eitaa logo
مجله خردسالان
34.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
33 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/a68l.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 السلام علیک یا صاحب الزمان سلام بچه های مودب و مرتبم😍 😍 خوبین مهربون تریناااا؟🧒👧 صبحتون بخیر باشه گلای زندگی🌼🌸🌺🌹 تعجیل درظهور و سلامتی مولامون حضرت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) سه تا سوره توحید بخونین🌸🍃 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیّکَ الفَـرَج🌼🍃 👫@majaleh_khordsalan
سلام گل های خندون با دندون و بی دندون سلام به هر پرنده که توی باغ می خنده سلام به دشت و دریا سلام به کوه و صحرا سلام به روی ماه بچه های با صفا سلام سلام بچه‌ ها چطوره حال شما باشید همیشه خندان چون گل‌ های گلستان 👫@majaleh_khordsalan
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅بازی دقت و با وسایل خیلی ساده می تونید این بازی رو برای بچه‌ها آماده کنید😍 👫@majaleh_khordsalan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛎 بازی 🧒👧 🔆 به مچ یکی از دست‌های کودک روبان یا مچ بند قرمز ببندید و به دست دیگرش مچ بند آبی. با مقوای رنگی تعدادی دایره قرمز و آبی برش بزنید. حالا از کودک بخواهید که یکی از دست‌هاش رو مشت کنه و یکی رو باز بذاره. ❤️💙 هر وقت دایره‌ای رو‌ مقابل او گذاشتید با دست مچ بند همرنگ با دایره روی دایره بزنه. هرچه سرعت رو بالاتر ببرید بازی به دقّت و تمرکز بیشتری نیاز پیدا می‌کنه 👌🏻🥳 👫@majaleh_khordsalan
پدر بزرگ خوبـــــم همیشـــه مهربـونــه😊 وقتی که پیشم باشه برام کتاب می خونه مادر بــــزرگ نــــازم خیلــی برام عزیــزه😍 هرچی غذا می پزه خوشمــزه و لذیــذه وقتی با اونها باشم غصــه و غم نــدارم دنیا برام قشنگـــه هیچ چیزی کم ندارم❤️ 👫@majaleh_khordsalan
بوی خوش دوستی کلاغک هنوز از لانه بیرون نیامده بود. مامان کلاغک گیج شده بود و هرکاری می کرد تا او را راهی مدرسه کند، کلاغک یک بهانه ای می آورد. اول گفت: « بال چپم درد می کنه.» بعد گفت:«نه! فکر کنم سرما 🤒خوردم. سرم گیج می ره. ممکنه بیافتم کف جنگل🌳🌲🌳.» وقتی که مامان کلاغک از گوشه ی چشمش با تعجب به او نگاهی می کرد کلاغک گفت: «اصلا مدرسه به چه دردی می خوره؟ هان؟» این جا بود که دیگر صدای مامان کلاغک درآمد و گفت: «این حرفا چیه؟! تو که مدرسه را خیلی دوست داشتی!» چشم های کلاغک از اشک پر شد 🥺و دیگر طاقت نیاورد. پرید توی بغل مامانش و با گریه گفت: «آخه مامانی، همکلاسی هام همدیگر رو با اسم های زشتی صدا می کنن. به منم می گن سیاسوخته. من اصلا دوست ندارم. تازه قارقارمو هم مسخره می کنن. خیلی بد هستن مامانی. من دوست ندارم برم مدرسه.» و به گریه اش ادامه داد. مامان کلاغک فکری کرد و اشک های او را پاک کرد و گفت: «گریه نکن قشنگم! پاشو زود برو مدرسه که داره دیرت می شه. بعدش هم همه دوستانت رو دعوت کن تا بیان لونه ما. می خوام براتون یه کیک خوشمزه🎂 درست کنم و با دوستانت بیشتر آشنا بشم.» کلاغک اشک هایش را پاک کرد و گفت: «ولی آخه...» مامان کلاغک زود حرفش را قطع کرد و گفت: «ولی آخه نداره! زودباش راه بیوفت! الان کلاس شروع می شه. زودباش!» بالاخره کلاغک با غصه ی زیاد پر زد و پر زد تا به درخت بلوط🌲 مدرسه رسید. رو شاخه سومی نشست. دوستانش یکی یکی شروع به پچ پچ و خندیدن کردند و کلاغک سعی کرد توجهی به حرف های آن ها نکند تا این که آقای شانه به سر 🦜گفت: «ساکت پرنده ها!» و درس را شروع کرد. خورشید🌞 به وسط آسمان رسیده بود که با صدای نوک زدن آقای دارکوب کلاس آن روز تمام شد و قبل از این که پرنده ها شلوغ بازی را بیاندازند کلاغک بلند شد و گفت: «بچه ها! مامانم برای خوردن کیک همه شما رو دعوت کرده. بیایین با هم بریم به لونه ما.» همه جوجه ها با هم جیغ کشیدند و پرپر زنان پرواز کردند به سمت لانه کلاغک. کلاغک هم پشت سر آن ها پرواز می کرد. بوی کیک🎂 از ده تا درخت🌳🌳 مانده به لانه شنیده می شد. پرنده ها یکی یکی به لانه کلاغک رسیدند. سلام کردند و یک گوشه نشستند. کلاغک هم نفس نفس زنان آخرین نفر بود که رسید. بوی کیک🎂 همه را گیج کرده بود ولی خبری از خود کیک نبود. همه فکر می کردند کیک به این خوشبویی، چه شکلی می تواند باشد. تا این که مامان کلاغک جلو آمد و گفت: «سلام پرند ه های رنگارنگ و زیبا! خوش به حالت کلاغک که این همه دوستای رنگ رنگی داری.» بعد رو به پرنده ها کرد و به اون ها گفت: «من از صبح اسمِ قشنگِ دونه دونه شما رو صدا کردم و این کیک رو درست کردم. به خاطر همینه که عطر خوش اون توی تمام درختا پیچیده. قناری... بلبل🕊... گنجشک... طوطی.🦜.. قرقاول... سینه سرخ... پلیکان🦩... کبوتر... کلاغک... » و بعد کیک را آورد و جلوی پرنده ها گذاشت. یک کیک ساده و بدون تزیین. پرنده ها همین طور که کیک را می خوردند به فکر فرو رفتند. از روز بعد همه پرنده ها همدیگر را با اسم های زیبای خودشان صدا می کردند و کلاغک از این موضوع خیلی خوش حال بود. 👫@majaleh_khordsalan
031-JashniDarJangal-www.MaryamNashiba.Com_.mp3
2.04M
💠 جشنی در جنگل 🔻موضوع: کمک به دوست 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا 📚 عموکتابی | مربی تربیتی🌱 👫@majaleh_khordsalan