eitaa logo
مجله خردسالان
34.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
35 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آموزشی آموزش مسواک زدن به روش بازی 👫@majaleh_khordsalan
هدایت شده از قاصدک
🔥بخور نخور های لاغری و چاقی 📛 😱 بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوش اندام بشی و سالم✅👇👇 🍏۶۲ 🌟۶۳🍏۶۴ 🌟 ۶۵ 🍏 ۶۶ 🌟 ⭐️ ۶۸ 🍏 ۶۹ ⭐️ ۷۰ 🍏۷۱⭐️۷۲🍏 🍏۷۴ 🌟۷۵ 🍏۷۶ 🌟۷۷ 🍏۷۸ 🌟 ⭐️۸۰🍏 ۸۱ ⭐️۸۲ 🍏 ۸۳ ⭐️ ۸۴🍏 🍏۸۶ 🌟 ۸۷ 🍏 ۸۸ 🌟۸۹ 🍏۹۰ 🌟 ⭐️ ۹۲ 🍏۹۳ ⭐️ ۹۴ 🍏۹۵ 🍏۹۶🌟 🍏 ۹۸ 🌟۹۹🍏۱۰۰🌟 +۱۰۰🌟 +۱۵۰🍏 💙مثل کوره چربی بسوزون تخصصی زیر نظر دکتر مردانی متخصص تغذیه 🔥😍
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
10.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔉 | گفتن خوبیای تو، مثه قند مکرره 🎙 با نوای مشاهده و دریافت با کیفیت‌های مختلف 🎵 فایل صوتی قطعه 🖌 متن شعر 🔰 شب پنجم ۱۴۴۶ ه‌ق 📆 چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳ 🕌 حسینیۀ شهدای بسیج 🏴 هیأت عاشورائیان ✨ 🇮🇷 صفحۀرسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بازی جهانی علاوه بر تقویت وتبادل در هوش ارتباط اجتماعی رو هم به نوزاد آموزش میده 💯همچنین مفهوم موجود بودن اجسام که پنهان هستن رو بهش یاد میده یعنی یاد میگیره اگه مامان برای چند لحظه دور بشه ازش 💯 زودی برمیگرده ونباید نگران بشه ودر نهایت باعث کاهش اضطراب جدایی درآینده میشه❤️✌️ ✅️پس بازی خیلی مهمی و ساده ای هست که میتونی با نینی انجام بدی هرچی بزرگتر بشه هم همکاری بیشتری در انجام بازی داره👶 👫@majaleh_khordsalan
‍ 🌳🐯 پلنگ نانوا 🐯🌳 سالها بود که در جنگل سبز، همه ی حیوانات با هم دوست و مهربان بودند. همه با هم رفت و داشتند. به خانه های همدیگر می رفتند دور هم شام می خوردند و با هم خوش می گذراندند. خرگوش،سنجاب، میمون، گورخر، زرافه،و ...، همه در جنگل سبز با هم دوست و همسایه بودند. تا اینکه با پیدا شدن یک پلنگ همه چیز عوض شد. یک روز صبح، یک پلنگ بزرگ به جنگل سبز آمد و ترس و وحشت در جنگل بوجود آمد. زیرا پلنگ مثل بقیه حیوانات غذا نمی خورد. او دوست داشت حیوانات دیگر را شکار کند و آنها را بخورد. چند روزی همه ی حیوانات در خانه هایشان پنهان شدند. کسی جرات نمی کرد تا پلنگ بیدار است، جایی برود. حیوانات تصمیم گرفتند نصف شبها که پلنگ خواب است از خانه بیرون بروند و به هم سر بزنند. یک شب همگی، در خانه ی خرگوش جمع شدند و می خواستند برای این اوضاع وحشتناک یک راه چاره پیدا کنند. زرافه گفت اگر بخواهیم می توانیم او را فریب بدهیم و در تله ی شکارچی بیندازیم تا شکارچی او را شکار کند و از اینجا ببرد. هیچ کس با زرافه موافقت نکرد. زرافه از حرف خودش خجالت کشید و معذرت خواهی کرد. حیوانات دوست نداشتند با پلنگ بدرفتاری کنند و او را به دردسر بیندازند دلشان می خواست او هم مثل بقیه با آنها دوست و مهربان شود. خرگوش گفت چطور است برای او از غذاهای خوشمزه ای که خودمان می خوریم، ببریم؟ شاید او هم خوشش بیاید و دیگر به فکر خوردن ما نیفتد. اصلا شاید پلنگ بلد نیست برای خودش غذا درست کند به خاطر همین حیوانات دیگر را شکار می کند. حیوانات با نقشه خرگوش موافقت کردند و قرار شد هر کسی خوشمزه ترین غذایی را که بلد است، بپزد و برای پلنگ حاضر کند. فردا شب همه تا صبح آشپزی کردند. هر کس یک غذای خوشمزه درست کرد و آن را وسط جنگل گذاشت. صبح پلنگ از خواب بیدار شد و با گرسنگی زیادی برای شکار به راه افتاد. اما در راه ظرفهایی از غذا توجه او را جلب کرد. به سراغ ظرفها می رفت و بو می کشید و از آن می خورد. ولی سیر نمی شد. پلنگ باز هم بو کشید. بوی نان داغ و تازه به مشامش رسید. از بوی نان خیلی خوشش آمد. به دنبال بوی نان به راه افتاد تا به نانوایی میمون رسید. میمون از ترس فرار کرد. پلنگ هیچ توجهی به میمون نکرد و مستقیما به سراغ نانها رفت . او ،پنجاه تا نان داغ و خوشمزه خورد و با شکم سیر از نانوایی بیرون آمد و تا یک هفته سیر بود و غذا نمی خواست. وقتی پلنگ سیر شد حیوانات از مخفیگاه خود بیرون آمدند و با پلنگ حرف زدند. آنها با پلنگ مهربان بودند و به او محبت می کردند. در این مدت چیزهای زیادی به او یاد دادند. او هم چون حسابی سیر بود، با همه مهربان بود. پلنگ از حیوانات یاد گرفت برای خودش غذا درست کند و با نان بخورد. پلنگ علاقمند شد که به نانوایی میمون برود و از او نان پختن هم یاد بگیرد. طولی نکشید که پلنگ یک نانوای خیلی ماهر شد و دوستی محکمی با حیوانات شروع کرد. 👫@majaleh_khordsalan
