eitaa logo
مجلس شهدا
919 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
8.5هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
❁﷽❁ چه کسی گفته که درد دل من #تنهایی ست من و "یاد تو" و "شب" هر سه رفیقیم ... رفیق #شهید_محمودرضا_بیضایی #شهدا_عند_ربهم_یرزقون #شبتون_شهدایی التماس دعا ی فرج 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🌹 در وصیتنامه اش نوشته بود: من کجا و شهدا کجا خجالت میڪشم مانند شهدا وصیت ڪنم من ریزه خوار سفره آنها هم نیستم ! ‌ ‌‌شهید دهه هفتادی #مدافع_حرم #شهیدعباس_دانشگر 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴سایت رهبری عزیز یک روز قبل دادگاه رسیدگی به فساد اقتصادی این سخنان امام خامنه ای را منتشر کرد. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از لبیک یا حسین
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🍃موضوع 🍃 گفتمان شهدا ، سیره اخلاقی و رفتاری شهدا و مطالب سیاسی در راستای آرمانهای انقلاب و در کنار اینها رمان های عاشقانه و مذهبی 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 منتظرتان هستیم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
دانشگاه و بیمارستان ... هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست ... و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم... هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم ... فایده ای نداشت ... چند هفته توی این شرایط گیر افتادم ... شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت... وقتی برمی گشتم خونه ... تازه جنگ دیگه ای شروع می شد ... مثل مرده ها روی تخت می افتادم ... حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم ... تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد ... و بدتر از همه شیطان ... کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد ... در دو جبهه می جنگیدم ... درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد ... نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون ... سخت تر و وحشتناک بود ... یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت ... دنیا هم با تمام جلوه اش ... جلوی چشمم بالا و پایین می رفت ... می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم... حدود ساعت 9 … باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم... پشت در ایستادم ... چند لحظه چشم هام رو بستم ... بسم الله الرحمن الرحیم ... خدایا به فضل و امید تو... در رو باز کردم و رفتم تو ... گوش تا گوش ... کل سالن کنفرانس پر از آدم بود ... جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط... رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت... داستان دنباله دار بدون تو هرگز: پله اول پشت سر هم حرف می زدن ... یکی تندتر ... یکی نرم تر ... یکی فشار وارد می کرد ... یکی چراغ سبز نشون می داد ... همه شون با هم بهم حمله کرده بودن ... و هر کدوم، لشکری از شیاطین به کمکش اومده بود ... وسوسه و فشار پشت وسوسه و فشار ... و هر لحظه شدیدتر از قبل... پلیس خوب و بد شده بودن ... و همه با یه هدف ... یا باید از اینجا بری ... یا باید شرایط رو بپذیری... من ساکت بودم ... اما حس می کردم به اندازه یه دونده ماراتن، تمام انرژیم رو از دست دادم... به پشتی صندلی تکیه دادم... –زینب ... این کربلای توئه ... چی کار می کنی؟ ... کربلائی میشی یا تسلیم؟... چشم هام رو بستم ... بی خیال جلسه و تمام آدم های اونجا... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
