🔸چند تا از بچه ها کنار آب جمع شده بودند. یکیشان برای #تفریح، تیراندازی💥 می کرد توی آب. #زین_الدین سر رسید و گفت: این تیرها بیت الماله. حرومش نکنین❌ جواب داد: به شما چه؟ و با دست هُلش داد.
🔸زین الدین که رفت، صادقی آمد و پرسید: چی شده⁉️ بعد گفت: میدونی #کی_رو هل دادی اخوی؟ دویده بود دنبالش برای #عذرخواهی که جوابش را داده بود «مهم نیست😊 من فقط #امر_به_معروف کردم گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته.»
#شهید_مهدی_زین_الدین
#امام_زمان
#لبیک_یاخامنه_ای
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
💔
در زمان غيبت كبري به كسي «منتظر» گفته ميشود
و كسي ميتواند زندگي كند كه منتظر باشد،
منتظر [شهادت]،
منتظر ظهور امام زمان(عج).
{خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبي ميخواهد}.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
سه روز می شد که چشم روی هم نگذاشته بود. گوشی بی سیم به دست، خوابش برد. صدای بی سیم را آوردم پایین ، آرام صحبت می کردم تا کمی هم که شده استراحت کند. اسماعیل صادقی این طور خواست. ده دقیقه ، یک ربع نشده بود، سراسیمه از خواب پرید. رفت بیرون و چند دقیقه ای قدم زد . بعد هم آمد وبا ناراحتی گفت (( چرا گذاشتید بخوابم؟ بچه های مردم توی خط زیر آتیش دشمنن ، اون وقت من این جا راحت گرفتم خوابیدم .)) طوری به خودش نهیب می زد، انگار نه انگار که سه روز است نخوابیده.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
اگر با مهدی نشسته بودیم و کسی قرآن لازم داشت، نمیرفت این طرف و آن طرف را بگردد. میگفت: آقا مهدی! بی زحمت اون قرآن جیبیت رو بده.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
#دمی_با_شهدا ❤️
رتبه ۴ ڪنڪور شد، پزشڪی شیراز .
از دانشگاههای فرانسه و ڪانادا هم دعوت نامه داشت . میتونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یڪ زندگی راحت . حتی میتونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به ڪارش بده و توجیه ڪنه ڪه میرم پزشک میشم و بعدش هم خدمت به مردم !
اما به همه اینا پشت پا زد و برای حفظ ڪشور موند .
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
رتبه ۴ ڪنڪور شد، پزشڪی شیراز .
از دانشگاههای فرانسه و ڪانادا هم دعوت نامه داشت . میتونست بره دنبال تحصیل و بعدش هم درآمد بالا و یڪ زندگی راحت . حتی میتونست یه رنگ و لعاب مذهبی هم به ڪارش بده و توجیه ڪنه ڪه میرم پزشک میشم و بعدش هم خدمت به مردم !
اما به همه اینا پشت پا زد و برای حفظ ڪشور موند .
#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘⚫️🔘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 ❁﷽❁ 🟡
سخنرانی بسیار زیبا از
🍃#شهیدمهدی_زین_الدین
🟢 از کجا معلوم #امام_زمان (عجلالله) همینجایی نباشد که ما هستیم...
🍃#شهید_مهدی_زین_الدین
#اللهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفرج 🤲
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
#همسرداری
🔸ظرف های شام معمولاً دو تا بشقاب و یک لیوان بود و یک قابلمه. وقتی می رفتم آنها را بشورم، می دیدم همونجا در آشپزخانه وایساده، به من می گفت: «انتخاب کن، یا بشور یا آب بکش». بهش گفتم: مهدی مگر چقدر ظرفه؟ در جواب گفت: هر چی هم که هست با هم می شوریم.
🔹یک روز خانواده مهدی منزل ما مهمون بودند. با پدر، مادر، خواهر و برادر مهدی همه با هم سر سفره نشسته بودیم. من بلند شدم و رفتم از آشپزخونه چیزی بیارم. وقتی اومدم، دیدم همه نصف غذاشون رو خوردند، ولی مهدی دست به غذاش نزده تا من برگردم.
🍃#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش هایش را هم به پا هایش کرده. مادر دولا می شود که بند کفش را بندد. پاهای کوچک، یک قدم عقب می روند. انگشت های کوچک پسرک خود گره شلی به بند ها می زنند و پسرک می دود از در بیرون تا با بچه های دیگر محله و دوستانش فوتبال بازی کنند.
توی ظل گرمای تابستان، بچه ها سه تا تیم شده اند. توی کوچه ی هجده متری. تیم مهدی یک گل عقب است. عرق از سر و صورت بچه ها می ریزد. چیزی نمانده ببازند. اوت آخر است. مادر می آید روی تراس: مهدی! آقا مهدی!برای ناهار نون نداریم ها برو از سرکوچه دو تا نون بگیر. توپ زیر پایش می ایستد. بچه ها منتظرند. توپ را می اندازد طرفشان و می دود سر کوچه
🍃#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
#فرمانده_لشکر
میخواستم برم سرویس بهداشتی، وقتی رسیدم دیدم همه آفتابه ها خالی هستند، برای پر کردن آن ها باید چند کیلومتر تا هور میرفتیم...
یک بسیجی آن طرف تر ایستاده بود، صدایش کردم و گفتم: برادر این آفتابه را برام آب پر میکنی...
آفتابه را گرفت و رفت، وقتی آمد دیدم آبی که آورده تمیز نیست.. بهش گفتم: اگه ۱۰۰ متر آن طرفتر رفته بودی آب تمیز تر بود....آفتابه را گرفت و رفت و آب تمیز آورد.
چند روز بعد قرار بود فرمانده لشکر برایمان حرف بزند؛ دیدم همان کسی که چند روز پیش برایم آب را آورده بود، فرمانده لشکر(شهید زین الدین) است...
📚 کتاب یادگاران/ ص ۷۷
#شهید_مهدی_زین_الدین
فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع)
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨
✍ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ... ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ!ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎب ﺣﺴﺎﺳﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟؟
🍃#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
✨@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨
✍ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ... ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ!ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎب ﺣﺴﺎﺳﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟؟
🍃#شهید_مهدی_زین_الدین
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🛣میدان صراط مستقیم🛣
⚫️@maidan_sarat_mostageem
✨✨✨✨✨✨✨✨