eitaa logo
مجله کودکان
18.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
3.6هزار ویدیو
120 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/B69m.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏✨دعای امروز من 🌺خدایا!.... از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان مکن.🤲 📣بچه های عزیز! شما چه خواسته ای از خداوند متعال دارید؟ شما هم دعا کنید و برای ما بفرستید تا در کانال منتشر کنیم👇👇👇 https://eitaayar.ir/anonymous/B69m.b53
🔶زود باز میگردم👋 °•°•°📕°•°•° ✍ نویسنده: آنا ویلسون،جنی مفیلد مترجم: اکرم حسن پور 🖨انتشارات:هدهد @آدرس سایت: https://hodhod.com 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
wp-1524031092194.gif
179.6K
🌺✨🌺✨🌺✨🌺 حلول ماه شعبان ،ماه امامت صاحب الزمان ♡♡عج الله تعالی فرجه الشریف ♡♡ بر همگان مبارک 😍 🌺✨🌺✨🌺✨🌺 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🌊دریا یک دنیا قشنگی داخل خودش جا داده، مثلا اینها خارپشت های دریایی هستند🐚😯 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🇮🇷✨🇮🇷✨فرارسیدن ایام‌الله دهه فجر؛ خاستگاه ارزش‌های اسلامی و طلوع آفتاب معنویت، در ۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۵۷ با رهبری بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی مبارک باد😍✨🇮🇷✨🇮🇷 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
❇️صلوات فرستادن برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان <عجل الله تعالی فرجه الشریف > و برای سلامتی خودمون یادمون نره🤩 🌸🌸الهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌸🌸 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🌸بچه های عزیز...☺️ امروز روز بازگشت امام خمینی رحمه الله علیه به ایران هست 🛫 ✨بازگشت سید روح‌الله خمینی به ایران، واقعه‌ای در جریان انقلاب ۱۳۵۷ ایران است که طی آن در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ امام خمینی پس از ۱۴ سال تبعید از فرانسه به ایران بازگشت و در تهران مورد استقبال نزدیک به سه میلیون ایرانی قرار گرفت. این روز در تقویم رسمی ایران با عنوان آغازین روز دهه فجر، مشخص شده‌است.😍🇮🇷 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️قوطی هارو دور ننداز 😃 با کمی رنگ و خلاقیت تبدیلش کن به قلک⚱ 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
🎨 نقاشی دهه فجر🇮🇷🌷 🤹‍♂️@majaleh_kodakan
✨داستان امشب ✨ 🦢دوستی قو و کبوتر 🕊 قسمت1️⃣ 🌳🌲🌳توی یک جنگل بزرگ در لابه به لای درختان سرسبز و انبوه دو تا کبوتر زندگی می کردند که بالهای سفید داشتند و دم های رنگی .. اسم اونها دم سیاه و دم طلا بود. اونها هر روز پرواز می کردند و به قسمتهای مختلف جنگل سر می زدند. یک روز وقتی کبوترها در حال پرواز بودند چند تا قوی سفید و زیبا رو در کنار رودخانه دیدند. دم طلا گفت:” وای چقدر این قوها زیبان .. بهتره بریم و از نزدیک اونها رو ببینیم..” دم سیاه گفت :” آره واقعا از دور خیلی زیبا و باشکوه هستند..” کبوترها به نزدیک رودخانه رفتند و کنار قوها فرود اومدند🕊 دم سیاه گفت:” سلام قوی زیبا ! میشه با هم دوست بشیم؟ ما خیلی بالهای سفید و درخشان تو رو دوست داریم..” قو لبخندی زد و گفت:” بله حتما ! ولی بالهای خودتون هم که سفیده!” کبوترها خندیدند و از اون روز به بعد کبوترها و قوها با هم دوست شدند و هر زمان که همدیگه رو در کنار رودخانه میدیدند مدت زیادی با هم حرف می زدند. دم سیاه همیشه سوالاهای زیادی از قو می پرسید و قو با حوصله و آرامش جوابش رو میداد🦢. یک روز دم سیاه پرسید:” به نظر تو یک دوست خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشه؟” قو گفت:” به نظر من دوستهای خوب در مواقعی که لازمه به هم کمک می کنند، به همدیگه اعتماد دارند و کارهای خوب رو به همدیگه پیشنهاد میدن. اینها نشانه های یک دوستی واقعیه!” دم سیاه بلافاصله گفت:” خب چجوری میشه بفهمیم دوستمون این ویژگیها رو داره یا نه؟”🧐
