#خاطراتشهدا
🔹به قدری دوستش داشت
«داداش مهدی» صدایش میزد.
🔹همیشه از نظم مثال زدنی و هوش فوق العاده ی، مهدی میگفت.
🔹بعد از شهادت مهدی، همیشه سعی میکرد وقتی ایران هست به خانواده مهدی حتما سر بزند، وقتی به خانواده مهدی سر میزد، کارهایی که اگر مهدی بود انجام میداد، را سعی میکرد انجام بده...
🔹 یک دفعه، ظرف میشست
🔹یک دفعه، سفره پاک می کرد
و...
🔹 شهید #مهدی_صابری که #سیدابراهیم به این شدت به او علاقه مند بود، قطعا ویژگی های زیادی داشت که با شناخت آن ها می شود، راه را پیدا کرد.
🔹راه سید ابراهیم ها و مهدی صابری ها و...
🔹راه اینکه، چکار باید کرد تا خدا خریدارمان شود؟؟
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
1.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطراتشهدا
📞آخرین پیام صوتی شهید مدافعحرم حجت اسدی برای فرزندانش
پدرم نیست ولی خاطرههایش باقیست
یادِ آن قلب پُر از مهر و صفایش باقیست
مرگ پایان کسی نیست که عاشق باشد
پدرم رفت ولی عشق و دعایش باقیست
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#خاطراتشهدا
| آرمــٰانم هســت؟! |
هرکس میخواست بیاد خونه خواهرم یا
جایی میرفتن، میپرسیدن: «آرمانم هست؟»
از بس خوشاخلاق و شوخ بود. وقتی که آرمان توی جمع بود، به همه بیشتر خوش میگذشت...
(⚜به روایت از خاله شهید⚜)
#آرمان_عزیز ♥️🌿"
•#شهیدآرمانعلیوردی
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#خاطراتشهدا
قـبل از سفـر ڪربـلا هـمه رفـتیم مشـهد.حـاجمحـمود گـفت که ایـنجـا ڪنـار حـرم هـرروز،بـه نـیتشـماهـا امـینالـله مـۍخـوانـن تـا بـرگـردیـد.وقـتی از ڪربـلا بـرگـشتـیم،خـانـه نـرفـتیم.هـمان شـب از یـزد بـلیت اتـوبـوس گـرفـتیم و رفـتیم مشهـد.یڪ راسـت رفـتیم حـرم.بـا هـمان لبـاسهـایی ڪہ از ڪربـلا بـرگـشتـه بـودیم.محـمدحـسیـن مۍگفـت کہ ڪربـلاهـایـمان را از امـامرضـا{ع}گـرفـتهایـم.هـمیشه هـم بعـد از هـیئـت دم مےگـرفـت:
پـنجـرهفـولادرضـابـراتِڪربـلامےده
هـرکۍبـہڪربـلـامۍرهازحـرمامـامرضـامےره
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#خاطراتشهدا
🌿شــرط شهــٰادت 🌿
وقتی بحث کار فرهنگی و تربیتی محلشون رو پیش میکشید، گاهی سر مشکلات و جدلهایی که با برخی از افراد مجموعهشون داشت، صحبت میکردیم. عمدتا به این نتیجه میرسیدیم که برخی از اونها حتی در حد کتاب طرح کلی حضرت آقا نگاه مبنایی ندارند و این کتاب شریف رو هم نخوندن. یه بار آرمان به بیان خودش گفت: «بعضیهاشون فقط ادعاشون میشه ولی اهل عمل نیستند... هر وقت اومدی توی میدون و تجربه کار رو چشیدی، اون وقت حق نظر داری.»
الان که به کلامش فکر میکنم، میبینم که فقط خودش اهل عمل بود و با شهادتش این رو ثابت نکرد؛ بلکه نمایان کرد... حقیقتا همینه.
سردار دلها شرط شهادت رو اینطور میفرمایند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمیشود.
شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد شهادت نصیبش میشود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند.»
#شهید_آرمان_علی_وردی
#رفیق_شهیدم
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#خاطراتشهدا
مثلا رفته بود خواستگاری
همون اول به دختر خانوم گفته بود
شاید من برم شهید بشم
اونام آب پاکی ریخته بودن رو دستش
که دخترمون مگه رو دستمون مونده ...
#شهید_سجاد_زبرجدی
#عاشقانھ_شهدایی
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#خاطراتشهدا
آموزش مستندسازی برای بچههای جبهه فرهنگی انقلاب، برای نیروهای تشکیلاتی حزبالله لبنان، افغانستانیها و پاکستانیها کاری بود ڪہ آقاے طالبزاده در دوران مدیریت فرهنگی ڪہ در ارشاد و صداوسیما داشت، پی گرفت.
