🌺❁﷽❁🌺
#برخورد_پیامبر_با_زنِ_خواننده
✳️ ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
– ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
- ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
– ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامهای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگیام را بگذرانم.
– ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟
– ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمیآید، فراموش خاص و عام شدهام، به سختی زندگی میکنم.
✳️ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ(ص) ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ دهند.
🌷🌷🌷🌷🌷🌺🌺🌺🌺🌺🌹🌹🌹🌹🌹
🔻عجیب ﺭﻭﺍیتی است! هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ!
🔺ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است.
🔺ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ.
🔺ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ!
❇️ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟
مرحوم علامه محمدرضا حکیمی
📙ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ، ﺹ ۲۳۲، ﻧﺸﺮ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ، ﭼﺎﭖ ﺍﻭﻝ، ۱۳۹۱، به نقل از ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺒﯿﺎﻥ، ۹/۲۷۰
✍️مجید
✴️هیئت مجازی✴️ عضوشوید👇
@majidkh1399
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و شصتم
┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه165
4⃣ شگفتی رنگ آمیزی پرهای طاووس
♦️بر فراز گردن طاووس به جای يال، کاکلی سبز رنگ و پر نقش و نگار روييده و برآمدگی گردنش چونان آفتابه ای نفيس و نگارين است و از گلوگاه تا روی شکمش به زيبايی وَسْمِه يمانی رنگ آميزی شده، يا چون پارچه حرير بَرّاق يا آيينه ای شفّاف که پرده بر روی آن افکندند. در اطراف گردنش گويا چادری سياه افکنده که چون رنگ آن شاداب و بسيار می باشد، می پنداری با رنگ سبز تندی در هم آميخته است، در کنار شکاف گوش طاووس، خطی است باريک، مانند سَرِ قلم به سفيدی گل بابونه که در کنار سياهی آن جلوه خاصّی دارد. کمتر رنگی می توان يافت که طاووس از آن در اندامش نداشته باشد يا با شفّافيّت و صيقل فراوان و زرق و برق جامه اش آن را جلای برتری نداده باشد. طاووس چونان شکوفه های پراکنده ای است که باران بهار و گرمای آفتاب را در پرورش آن نقش چندانی نيست و شگفت آور آن که هر چند گاهی از پوشش پرهای زيبا بيرون می آيد و تن عريان می کند، پرهای او پياپی فرو می ريزند و از نو می رويند، پرهای طاووس چونان برگ خزان رسيده می ريزند و دوباره رشد می کنند و به هم می پيوندند تا ديگر بار شکل و رنگ زيبای گذشته خود را باز می يابد، بی آنکه ميان پرهای نو و ريخته شده تفاوتی وجود داشته باشد يا رنگی جابجا برويد. اگر در تماشای يکی از پرهای طاووس دقّت کنی، لحظه ای به سرخی گل و لحظه ای ديگر به سبزی زَبَرجَد و گاه به زردی زر ناب جلوه می کند.
5⃣ عجز انسان از درك حقائق موجود در پديده ها
♦️راستی! هوش های ژرف انديش و عقل های پُرتلاش، چگونه اين همه از حقايق موجود در پديده ها را می توانند درک کنند؟ و چگونه گفتار توصيف گران، به نظم کشيدن اين همه زيبايی را بيان توانند کرد؟ و در درک کمترين اندام طاووس، گمان ها از شناخت درمانده و زبان ها از ستودن آن در کام مانده اند. پس ستايش خداوندی را سزاست که عقل ها را از توصيف پديده ای که برابر ديدگان جلوه گرند ناتوان ساخت، پديده محدودی که او را با ترکيب پيکری پرنقش و نگار، با رنگ ها و مرزهای مشخّص می شناسد، باز هم از توصيف فشرده اش زبان ها عاجز و از وصف واقعی آن درمانده اند. (حال چگونه خدا را می توانند درک کنند؟)
6⃣ شگفتی آفرينش جانداران كوچک
♦️پاک و برتر است خدايی که در اندام مورچه و مگس ريز، پاها پديد آورد و جانداران بزرگتر از آنها، از ماهيان دريا و پيلان عظيم الجثّه را نيز آفريد و بر خود لازم شمرد، که هيچ کالبد جانداری را وانگذارد و به درستی اداره اش نمايد، جز آن که ميعادگاهش را مرگ و پايان راهش را نيستی قرار داد.