–خدایا ... به این بنده کوچیکت کمک کن ... نزار جای حق و باطل توی نظرم عوض بشه ... نزار حق در چشم من، باطل... و باطل در نظرم حق جلوه کنه ... خدایا ... راضیم به رضای تو... با دیدن من توی اون حالت ... با اون چشم های بسته و غرق فکر ... همه شون ساکت شدن ... سکوت کل سالن رو پر کرد … خدایا ... به امید تو ... بسم الله الرحمن الرحیم... و خیلی آروم و شمرده ... شروع به صحبت کردم... –این همه امکانات بهم دادید ... که دلم رو ببرید و اون رو مسخ کنید ... حالا هم بهم می گید یا باید شرایط شما رو بپذیرم ... یا باید برم... امروز آستین و قد لباسم کوتاه میشه و یقه هفت، تنم می کنید ... فردا می گید پوشیدن لباس تنگ و یقه باز چه اشکالی داره؟ ... چند روز بعد هم ... لابد می خواید حجاب سرم رو هم بردارم... چشم هام رو باز کردم... –همیشه ... همه چیز ... با رفتن روی اون پله اول ... شروع میشه... سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود... داستان دنباله دار بدون تو هرگز: من یک دختر مسلمانم سکوت عمیقی کل سالن رو پر کرده بود ... چند لحظه مکث کردم... –یادم نمیاد برای اومدن به انگلستان و پذیرشم در اینجا به پای کسی افتاده باشم و التماس کرده باشم ... شما از روز اول دیدید ... من یه دختر مسلمان و محجبه ام ... و شما چنین آدمی رو دعوت کردید ... حالا هم این مشکل شماست، نه من ... و اگر نمی تونید این مشکل رو حل کنید ... کسی که باید تحت فشار و توبیخ قرار بگیره ... من نیستم... و از جا بلند شدم ... همه خشک شون زده بود ... یه عده مبهوت ... یه عده عصبانی ... فقط اون وسط رئیس تیم جراحی عمومی خنده اش گرفته بود... به ساعتم نگاه کردم... –این جلسه خیلی طولانی شده ... حدودا نیم ساعت دیگه هم اذان ظهره ... هر وقت به نتیجه رسیدید لطفا بهم خبر بدید ... با کمال میل برمی گردم ایران... 🌷 @majles_e_shohada 🌷
هدایت شده از مجلس شهدا
🍃دو قسمت از رمان #بدون_تو_هرگز امیدوارم که راضی باشید🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#عید_غدیر 💢آنانی را که علی(ع) از خود راند علی(ع)، دو طبقه را سخت دفع کرد: 1- منافقان زیرک 2- زاهدان احمق همین دو درس، برای مدعیان تشیع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان زیرک را نخورند تیزبین باشند و ظاهر بینی را رها کنند، چرا که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلا است. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#تـــلـــنــــگـــــر👌 دارم به #شِمر فکر میکنم!!! کسی که اگر در #صفـیـن زخم عمیق تری میخورد #شهید می شد... و شاید #الگوی ما قرار میگرفت. اما راهش #گُم گشت..... و مسیرش به #کـربـلا رسید و دستانش به خون #آل_الله آغشته شد... به خودم فکر می کنم ...!!! که اگر #راه را نشناسم، که اگر #امام را نشناسم چه می شود ...؟.😔 #آقاي_غريبم #چقدر_بد_كردم 🌷 @majles_e_shohada 🌷
اگر به عاشورا کشیده شد چون امت آن زمان معنیِ "اللهم وال من و الا و عاد من عادا"را نفهمیدند فقط یک عید نیست بلکه گوشه ای از است 🌷 @majles_e_shohada 🌷
❁﷽❁ 💔ــگــی من یک هستم! . نه دیده ام؛ و نه را زیارت کرده ام..... . حتی زمان حیات را هم درک نکرده ام.......😔😔 نه در شب هایم را سحر کرده ام و نه در قبر های شبانه ضجّه زده ام......😭💔 نه با لالایی به خواب رفته ام و نه با نوای از خواب برخواسته ام.....😔😔 نه پرپر شدن را جلوی چشمان خیسم دیده ام و نه حتی بدون دویدن همرزمانم را....😭😭 نه صدای رفقایم را در شنیده ام و نه گریه های عملیات را دیده ام.....😔💔 من فقط عاشقی شهدا را دارم...😔 . هیچ کدام از دوستانم روی پاهایم جان نداده اند...😭😭 رفیق شهیدم را برای جوانش نبرده ام.....😔😔 من با پرسشِ بی پاسخ فرزند رفیق شهیدم مواجه نشده ام...