به اعتقاد برخی، اگر نادر طالبزاده نبود، حزبالله لبنان بخش تبلیغات نداشت
خودش معتقد بود آموزش خیلی برڪت دارد:
«نخستین گروهی ڪہ آموزش دادیم بچههای فیلمساز لبنانی بودند ڪہ المنار را تشکیل دادند و نخستین کارهایشان به صورت کلیپ موسیقی و در چارچوب ایجاد جنگ روانی بود.
بعداً مستندسازی را آغاز ڪردند.
بعد از سال ۲۰۰۰ حمله اسرائیل به بیروت، یکی از این کارها کار محمد دبوق بود. بعدها دبوق مستندی با عنوان «روحالله»درباره امام ساخت؛ مستندی که بهترین مستند درباره امام بود.»📸
همکاری با حزب الله بعدها هم ادامه داشت.🤝🌱
#شهیدجهادمغنیه♥️
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#خاطراتشهدا
سیگـاریام.پـدرم هـم میدانـد.ده نفـر به مـن گفـته بـودنـد:« دوروبـر هیـئت سـیگار نـکش!» سریـع دهـان بہ دهـان مۍشـدیم.اصلاً گـوشم بـدهـڪار ایـن حـرف هـا نـبود.یڪ بـار دم در هیـئت تـاآمـدم سیـگارم را آتـش بـزنـم،دم گـوشم گفـت:« مۍخـوای بڪشی بڪش،ولی غـلاف بڪش!»مثل آقایـش ڪم حـرف بود. حـرف نمۍزد، ولے اگـر مۍزد،خوب مۍزد.ڪاری کـرد، میرفـتم یڪ کـوچہ آن طـرف تـر سیـگار میڪشیدم که وقتـی مۍروم هـیئت،دهـانم بـو نـدهـد...
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#شهید_ابراهیم_هادی
#خاطراتشهدا
قبل از مسابقات
دو رکعت نماز میخوند.
پرسیدم: چه نمازی میخونی؟!
گفت: دو رکعت نماز میخونم
از خدا میخوام یه وقت توی مسابقه
حال کسی رو نگیرم!
آقا ابراهیم میگفت ؛
همیشه کاری کن که خدا
تو رو دید خوشش بیاد؛
نه مردم!
آقا ابراهیم میگفت ؛
از مشهور شدن،
مهمتر اینکه آدم بشیم!
┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄┄
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
عباس، روزی آمد خانه و گفت: «خانوم! باید خونهمون رو عوض کنیم، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه در یک خونۀ دواتاقه زندگی میکنند. این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا...»
آن بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواهد این کار را بکند قبول نکرد؛ اما با اصرارِ عباس بالأخره پذیرفت و خانهمان را با آنها عوض کردیم.
- به روایت همسر شهید
#شهیدعباسبابایی
#خاطراتشهدا🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#خاطراتشهـــدا
#شهیــدناصــرڪاملی🥀
●بیهوا گفتم:
ناصر، بهم قول میدی رفتی بهشت شفاعت من را هم بکنی؟
یک لحظه سکوت کرد.
چشم از چشمم بر نمیداشت.
گفت:
اونی که باید شفاعت بکنه تویی نه من. ته ماجرا اینه که من میرم یه تیر میخورم و خلاص.
بعدش بهم میگن شهید ولی تو باید حالا حالاها بمونی بدون من بالا سر سمیه ، تو مسولیت یکی دیگه دستته اکرم. بزرگ کردن سمیه رو دست کم گرفتی.
●آن قدر جدی این جملههای آخر را گفت که باورم شد تر و خشک کردن سمیه از جبهه رفتن او هم مهمتر است.
داشتم به حرفاهاش فکر میکردم که چهار زانو نشست روبهروم.
دستهام رو گرفت و سرش رو انداخت پایین. «جون ناصر، اگه نیومدم، دنبال جنازهام نگرد.»
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎جانشین فرماندهٔ گردان حمزه لشگر ۲۷محمدرسولالله(ص)
●ولادت : ۱۳۳۲/۱۰/۲ شهرری ، تهران
●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۴ طلائیه ، عملیات خیبر
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
#خاطراتشهدا
🥀می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.
🥀کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.
🥀چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.
🌱روای: مادر شهید
پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص»
🍃#شهیدمحمدحسیندستواره
🛣میدان صراط مستقیم🛣
🕊@maidan_sarat_mostageem