7⃣ وصف ويژگيهای بهشت
♦️ اگر با چشم دل به آنچه که از بهشت برای تو وصف کرده اند بنگری، از آنچه در دنياست دل می کنی، هر چند شگفتی آور و زيبا باشد و از خواهش های نفسانی و خوشی های زندگانی و منظره های آراسته و زيبای آن کناره می گيری و اگر فکرت را به درختان بهشتی مشغول داری که شاخه هايشان همواره به هم می خورند و ريشه های آن در توده های مشک پنهان و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته، آبياری می گردند و خوشه هايی از لؤلؤ آبدار به شاخه های کوچک و بزرگ درختان آويخته و ميوه های گوناگونی که از درون غلاف ها و پوشش ها سر بيرون کرده اند، سرگردان و حيرت زده می گردی. شاخه های پر ميوه بهشت که بدون زحمتی خم شده در دسترس قرار گيرند، تا چيننده آن هر گاه که خواهد برچينَد، مهمانداران بهشت، گِرد ساکنان آن و پيرامون کاخ هايشان در گَردشند و آنان را با عَسَل های پاکيزه و شراب های گوارا پذيرايی کنند. آنها کسانی هستند که همواره از کرامت الهی بهره مندند تا آنگاه که در سرای ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. ای شنونده! اگر دل خود را به منظره های زيبايی که در بهشت به آن می رسی مشغول داری، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد کرد و از اين مجلس من، با شتاب به همسايگی اهل قبور خواهی شتافت. خداوند با لطف خود، من و شما را از کسانی قرار دهد که با دل و جان برای رسيدن به جايگاه نيکان تلاش می کنند.
┄┄┅┅✿❀🌿🌺🌿❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 160.mp3
11.65M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز صد و شصتم خطبه ۱۶۵ بند ۴ تا ۷
🔻۲۰ سال عقب افتادم...!!
✍️ یکبار من در جوانی در خانه باخانواده بد اخلاقی کردم. در عالم معنا به من گفتند؛ بیست سال ناله های تو بی اثر شد
🗣 آیت الله سعادت پرور ره
✍️مجید
✴️هیئت مجازی✴️ عضوشوید👇
@majidkh1399
شرح حکمت ۴۷ قسمت ۱۱ معیار صداقت و شجاعت و عفت.mp3
1.82M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت47 🔟
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت47 ( 10 )
🔹 معیار صداقت و شجاعت و عفّت
🔰 در ادامه حکمت ۴۷ می فرمایند :
« وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ »
" عفّت هر انسانی اندازه غیرت اوست. "
برای فهم این حکمت ابتدا باید مفهوم و ارزش عفّت در نهج البلاغه و سپس مسأله غیرت در نهجالبلاغه را بررسی کنیم.
🔻 عفّت یعنی نیرویی درونی که در شرایط فشار ناشی از نیازهای غریزی، مانند گرسنگی و نیاز جنسی، مانع خروج انسان از مرز شریعت و حدود الهی و آلوده شدن به گناه و ذلّت و بی آبرویی می شود. مولا علی (علیه السلام) درباره ارزش، آثار و فلسفه عفّت، در نهجالبلاغه این نکات را بیان می کنند:
🔸 ۱. در حکمت ۴۷۴ نهج البلاغه میفرمایند: " اجر مجاهد شهید در راه خدا، بیشتر از کسی که قدرت بر گناه دارد ولی عفّت به خرج می دهد، نیست. "
🔻 در حدیث نبوی مشهوری هم داریم که: « مَنْ عَشِقَ و کَتَمَ و عَفوَ ثُم ماتَ ، ماتَ شهیدا »
" کسی که عاشق شود و کتمان کند و عفّت به خرج بدهد و از سوز این عفّت و خود نگهداری عشق بمیرد، شهید مرده است. "
🔸 ۲. نکته دوم : یکی از راه های یاری امام در نامه ۴۵، عفّت شمرده شده است؛
🔻 حضرت در نامه ۴۵ خطاب به فرماندار بصره ؛ عثمان بن حُنیف، نوشته اند:
« ولکن أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ »
.
🔸 ۳. نکته سوم این است که عفّت یکی از برترین صفات متّقین است ، که در خطبه ۱۹۳ فرمود: « أنْفُسُهُم عَفیفَه »
🔸 ۴. نکته چهارم این است که ، در نامه ۳۱ حضرت خطاب به فرزند عزیزشان می نویسند:
« وَ الحِرفَةُ مَعَ العِفَّةِ خَيرٌ مِنَ الغِنى مَعَ الفُجورِ »
"انسان کار کند با عفّت و پاکدامنی و بی نیاز بشود از دست دراز کردن پیش دیگران، شرف دارد و بهتر است از اینکه ثروتمند باشد با فسق و فجور. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
✅ حضرت علامه مصباح یزدی «رحمه الله علیه»:
انسان، شاهكار خلقت و معجونى عجيب است. خدا در آفرينش اين انسان، قدرتنمايى عجيبى كرده است.
او تمام استعدادها و كمالات بالقوّه را دارد؛ در عين حال، در معرض پستترين منازل، پرتگاههاى سقوط و دَرَكات نزول هم قرار دارد. اگر شما خطى را رسم كنيد و نقطهاى را در نظر بگيريد و دو طرف اين نقطه را به شكل محور مختصات، فرض كنيد؛ نقطه مركزى آن، «آفرينش انسان» هنگام انعقاد نطفه يا زمان تولد است. در اين نقطه، آن قدر پتانسيل وجود دارد كه مىتواند اين موجود را در محور ايگرگها (y) به سمت بىنهايت، سوق دهد؛ يعنى سيرى كه حد و حصر ندارد. هرچه بالا برود، باز هم مىتواند كه بالاتر رود (البته در واقع، حد و مرزى دارد، امّا ميل به بىنهايت دارد). اين خطِّ خلقت، قسمت «منفى» هم دارد؛ يعنى همان پتانسيل مىتواند حركتى معكوس داشته باشد و در جهت «منفى» ايگرگها (y) سير و در پرتگاه سقوط بكند؛ اما چه اندازه سقوط كند و تا كجا بيفتد؟! آن هم، ميل به «بىنهايت» دارد، و يعنى سقوط بشر، حد و حصر ندارد.
