: راه را بلد نیستم. گفت: زیارت جامعه بخوان.
نه آن وقت، نه بعد از آن، جامعه را حفظ نبودم،
ولی خواندم، از حفظ هم خواندم!!!
باز آمد و پرسید: نرفتی؟
اشکم سرازیر شد و گفتم: راه را بلد نیستم.
فرمود: عاشورا بخوان!
آن را هم حفظ نبودم، ولی خواندم از حفظ،
با همهی لعنها و سلامها و دعای علقمه.
برای بار آخر هم آمد. مرا روی مرکب خودش سوار کرد.
دست روی زانوی من گذاشت و فرمود:
" چرا نافله نمیخوانید؟ نافله، نافله، نافله...
چرا جامعه نمیخوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه...
چرا عاشورا نمیخوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا؛ "
چند لحظه بعد رفقایم را نشان داد.
داشتند برای نماز صبح وضو میگرفتند.
از مرکب پیاده شدم.
به خودم آمدم. با خودم گفتم: این آقا کیست؟
این حوالی نه فارسی زبانی پیدا میشود نه مسلمانی!
همه مسیحی هستند و ترک زبان!
سربرگرداندم اما دیگر کسی را ندیدم.
📚نجم الثاقب، ج۲، ص۷۱۲.
📚مفاتیح الجنان، ذیل زیارت جامعه کبیره.
#امام_زمان
#داستان
@mahyaa313