eitaa logo
مجله کودکان
18.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
122 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B69m.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️الهی که ⭐️امروزتون ♥️پر از شادی ⭐️و آرامش باشه ♥️اول هفته تون زیبـا و قشنگـــــ♥️ ♥️ 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
‍ .🥗ترب خیلی خیلی بزرگ🥗 قصه ای درباره ی یک دست صدا ندارد روزی بود، روزگاری بود. خانه ای بود و باغی بود. پدربزرگی بود و مادربزرگی. مادری بود و دختر کوچولویی. پدربزرگ در حیاط خانه یک بوته ترب کاشته بود. بوته ترب بزرگ شد. بزرگ شد. خیلی خیلی بزرگ شد. روزی پدربزرگ سراغ بوته ترب آمد و خواست آن را بکند. بوته را چسبید و آن را کشید و کشید. فایده نداشت. بوته محکم به زمین چسبیده بود. پدربزرگ صدا زد: «مادربزرگ! بیا کمک کن این ترب را بکنیم!» مادربزرگ به کمک آمد و پدربزرگ را کشید و پدربزرگ هم ترب را کشید. فایده نداشت. بوته محکم به زمین چسبیده بود. مادربزرگ، مادر دختر کوچولو را صدا زد «دخترجان! بیا کمک کن این ترب را بکنیم.» مادر به کمک آمد و مادر بزرگ را کشید و مادربزرگ، پدربزرگ را کشید و پدربزرگ ترب را کشید. فایده نداشت. بوته محکم به زمین چسبیده بود. مادر دختر کوچولویش را صدا زد و گفت: «دختر کوچولویم! بیا و با ما کمک کن!» دختر کوچولو به کمک آمد. او مادر را کشید، مادر، مادربزرگ را کشید و مادربزرگ هم پدربزرگ را کشید و پدربزرگ هم ترب را کشید. اما مگر ترب بیرون آمد؟ هیح فایده ای نداشت که نداشت. دختر کوچولو، سگ را صدا زد: «سگ کوچولو!سگ کوچولو! بیا کمک کن این ترب را بکنیم.» سگ کوچولو به کمک آمد و دختر کوچولو را کشید. دختر کوچولو مادر را کشید و مادر، مادربزرگ را کشید. مادربزرگ، پدر بزرگ را کشید و پدربزرگ قرب را کشید. اما فایده نداشت. بوته محکم به زمین چسبیده بود. گربه توی آفتاب دراز کشیده بود و تماشا می کرد. جلو آمد و سگ را کشید. سگ دختر کوچولو را کشید. دختر کوچولو، مادر را کشید و مادر، مادر بزرگ را کشید و مادربزرگ پدربزرگ را کشید و پدربزرگ هم ترب را کشید. فایده نداشت. بوته محکم به زمین چسبیده بود. موشی که از لانه اش بیرون آمده بود و آنها را تماشا می کرد. دل به دریا زد و به کمک آمد. موش گربه را کشید. گربه سگ را کشید، سگ دختر کوچولو را کشید. دختر کوچولو، مادر را کشید و مادر، مادربزرگ را کشید. مادربزرگ، پدربزرگ را کشید. پدربزرگ ترب را کشید. سوسک سیاه هم که به تماشا آمده بود به کمک آمد. سوسک موش را کشید. موش گربه را کشید. گربه سگ کوچولو را کشید. سگ کوچولو دختر کوچولو را کشید. دختر کوچولو، مادر را کشید. مادر، مادربزرگ را کشید. مادربزرگ، پدربزرگ را کشید. پدربزرگ ترب را کشید. بوته ترب از جا کنده شد. ترب خیلی بزرگ روی پدربزرگ افتاد. پدربزرگ روی مادربزرگ افتاد. مادربزرگ روی مادر افتاد. مادر روی دختر کوچولو افتاد. دختر کوچولو روی سگ کوچولو افتاد. سگ کوچولو روی گربه افتاد. گربه روی موش افتاد. اما سوسک شانس آورد که خودش را کنار کشید و موش روی سوسک نیفتاد. ترب را شستند و پختند و آن روز ناهار همه با هم آن را خوردند. . 💕 🥗💕 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارتون لاروا 🐛 این قسمت: نجات ماهی کوچولو🐠 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
شکرگذاری مائده افشاری 🌺🌺🌺کلاس سوم 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
گام به گام 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
✨تَعاوَنوا عَلَی البِّرِ و التَّقوی✨ 🦋(سوره ی مائده آیه ی ۲)🦋 بچه مسلمونمو🌼 عاشق کار نیکم💐 به امر یزدان پاک 🌺 در کار نیک شریکم🌸 گوشم به حرف دینه🌼 مسلمونی همینه🌸 🌸 🦋🌼 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
💠درخت‌های بائوباب در ماداگاسکار 🌳درخت بائوباب، مقدار زیادی آب در تنه خود ذخیره می‌کند و می‌تواند تا هزار سال عمر کند. 🌴بائوباب درخت عجیب و غریبی است که در مناطق محدودی از آفریقا و ماداگاسکار رشد می‌کند. این درختان را با نام درخت وارونه نیز معرفی می‏ کنند، زیرا هنگامی که برگ این درختان می‌ریزد، شکل جالبی پیدا می کنند، گویی درخت وارونه روی زمین قرار گرفته است و ریشه‌های آن رو به آسمان است. 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
اختلاف این دو تا عکس رو پیدا کنید 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🌱داستانی کوتاه از شهید رجایی🌱 🌷کوهنوردی یک روز شهید رجایی، تصمیم گرفتند با بچه هایشان به کوه بروند. از بچه ها پرسیدند: برای رفتن به کوه چی لازمه؟ هر کس چیزی گفت. کمال گفت: ذره بین ببریم تا بتونیم چیزای ریز کوه رو کشف کنیم. حمیده گفت: میشه کاغذ و مداد ببریم تا کوه رو نقاشی کنیم. جمیله گفت: یه کیفم میخوایم که وسایلمون رو توش بذاریم. بعد با هم راهی کوه شدند. وسط راه بچه ها خسته شدند. عمو رجایی، یکی یکی بچه ها را روی پشتشان سوار کرد. وقتی به بالای کوه رسیدند، با گچ اسم بچه ها را، روی سنگ نوشت. بچه ها که از بازی خوششان آمده بود، با هم یک فوت محکم کردند و همه ی اسم ها پاک شد. این بار شهید رجایی، با چاقو اسم بچه ها را روی سنگ نوشت که پاک نشود و رو به بچه گفتند: بچه ها ببینین از این بالای کوه چقد همه چی کوچیکه، چقد کوه بزرگ و محکمه، بیاین ماهم تصمیم بگیریم مثل کوه محکم باشیم. 🌷🌿🌷🌿🌷 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی جوجه تیغی 😍 با کمک خمیر بازی می‌تونید تخمه های آفتاب گردون رو ثابت نگه دارید🥰 💭 🤹‍♂️@majaleh_kodakan