حدیثی که شيعه و سنّى از رسولخدا(صلى الله عليه وآله) درباره اميرمؤمنان (عليه السلام) نقل کردهاند: «ضَربَةُ عَلىٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ، اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَين»؛ يك ضربه على در روز خندق، از عبادت انس و جن برتر است.»
همه كارهاى نيكى را كه تمام انس و جنّ از آغاز تا پايان خلقت، انجام مىدهند، با رايانه حساب كنيد. سپس محاسبه كنيد كه يک انسان در طول عمرش، چه مقدار مىتواند كار خوب انجام دهد. مىتواند در هر لحظه، يک يا
چندين كار شايسته انجام بدهد؛ آنگاه، چنین آدمى در طول عمرش، چه اندازه كار نيک مىتواند انجام بدهد؟ يك ميليارد انسان، در طول عمر خودشان چه اندازه كار نيک مىتوانند انجام بدهند؟ آنگاه، تمام انسانهايى كه در يك عصر زندگى مىكنند - مثل زمان ما كه بيش از شش ميليارد نفر هستندـ - چه مقدار كار خوب مىتوانند انجام بدهند؟ حال، از ابتداى خلقتِ انسان تا روز قيامت، جمعيت انسانها چه اندازه است و چه مقدار كار نيک انجام میدهند؟ اين را به جمعيت جنّها از آغاز خلقتشان تا روز قيامت اضافه كنيد. پس از آن، با محاسبههاى رايانهاى حاصل را به دست آوريد، تا ببينيم كه چقدر مىشود. حال، پيامبر (صلى الله عليه وآله) دربارهی حاصل آن، چه فرموده است: يک ضربه على(عليه السلام)، از همه اينها (حاصل جمع اعمال ثقلين، از ابتدا تا پايان خلقت) بالاتر و بيشتر است.
✍️مجید
✴️هیئت مجازی✴️ عضوشوید👇
@majidkh1399
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰روز سهم روز صد و شصت و یکم
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه164 : (در سال ٣٤ هجری مردم در اطراف امام (علیه السلام ) جمع شده و از عثمان شکایت کردند و از او خواستند که با عثمان صحبت کند تا از اشتباهات خود دست بردارد. )
🔹 هشدار دادن به عثمان
♦️همانا مردم پشت سر من هستند و مرا ميان تو و خودشان ميانجی قرار داده اند، به خدا نمی دانم با تو چه بگويم؟ چيزی را نمی دانم که تو ندانی. تو را به چيزی راهنمايی نمی کنم که نشناسی. تو می دانی آنچه ما می دانيم. ما به چيزی پيشی نگرفته ايم که تو را آگاه سازيم و چيزی را در پنهانی نيافته ايم که آن را به تو ابلاغ کنيم. ديدی چنان که ما ديديم، شنيدی چنان که ما شنيديم، با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بودی چنان که ما بوديم، پسر ابوقُحافه «ابابکر» و پسر خطّاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند. تو به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خويشاوندی از آن دو نزديک تری و داماد او شدی که آنان نشدند. پس خدا را، خدا را، پروا کن! سوگند به خدا! تو کور نيستی تا بينايت کنند، نادان نيستی تا تو را تعليم دهند، راه ها روشن است و نشانه های دين برپاست. پس بدان که برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است که خود هدايت شده و ديگران را هدايت می کند، سنّت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بميراند. سنّت ها روشن و نشانه هايش آشکار است، بدعت ها آشکار و نشانه های آن برپاست و بدترين مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خود گمراه و مايه گمراهی ديگران است، که سنّت پذيرفته را بميراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند. من از پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنيدم که گفت: «روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند که نه ياوری دارد و نه کسی از او پوزش خواهی می کند، پس او را در آتش جهنّم افکنند و در آن مانند سنگ آسياب می چرخد، تا اينکه به قعر دوزخ رسيده، به زنجير کشيده شود.» من تو را به خدا سوگند می دهم که امام کشته شده اين امّت مباشی، چرا که پيش از اين گفته می شد. در ميان اين امّت، امامی به قتل خواهد رسيد که دَرِ کشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و کارهای امّت اسلامی با آن مشتبه شود و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا که حق را از باطل نمی شناسند و به سختی در آن فتنه ها غوطه ور می گردند. برای مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش که تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از ساليانی که از عمر تو گذشته و تجربه ای که به دست آورده ای. (عثمان گفت: «با مردم صحبت کن که مرا مهلت دهند تا از عهده ستمی که به آنان رفته برآيم» ) امام(علیه السلام) فرمود: آنچه در مدينه است به مهلت نياز ندارد، و آنچه مربوط به بيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند.
┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