⭕️بستن آب بر سپاه امام حسین در کربلا 🔺نامه ابن زیاد در هفتم محرم سال ۶۱ هجرى به عمر بن سعد رسید و به وی دستور داد که بر امام حسین علیه‌السلام سخت گیرد و میان او و آب فرات حایل گردد و نگذارد که آن حضرت و یارانش از رود فرات استفاده کنند تا در فشار قرار گرفته و تسلیم گردند. 🔻عمر بن سعد که به خاطر دلبستگی به حکومت "ری" حاضر به انجام هر کاری شده بود، فرمان عبیدالله را بی‌درنگ به اجرا درآورد و عمرو بن حجاج زبیدی را با پانصد سواره نظام، موکل آب فرات نمود تا از دسترسی یاران امام حسین‌ علیه‌السلام به شریعه فرات جلوگیری نماید. 🔹 سپاهیان عمر بن سعد از روز هفتم محرم با شدت تمام از آب فرات مراقبت کرده و مانع دستیابی یاران امام حسین علیه‌السلام به آن شدند لیکن علیرغم سخت‌گیری و تلاش پی‌گیر آنان، یاران امام حسین ع تا شب عاشورا از تاریکی شب استفاده کرده و خود را به رود فرات رسانیده و آب خیمه‌ها را تأمین می‌کردند. 👫@majaleh_khordsalan
⭕️السَّلام عَلی الطِفل الرَضیع الشَهید 🔻چون امام حسین علیه‌السّلام در عصر عاشورا خویشتن را تنها و بی یاور دید، آخرین حجت را بر مردم تمام کرد و برای هدایت آنان بانگ برآورد: «آیا مدافعی هست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که از خدا بترسد و ما را یاری دهد؟ آیا فریادرسی هست که به خاطر خدا ما را یاری رساند؟ 🔺صدای این کمک خواهی امام که به خیمه ها رسید و بانوان دریافتند که امام دیگر یاوری ندارد، صدایشان به شیون و گریه بلند شد. امام به سوی خیمه ها رفت، تا برای آخرین بار اهل خیمه را ببیند و با آنان وداع کند. امام صدای فرزند شش ماهه اش علی اصغر را شنید که از شدت تشنگی و گرسنگی می گریست. ♦️پس فرمود: پسر کوچکم علی را به من دهید تا برای آخرین بار او را ببینم و با او وداع کنم. سپس او را در آغوش گرفت و به بیرون خیمه آورد و به سوی دشمن رفت و در مقابل لشکر یزید ایستاد و فرمود: « ای مردم! اگر به من رحم نمی کنید بر این طفل ترحم نمایید. او از تشنگی می‌سوزد در حالی‌که هیچ گناهی ندارد. او را با جرعه‌ای آب سیراب سازید.» 🔹اما گویی تمامی رذالت دنیا در اعماق وجودشان ریشه دوانده بود؛ زیرا به جای آنکه فرزند رسول خدا ص را به مشتی آب میهمان کنند، «حرمله بن کاهل» تیری در کمان نهاد و گلوی طفل را نشانه گرفت. امام کف دست خود را از خون گلوی علی پر کرد و به سوی آسمان‌ پاشید و فرمود: «خدایا بین ما و مردمی که ما را دعوت کرده‌اند تا یاریمان کنند، امّا ما را می‌کشند، خودت داوری کن» 👫@majaleh_khordsalan
🔸خواص عاشورایی: ضحاک بن عبدالله مشرقی 🔻ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین(ع) ملاقات کردند. امام حسین(ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند. مالک بن نضر عذر خواست و گفت: من بدهی و نان‌خور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: اگر به من اجازه دهی، فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم. امام(ع) پذیرفت. 🔺ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. او اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام (ع)، دو نفر از دشمن را به قتل رسانده و حضرت هم در حق او دعا کردند . 🔹ضحاک میگوید: وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده خدمت اباعبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم؛ ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم . پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. 👫@majaleh_khordsalan