تعریف میکرد میگفت تا عمر دارم عذاب وجدان دارم..
یادمه روزای جنگ بود..
حالم بد بود و خسته بودم و عصبی..
اومدم پشت یه دیوار قناصه رو گذاشتم زمین و بهش تکیه دادم..
که ناگهان خاکی از زمین بلند شد و یک ماشین ایستاد🚙 خاک بالا بود و ماشین که رفت یکی اومد طرفم دیدم بهنامه بیشتر عصبی شدم چونکه چندین بار برش میگردوندیم عقب باز
می دیدیم وسطه میدونه بلند شدم یک سیلی محکم زدم تو صورتش😔
با بغض یه اسلحه گرفت طرفم گفت بیا داداش از عراقیا اسلحه برات غنیمت اوردم
و برای همیشه شرمندم کرد. 😭
🍃#شهید_بهنام_محمدی🌷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