در سکوت شب نقش
رویاهایت رابه تصویر بکش ایمان داشته باش به خدایی که نا امید نمی کند و
رحتمش بی پایان است.
شبتون بخیر🌹🙏🏿
🤹♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه سلام گرم....🌸
یه آرزوی زیبا......🌺
یه دعای قشنگ......🌼
برای شمامهربانان......🌺
الهی شادیاتون زیاد......🌼
غم هاتـون کم و زندگیتون🍃
پراز❤️عشـق❤️باشه
صبح تون بخیر
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
🤹♂️@majaleh_kodakan
#قصه #آتش 🔥🔥
یک روز مامان موشی به بچه اش گفت: « من امروز جایی نمی رم. می خوام بمونم خونه و برات آش سه گردو بپزم. »
موشی گفت: « منم بپزم، من بپزم؟ »
مامان موشی چوب خشک ها را گوشه ی خانه جمع کرد.
موشی نشست و به چوب ها نگاه کرد. مامان موشی کبریت زد و چوب ها آتش گرفتند. موشی جیغ کشید. پرید عقب و به آتش گفت: « وای! تو کجا بودی؟! »
مامان موشی خندید و گفت: « موشی! نزدیک آتش نیا تا من بیام. » و رفت گردو بیاورد.
موشی همانجا نشست و به آتش نگاه کرد.
آتش، جیریک جیریک آواز می خواند. موشی گفت: « آواز هم که بلدی بخونی! » آتش گفت: « بله که بلدم. هم بلدم بخوانم، هم بلدم بچرخم. »
و آواز خواند و چرخید. عقب رفت و جلو رفت. رنگ به رنگ شد. قرمز شد. زرد شد. آبی شد.
موشی گفت: « چه پیرهن قرمزی! چه دامن زردی! جوراب هات هم که آبیه! خوش به حالت، لباس هات خیلی خوشگله! » بعد رفت جلوتر و گفت: « یه کم پیرهن قرمزت رو به من می دی؟ »
آتش چرخ خورد و گفت: « موشی کوچولو! تو که نمی توانی به من دست بزنی! » موشی گفت: « اگر تکان نخوری، می تونم. » و رفت خیلی جلو، نزدیک آتش، یکهو دماغش داغ شد. ترسید. پرید عقب و گفت: « وای چه داغی! » آتش گفت: « بله، لباس های من داغِ داغه. لباس داغ که نمی خوایی؟ »
موشی گفت: « نه، نمی خوام. » و پرید توی کاسه قایم شود که پروانه را دید. پروانه داشت می آمد طرف آتش. موشی داد زد: « نرو جلو می سوزی! »
اما پروانه رفت جلو. یکهو شاخکش داغ شد. خیلی ترسید. پرید عقب و جیغ کشید: « وای چه داغی! » و رفت پیش موشی.
موشی تند و تند شاخک پروانه را فوت کرد. خنک که شد، توی کاسه قایم شدند و به آواز آتش گوش دادند.
- جیریک جیریک، جیریک جیریک!
کم کم صدای پای مامان موشی هم آمد: تیلیک تولوک ...
موشی و پروانه از بالای کاسه سرک کشیدند.
مامان موشی با سه تا گردو آمد. موشی و پروانه را توی کاسه دید. خندید و گفت: « توی کاسه چه کار دارید؟ مگر شما ها آشید؟! »
مامان موشی رفت نزدیک قابلمه، ولی موشی پرید دُم او را کشید و گفت: « وای الآن می سوزی! بیا پیش ما قایم شو... »
آتش گفت: « نترس موشی! مامانت مواظبه. »
موشی و پروانه از توی کاسه بیرون آمدند و از دور به آتش نگاه کردند.
آتش جیریک جیریک آواز خواند و یواش یواش آش را پخت.
─┅─═ঊঈ🌸ঊঈ═─┅─
🤹♂️@majaleh_kodakan
✅دوره کاربردی سبک زندگی ویژه دختران نوجوان
⚜️پنج جلسه کارگاه آنلاین 👇
💰هزینه دوره👈۲۵۰/۰۰۰ تومان
☘️روز های فرد ساعت ۸ شب
♥️ #دورهمی صمیمی 🦋دخترانه همراه با استاد پورحاتم
سرفصل ها 👇👇
🔰مدیریت بدن( خواب ، تغذیه ،ورزش)
🔰مدیریت ذهن( تمرکز و مدیریت افکار)
🔰مدیریت ارتباط (ارتباط با خود،خدا،خانواده و دیگران)
☘️نوجوانی حساس ترین و سرنوشت سازترین دوره زندگی هر فرد هست که تغییرات مثبت میتواند به هویت یابی نوجوان کمک کند.
#ویژه_دختران_نوجوان
شماره کارت به نام موسسه همیار خانواده👇
5047061090154291فیش واریزی را به ادمین کانال ارسال کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/1081803223Cc60a0cb30a
سیاره ها بوی خاص خود را دارا هستند.
ماه بوی گوگرد تازه، مشتری بوی بادام تلخ، مریخ بوی تخم مرغ گندیده و اورانوس هیچ گونه بویی ندارد.
🤹♂️@majaleh_kodakan