قسمت 2️⃣ قو گفت:” وقتی که با کسی دوست میشیم کم کم اون رو میشناسیم و خصوصیات اون رو می فهمیم.. چنین دوستی ای هیچ وقت از بین نمیره!.. دوستها باید اخلاق های خوب و بد همدیگه رو به هم بگن.. برای همین من می خواستم یک چیزی رو بهت بگم” کبوتر با تعجب پرسید:” چه چیزی ؟” قو گفت:” تو چرا انقدر ترسو هستی؟ اینطوری حیوانات دیگه از ترس شما سواستفاده می کنند! مثلا تو به محض اینکه گربه سیاه رو می بینی چشمهاتو میبندی! فکر می کنی که وقتی چشمهاتو ببندی اون هم تو رو نمیبینه! مطمینا این ترس برای تو دردسر ساز میشه ..” دم سیاه من من کنان گفت:” خب چیکار باید بکنم؟” قو گفت:” باهاش بجنگ!👀 سرنوشت همیشه به نفع افراد شجاع و جنگجو هست..” دم سیاه با تردید گفت:” اما آخه چطور؟” قو گفت:” کافیه از فکرت و مغزت استفاده کنی!” کبوتر ساکت شد.. اون با خودش فکر کرد که قو درست میگه.. چرا من همیشه قبل از جنگیدن شکست رو می پذیرم؟! از این به بعد دیگه اجازه نمیدم کسی من و دم طلا رو تهدید بکنه .. با اومدن فصل سرما و سرد شدن هوا کبوترها تصمیم گرفتند در بالکن کلبه چوبی ای که داخل جنگل بود لانه ای بسازند. دم طلا داخل لانه گرم و نرمی که ساخته بودند 2 تا تخم کوچیک گذاشت. اونها با دقت از تخم ها مراقبت می کردند . صاحب کلبه از اینکه کبوترها بالکن رو کثیف کرده بودند ناراحت بود و یک روز که دم سیاه و دم طلا برای پیدا کردن غذا به جنگل رفته بودند بدون اینکه متوجه تخم های کوچک باشه لانه رو برداشت و از بالکن به بیرون پرت کرد. همون موقع کبوترها به لانه برگشتند و با دیدن لانه شکسته شده و تخم هایی که وسط جنگل افتاده بود شکه شدند. دم طلا شروع کرد به گریه کردن.. همون موقع مرد دوچرخه سواری از کنار جنگل رد می شد و نزدیک بود با دوچرخه از روی تخم ها رد بشه.. دم سیاه به سرعت پرواز کرد و روی دسته دوچرخه نشست. دوچرخه به طرف دیگه ای چرخید و از کنار تخم ها رد شد و تخم ها سالم موندند. دم سیاه به سرعت تخم ها رو با منقارش برداشت و داخل گودالی گذاشت و روی اونها رو با علف و برگ خشک پوشوند.☘🌿 خطر کاملا برطرف شده بود و تخم ها بعد از دو روز ترک خوردند و جوجه ها بیرون اومدند. قو با دیدن جوجه کبوترها هیجان زده شد و به دم سیاه گفت:” بهت افتخار می کنم که تونستی با شجاعت خودت تخم ها رو نجات بدی ..” چند روز بعد هم دم طلا مشغول دونه خوردن بود که گربه سیاه که همیشه اونها رو اذیت می کرد بی سر و صدا از پشت بهش نزدیک می شد. دم سیاه با دیدن این صحنه، اول نمی دونست چیکار بکنه ولی سریع یاد حرفهای قو افتاد و کمی فکر کرد و سریع از بوته های خاری که روی زمین افتاده بود برداشت و از پشت به گربه پرتاب کرد. گربه که شوکه شده بود و دردش اومده بود میو میو کنان فرار کرد.🐱 قو و حیوانات دیگه جنگل اطراف دم سیاه و دم طلا جمع شدند. قو گفت:” تو با عقل و شجاعتت جان دم طلا و جوجه هات رو نجات دادی .. کسانی که می ترسند هیچ وقت نمی تونند مقاومت کنند و ادامه بدند. من به داشتن دوست شجاعی مثل تو افتخار می کنم..” دم سیاه که حالا از خودش راضی بود با غرور و خوشحالی گفت:” بله دوستم ! تو من رو شجاع کردی.. من ازت ممنونم..” و همه حیوانات جنگل دم سیاه رو تشویق کردند👏👏 🤹‍♂️@majaleh_kodakan