eitaa logo
مجله کودکان
18.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
121 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B69m.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸آغاز یک روز خوب 💕با سلامی 🌸پر از حسِ خوب زندگی 🌸ســــــــلام 💕صبح‌ تون بخیر 🌸و زندگی‌ تون 💕سرشار از لحظه های ناب 🌸امروزتون بی‌نظیـر 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨شگفتیهای آفرینش✨ کرم ابریشمِ گونه‌ای از پروانه 🐛 تا قبل از دیدن ویدئو آدم فکر میکنه اسباب‌بازین😄 🌼 🌈🌼 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
با بشقاب یکبار مصرف، بادکنک و کاغذ رنگی🎈🎈 🌼 🌈🌼 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
⚪️🎃آش خاله پیرزن 🎃⚪️ يكي بود يكي نبود. یك خاله پیرزن بود كه دلش براي دخترش تنگ شد. یك روز آش پخت تا هم براي دخترش ببرد و هم حال او را بپرسد. اما پايش درد گرفت. نتوانست برود. براي همين به کدو قلقله‌زن گفت: «کدو قلقله‌زن یک قِل بزن این آش را به دخترم برسون و حالش راهم بپرس.» کدو قلقله‌زن گفت: «ای به چشم.» زودی آش را گرفت و قل خورد و رفت. توی راه مترسک را ديد و گفت: «كجا مي‌ري؟» مترسك گفت: «کلا هم را باد برده بود رفتم و آوردم، خسته شدم. منو با خودت ببر؟» کدو قلقله‌زن گفت: «ای به چشم. بشین رو سرم تا بريم...» بعد دو تايي قل خوردند و رفتند. اين بار توی راه بزی را دید. گفت: «كجا مي‌ري؟» بزي گفت: «علف‌های اون ور ده سبز بود رفتم و آوردم. خسته شدم. منو با خودت ببر؟» کدو قلقله‌زن گفت: «ای به چشم. بشین رو شونه‌‌ام تا بریم.» بعد سه تايي قل خوردند و رفتند. اين بار هم توي راه قُدقُدی او را دید. گفت: «كجا مي‌ري؟» قُد‌قُدي گفت: «اون ور ده گندم‌ها زیاد بودند. رفتم و آوردم. خسته شدم. منو هم با خودت ببر؟» کدو قلقله‌زن گفت: «ای به چشم. بشین اون ور شونه‌‌ام تا بریم.» بعد چهار تايي قِل خوردند و ‌رفتند. از روی تپه سُر خوردند. آمدند پایین، درست کنارِ در خانه‌ي دختر خاله پیرزن. دختر در را باز کرد. آن‌ها را ديد. کدو قلقله‌زن همه چیز را برای دختر تعریف کرد. بعد پنج‌تایی نشستند و با هم آش خوردند. آن‌ها شب تا صبح گفتند و خندیدند. صبح که شد. مهمان‌ها خواستند بروند. دختر گفت: «می‌شود پیش من بمونید من تنهام.» مترسک گفت: «اگر بمونم، بايد تو مزرعه کار‌ ‌کنم. کلاغ‌ها را بیرون ‌مي‌کنم. اجازه مي‌دي؟» دختر گفت: «باشه!» بُزی گفت: «اگر بمونم، بايد هر روز یک کاسه شیر بدم. اجازه مي‌دي؟» دختر گفت: «باشه!» مرغه هم گفت: «اگر بمونم، بايد برات هر روز تخم دو زرده بدم... اجازه مي‌دي؟» دختر گفت: «باشه!» بعد کدو قلقله‌زن خوش‌حال رفت تا اين خبر را به خاله پیرزن بدهد كه دخترش ديگر تنها نيست. 🎃 ⚪️🎃 🎃⚪️🎃 ⚪️🎃⚪️🎃 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
💕🌈 شبیه هفت 🌈💕 اگر انگشت هایم به هم چسبیده بودند نه مشقی می نوشتند نه برگی چیده بودند نه می شد دکمه ای بست نه زیپی و نه بندی نه چیزی ریز برداشت نخود یا حبه قندی چه طوری می گفتم مدادم را به دستم چه طوری قاشقم را؟ نگه می داشت شستم؟ برای کار و بازی به انگشتان نیازست چه جالب بین آن ها شبیه هفت، بازست 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
ستاره چهاردهم 3️⃣ 🌸صاحب الزمان 🍃یادمان کند 🌸با دعای خود 🍃شادمان کند 🌸بعد خواب خوش 🍃من به آن امام 🌸از صمیم قلب 🍃می دهم سلام 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ پیامبر مهربان (ص) فرمودند: بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و به دیگران آموزش دهد. 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🇻🇺کومور 🧚‍♂️مریم جعفری آآیا می دانید کومور کجاست؟ در این قسمت شما را با بچه های مهربان کشور کومور آشنا می کنم. ببینید. 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
✨🌺🌴✨🌴🌺✨ 💥آیات زندگی💥 🌼 فَاِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرا 🌼 🍃 پس (بدان که به لطف خدا) با هر سختی البته آسانی هست.🍃 ✨آیه ۵ سوره شرح ✨ 🤹‍♂️@majaleh_kodakan