رمضان پنجم: گشاده رویی و خوشخویی
وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ. سوره قلم/ آیه ۴
مولانا والی بلخ مکانتی عظیم داشت و مهابتی قویم اما گشادهروی و خوشخوی نبود. شیخ را بیم لرزش ارکان شرع چندان بود که حق رعیت از یاد میبرد و درشتیها میکرد. جماعت پژمرده و ترسخورده را یقین شد که لابد قوام شرع انور جز با وحشت و دهشت ممکن نیست، ازین روی بهاقتضای معاش و خوف عقاب، جریده میرفت تا گذرگاه عافیت تنگتر نشود.
فیض مشرقی قدسالله روحه والی را در صلاه آدینه دید و بنای شکوه گذاشت که مگر خوی عظیم محمد نشنیدی؟ روی عبوس تو خلقی را مأیوس کرده و غصه طاعت راه عافیت مردمان بسته است. دولت آباد و عزت آحاد را باید در رویِ خوش و حسنِ سلوک جست که رونق ارکان شرع در نرمی و مداراست. با این ترشی و تلخی تو، نه شریعت را حرمت میماند، نه دولت را شوکت، نه ملت را عزت!
فضائل القوم فی شوارق الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه
🔅تماشاگه راز ، آیینه زندگی. با ما همراه باشید
#خودآگاهی
🔖برخی رهاوردهای علمی،پزشکی روزه داری(2)
⬅️دکتر تومانیانس:
«فایده بزرگ کم خورى و پرهیز از غذاها، در یک مدت کوتاه، آن است که، چون معده در طول مدت یازده ماه مرتب پر از غذا بوده و در مدت یک ماه روزه دارى مواد غذایى شکم خود را دفع کند و همینطور کبد که براى حل و هضم غذا مجبور است دائما صفراى خود را مصرف کند، در مدت سى روز ترشحات صفراوى راصرف حل کردن باقىمانده غذاى جمع آورى شده خواهد کرد.
#دستگاه_هاضمه در نتیجه کم خوردن غذا، اندکى فراغت حاصل کرده و رفع خستگى مىکند، روزه، یعنى کم خوردن و کم آشامیدن در مدت معینى از سال و این بهترین راه #معالجه و حفظ تندرستى است، که طب قدیم و جدید را از این حیث متوجه خود ساخته است، مخصوصا امراضى را که بر دستگاه گوارش به خصوص کلیه و کبد عارض مىشود و به توسط دارو نمىتوان آنها را علاج کرد، روزه به خوبى معالجه مىکند، چنانچه بهترین داروها براى برطرف ساختن سوء هاضمه روزه گرفتن است.
مرض مخصوص کبد نیز که موجب«یرقان» مىگردد بهترین طریق معالجه اش روزه گرفتن است، چه آنکه ایجاد این مرض اغلب اوقات به واسطه خستگى کبد است که در موقع زیادى عمل و فعالیت، نمى تواندصفراء را از خون بگیرد.»
⬅️ دکتر گوئل پا;
بیمارىهااز تخمیر غذادر روده هاست که همه با روزه اصلاح مىگردد.
👈و شاید به توفیق حق بازهم ادامه دادیم
🔅تماشاگه راز ، آیینه زندگی. با ما همراه باشید
رمضان ششم: آفات زبان _ غیبت
وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ سوره حجرات / آیه ۱۲
مجنون مغربی بر سکویی در بازار شام ایستاده بود و از کتاب خدا میخواند: "بعضى از شما غيبت دیگری نكند آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود بخورد، از آن كراهت داريد".
عابری گفت: این جواز اکل مردار برای مضطر پس چیست؟
مجنون: برای خلاص جان از هلاکت است و واجب.
عابر: پس آدمی را بحکم شرع نمیتوان از ارتکاب غیبت بازداشت.
مجنون: آدم مضطر را حرجی نیست.
عابر: همین شرط و الا و اگر، مردم را به خوردن گوشت همدگر وادارد. "کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم".
مجنون از سکو بزیر آمد و عابر بر فراز کرد که: تو بخوان. گوهر قرآن طریقت اخلاقست، نه شریعت احکام.
اگر هرآینه مردمان برای آرامش خویش زبان به بدگویی هم نمیگشودند، آسودهتر بودند تا از خوف فرمان شرع.
عابر: خدا ترا از بدگویان برهاند! متشرعان بی جواز غیبت نمیکنند. اول حلال میکنند و بعد به نیش میکشند !
غیبت از جنس تربیت است نه حرمت.
فضائل القوم فی شوارق الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه
🔅تماشاگه راز ، آیینه زندگی. با ما همراه باشید
رمضان هفتم: آفات زبان ـ تهمت
وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا سوره احزاب آیه ۵۸
فیض مشرقی را عادت ملامتیان بود، در خرابات میرفت و با لوطیان مینشست. در کوی و برزن پیچید که زاهد شهر آلوده فسق است و پروای رسوایی ندارد. ملازمان او پرهیز دادند که برای بستن دهان خلایق، ترک عادت کند که گفتهاند: در موضع تهمت منشین !
فیض گفت: آنان که نسبتی ناروا به پاکدامنان میدهند را باید پرهیز داد که تهمت و بهتان نزنند.
یاران گفتند: میان گوش و چشم مردم چارانگشت فاصله است و این فاصله هرگز پر نمیشود.
فیض گفت: باید آب را از سرچشمه بست. بدگمانی، بدگویی آورد و عادت به غیبت کار را به تهمت رسانید. گام بعدی مشاجره مردمان و نابودی شهرست، بیم دهید و آگاه کنید که فرصت نیست !
📚فضائل القوم فی شوارق الصوم / اخلاق عامه در روشنای روزه
🔅تماشاگه راز ، آیینه زندگی. با ما همراه باشید
سلام رفقا طاعات و خدمات قبول طاعت و خدمت پذیر🌷
پا تو کفش شعرای قوم نمی کنم.برای همین درمناجات رمضانی غزلی از جناب خواجه شمس الدین که مناسب حال این روزهای خودم هست رو تقدیم می کنم.🌷
حاليا مصلحت وقت در آن مىبينم
كه كشم رخت به ميخانه و خوش بنشينم
جام مى گيرم و از اهل ريا دور شوم
يعنى از اهل جهان پاكدلى بگزينم
جز صراحىّ و كتابم نبود يار و نديم
تا حريفان دغا را بجهان كم بينم
سر به آزادگى از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست كه دامن ز جهان درچينم
بس كه در خرقۀ آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقىّ و مى رنگينم
سينۀ تنگ من و بار غم او هيهات
مرد اين بار گران نيست دل مسكينم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
اين متاعم كه همىبينى و كمتر زينم
بندۀ آصف عهدم دلم از راه مبر
كه اگر دم زنم از چرخ بخواهد كينم
بر دلم گرد ستمهاست خدايا مپسند
كه مكدّر شود آيينۀ مهرآيينم
غزل ۳۵۵ ،دیوان غزلیات
در ترنم دعای شبانه مرا نیز یاد کنید.🙏
🔅تماشاگه راز ، آیینه زندگی. با ما همراه باشید