eitaa logo
مجله کودکان
18.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
122 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B69m.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خواص آیات
AUD-1685513074522_۲۷۵.mp3
877.5K
🔴 معرفی سوره ای جهت گشایش رزق و درمان کاهل نمازی فرزندان 🔵 عیدی میلاد امام رضا علیه‌السلام 🎙 🆔 eitaa.com/emame_zaman 🌹@kavasayat🌹
🐦🐍مار و جوجه گنجشک‌ها ✍🏻مرتضی دانشمند 🎨مهدی بادیه پیما پدر می گوید: «امام رضا(ع) دوستی داشت که اسمش سلیمان بود. یک روز امام رضا(ع) با دوستش در باغ خانه نشسته بودند و با هم صحبت می کردند. یک دفعه گنجشکی آمد و جلو پای امام رضا(ع) بر زمین نشست. گنجشک هر لحظه بال هایش را برهم می زد و مرتّب جی کجیک می کرد. انگار از چیزی ترسیده بود! امام رضا(ع) از دوستش پرسید: «می دانی گنجشک چه می گوید؟»..... 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
داریم میریم زیارت.pdf
3.25M
قصه زیارت امام رضا علیه السلام 📒کتاب pdf داریم میریم زیارت 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁦⚠️⁩ یک معرفی کاملاً متفاوت قصه‌های مـامـان جـونی و زیـارت نوشـتـه‌های جدید مجید ملامحمدی، با محوریت آداب زیارت است. این مجموعـه داسـتان سفـر دسـته جمعـی خانواده‌ای به مـشهد برای زیـارت حـرم مطهر امام رضا(ع) است که بعد از مـدتها دلـتنگی شرایـط برای مشـرف شـدن آنـها فراهم می‌شود. 🚂 ماجـراهای جالـب این کتـاب در راه سفر طولانـی از تـهران به سمت مشـهد و در قطـار اتفاق می‌افتد. در هر جلد از این کتاب با یک مبحث در حوزه زیارت همچون؛ مفهـوم و اهمیت زیـارت، اطلاعاتی از امـاکن زیارتی مسلـمانان، حـرم‌هایی که خواندن زیارت‌نامه در آن ها ممنـوع است، آشنا می‌شوید ⁦ 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
در کمتر از ۲۵ ثانیه ۶ تفاوت دو عکس را پیدا کنید 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن سرود زائر کوچولو 🌸🕌🌸🕌🌸🕌🌸🕌🌸 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ 🌋آزمایش کوه آتشفشان این آزمایش جالب رو در لوله دستمال کاغذی هم میشه انجام و نشان داد. با یکم جوش شیرین و سرکه و رنگ، یه اتفاق هیجان انگیز برای بچه‌ها رقم بزنید. 💕 🌋💕 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🌼صبح پنج شنبه تون 🌈سـرشـار از 🌼لطف بی کران خــدا 🌈الهـی گـل لبخنـد 🌼رو لباتون همیشگی باشه 🌈الهی عطر گـلها 🌼دل آرای زندگیتون 🌈وشـادی نقل لحظه هاتون باشه 🌼صبح زیبـاتون بخیر 🌼 🌈🌼 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این داستان : تخم مرغ 👆👆👆 🦋 🐚🦋 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
‍ 🌈🌾شغال آبی🌈🌾 یک روز، شغالی بسیار گرسنه که دنبال غذا می گشت، به شهری رسید. لحظه ای ایستاد و به اطراف نگاه کرد. او می دانست وارد شدن به شهر برایش خیلی خطرناک است. اما چاره ی دیگری نداشت. شغال داشت فکر می کرد که ناگهان صدای پارس چند سگ را شنید. ترسید و شروع به دویدن کرد. سگ ها که متوجه او شده بودند به دنبالش دویدند. شغال همان طور که می دوید داخل ظرف رنگ افتاد. سگ ها او را پیدا نکردند و از آن جا دور شدند. شغال از ظرف رنگ بیرون آمد و از دیدن خودش با آن رنگ آبی تعجب کرد. او که هنوز می ترسید دوباره سگ های شهر به سراغش بیایند، با عجله به سوی جنگل دوید، ولی حیوانات جنگل که تا آن روز حیوانی به رنگ آبی ندیده بودند، ترسیدند و فرار کردند. شغال این موضوع را فهمید و خیلی زود نقشه ای کشید. او فریاد زد: چرا از من فرار می کنید؟ جلو بیایید و به حرف های من گوش دهید. حیوانات ایستادند و او را نگاه کردند. شغال گفت: به همه دوستانتان بگویید به این جا بیایند. من می خواهم چیز بسیار مهمی را به آن ها بگویم. حیوانات یکی یکی به آن جا آمدند و دور شغال آبی جمع شدند. شغال گفت: شما نباید از من بترسید. من از طرف خداوند به این جا آمده ام تا شاه شما باشم و از شما مواظبت کنم.حیوانات حرف های او را باور کردند و گفتند: ما از خداوند به خاطر این که شما را برای پادشاهی ما فرستاده است، سپاسگزاریم. حالا بفرمایید ما برای شما چه کاری می توانیم انجام بدهیم. شغال گفت: باید از من اطاعت کنید و هر روز غذایم را آماده نمایید. حیوانات یک صدا گفتند: چشم قربان! دیگر چه امری دارید؟ شغال جواب داد: شما باید به من وفادار باشید. آن وقت من هم در برابر دشمنانتان از شما محافظت می کنم.از آن روز به بعد، حیوانات، بهترین غذاها را برای شغال می آوردند و هر چه او می گفت اطاعت می کردند. شغال مانند یک پادشاه زندگی می کرد تا این که یک روز از دورست ها صدای چند شغال بلند شد. شغال آبی که مدت ها بود صدای هم جنسان خود را شنیده بود، با شادی از جایش بلند شد و زوزه کشید.حیوانات وقتی شغال را در حال زوزه کشیدن دیدند، همه چیز را فهیمدند. آن ها از این که شغال مدت ها آن ها را گول زده بود، عصبانی شدند تصمیم گرفتند او را بگیرند و به سزای کارش برسانند، اما دیگر دیر شده بود و شغال از آن جا رفته بود. 🤹‍♂️@majaleh_kodakan