هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #نماوا
🔉 #واحد | کجایی ای پناه مردم غزه؟!
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
♾ مشاهده و دریافت با کیفیتهای مختلف
🔰 شب شهادت امام سجاد (ع)
📆 چهارشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۳
🕌 آستان مقدس حضرت فاطمه اُخریٰ (س)
🏴 هیأت ثاراللّٰه (ع) رشت
✨ #امام_زمان_عج #فلسطین
🇮🇷 صفحۀرسمیحاجابوذربیوکافی
▫️ AbozarBiukafi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقاشی گنجشک
به سادگی نقاشی گنجشک بکشیم🦋💙
#گنجشک
👫@majaleh_khordsalan
#قصه_کودکانه
عنوان قصه: اشک تمساح
مرد مسافر، از دور چشمش به مردی افتاد که در وسط بیابان نشسته و بر سر و روی خود میزند.
با خود گفت: باید نزدیکتر بروم تا ببینم چه اتفاقی برای این مرد بیچاره افتاده که اینطور بیقراری میکند.
مرد مسافر وقتی به مرد بیابانی رسید، دید که او کنار سگی مرده نشسته و گریه میکند.
مرد بیابانی میگفت: چه سگ خوبی بودی! روزها با من به شکار میآمدی و هر حیوانی را که با تیر میزدم، با زرنگی و چالاکی برایم میآوردی. شبها هم نگهبان خانهام بودی. وقتی که تو در حیاط خانه بودی، از هیچ چیز نمیترسیدم و با خیال راحت میخوابیدم... اشک مثل باران از چشمهای مرد بیابانی جاری بود.
او آنقدر سوزناک گریه میکرد که چشمهای مرد مسافر نیز پر از اشک شد. خم شد و با مهربانی دست مرد بیابانی را گرفت و او را از زمین بلند کرد.
بعد در حالی که گرد و خاک را از لباسهای او میتکاند گفت:عیبی ندارد. یک سگ دیگر پیدا میکنی و کارهایی را که این سگ بلد بود، به او هم یاد میدهی.
سگ حیوان باهوشی است. خیلی زود همه چیز را یاد میگیرد. بعد پرسید: راستی! چرا سگت مرد؟
مرد بیابانی دوباره شروع به شیون و زاری کرد و گفت: بیچاره در این بیابان بیآب وعلف، از گرسنگی مرد...
مرد مسافر با دلسوزی نگاهی به سگ مرده انداخت. اما ناگهان متوجه کیسهی بزرگی شد که مرد بیابانی بر دوش داشت.
پرسید: میخواهی کمکت کنم و کیسهات را برایت بیاورم؟
مرد بیابانی نگاه تندی به مرد مسافر انداخت و گفت: نه! خودم آن را میآورم.
مرد مسافر گفت: مگر در این کیسه چه داری؟
مرد بیابانی پاسخ داد؛ مقداری نان.
مرد مسافر مدتی با تعجب به مرد بیابانی خیره شد. بعد گفت: تو نان همراه خودت داشتی و آن وقت سگت از گرسنگی مرد؟! تازه، حالا که مرده برای او گریه هم میکنی؟
مرد بیابانی در حالی که کیسه نان را بر پشت خود جابهجا میکرد گفت: چه میگویی مرد؟ من برای این نانها کلی پول دادهام. چطور میتوانستم آنها را به یک سگ بدهم؟ ولی اشک مجانی است. برای اینکه علاقهام را به سگم نشان بدهم، تا بتوانم برایش اشک میریزم!
مرد مسافر دیگر چیزی نگفت: با تأسف سری تکان داد و به راه خود رفت.
👫@majaleh_khordsalan
223-Matin-www.MaryamNashiba.Com.mp3
5.24M
#قصه_شب
💠 متین
🔻موضوع: مسخره کردن
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#هر_شب_یک_قصه
📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱
#قصه_صوتی
👫@majaleh_khordsalan
19.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_تصویری
💠 حلما کوچولوی قهرمان؛ قسمت پنجم
👫@majaleh_khordsalan
سلام گلهای خوشبوی زندگی❤😘😍
صبحتون بخیر باشه بچه های گلم و مودبم🌻🌞😘
امروز برای بهترین بابای روی زمین نفری سه تا سوره توحید بخونین🌺🌸ـ
امام زمان عزیز ما پدر دلسوز ما ازت میخوایم برای شفای همه ی مریض ها دعا کنی🌹
دوستت دارم امام زمانم❤
👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با نی و مقوا چتر زیبا بساز😍
#کاردستی_چتر
👫@majaleh_khordsalan
#غذای_کودک
دسر برای وزن گیری نوزاد👩❤️👨
◾️خرما 3-4 عدد
◾️بادام، گردو یا فندق 3-4 عدد
◾️سویق کودک یا گندم 4 ق غ
◾️گلاب 1 قاشق مرباخوری
خرما را شسته، هسته آن را خارج کنید و همراه با گردو، بادام یا فندق پوست گرفته و همراه سویق چرخ کنید.
گلاب را به تدریج به مخلوط فوق اضافه کنید تا به شکل خمیر درآید، سپس آن را به قطعات کوچک تقسیم کنید و به هر شکلی مایلید درآورید.
در صورت تمایل کمی کنجد پودر شده نیز روی آن بپاشید
👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕
با دست خود بچه ها نقاشی کشیدن خیلی لذت بخشه😍
#نقاشی
👫@majaleh_khordsalan