😭😭 ای ای ای .. ای .. من فقط یک هستم...... مدعی شهدا بودن......😔😔 اما همین مرا بیچاره کرده....... من هیچ یک از این صحنه ها را ندیده ام... اما تصورش هم سخت دلتنگم میکند... 😭💔 و اما شما که همه ی اینها را دیده اید چگونه با خود کنار می آید...؟ 😔 من میدانم که شما با زندگی میکنید و بالاتر از خاطرت با ...😔😔 شما را به قطره قطره خون قسم میدهم وقتی در خلوت خود از یادی کردید، یادی هم از ما کنید که سخت محتاج هستیم.😔💔🙏 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🔻ادامه کار رئیس جمهور چه خواهد شد؟ 🔹بر اساس قانع نشدن نمایندگان نسبت به پاسخ‌های رئیس‌جمهوری به ۴ سوال، سوالات مطرح شده به قوه‌قضاییه ارجاع خواهد شد و پس از آن نتایج بررسی قوه‌قضاییه بار دیگر به مجلس ارجاع می‌شود و مجلس در این باره تصمیم‌گیری می‌کند. 🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃 🌷 @majles_e_shohada 🌷
خوشبختی یعنی: شهید بشی و آقا روی تابوتت بوسه بزنه. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
|ڪلام شھید✍│ برادارن و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد از ما گفتن،ما که رفتیم...😔 ومن الله توفیق #شهید_مصطفے_صدرزاده 🕊 🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
شهیدی ک موقع شهادت لبخند زد😍 شهید دوم: محمدرضا حقیقی این شهید شب 21 بهمن 1364 يعني در هفتمين سالگرد انقلاب اسلامي، در تركيب گردان كربلاي اهواز در عمليات والفجر 8  فاو شركت کرد و سرانجام درهمين عمليات در ساحل فاو به شهادت رسيد. پيكر مطهرش پس از چند روز كه در سرد خانه نگهداري شد به اهواز انتقال يافت و طي مراسمي با حضور خانواده و جمعي از مردم تشييع و در بهشت آباد اهواز در آغوش خاک آرام گرفت🌹🌹🌹 🌷 @majles_e_shohada 🌷
✅یکی گفت: هنوز با این گرانی ها پای آرمان های انقلاب و رهبرت هستی؟ 💢گفتم: درمکتب امام حسین(ع)ممکن است، زمانی آب هم برای نوشیدن نداشته باشیم! 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دعای توسل در مسجد جمکران، شب چهارشنبه 6شهریور ماه 97🍃 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج 🌺 🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
🔴 خاطره‌ شنیدنی از مهدکودک دو نوه رهبری 🔻 سال پیش زهرا یِ مهدکودکی تو خیابون خراسون می‌رفت. هرشب که میومدم خونه از اتفاقات مهد میگفت. بین خاطراتش همیشه قربون صدقه هدی وبشری می‌رفت و از شیطنت‌های حسین می‌گفت. یه روز این عکس و توگوشیم دید. گفت: عه بابا بابا حسین باقری! گفتم مطمئنی؟ گفت: اره باباجون خودشه حسینِ 🔻 خانمم هم تایید کرد و گفت: خودشه هر روز با مادرش میاد. مادرش از مربیای مهد هم هست. ولی پیش آقا چی کار میکنه؟! برای من خیلی باورش سخت نبود، ولی خانمم خیلی تعجب کرد و مرتب سوال می‌کرد. می‌گفت: اخه خیلی ساده میاد و میره، با مربیا و مادرا هم خیلی گرم می‌گیره و از نظر حجاب هم چادری معمولیه تازه فهمیده بودیم که همبازی این ۲ سالِ زهرا و اون پسر شیطون مهد، نوه‌ی دختری آقاست. 💢 خدارو شاکرم که دختر رهبری که دنیا رو تکون داده مثل یه معلم ساده و بدون الایش وتکلف رفت و امد می‌کنه. البته که، باید فرزندان همه‌ی مسؤولینمون اینچنین باشن منبع: پایگاه خبری فردا 🌷 @majles_e_shohada 🌷
دست نوشتہ #شهیدےبرسنگ مزارش : ▒هیچ بدنے درمقابل آنچہ روح اراده ان رامے ڪندناتوان نیست به امیدآنکہ درتمـام احوال مراقبٺ از #نمـاز خودبکنیم. #تخریبچے_شهید_ناصر_اربابیان #حی_الصلاة 🌷 @majles_e_shohada 🌷
بسم رب الشهید اول کار یک روایت بگویم از شخصی قالَ رزمنده ای که جامانده : به خداوندی خدا سوگند به زمینی که آفریده قسم زیر این آسمان چرخ کبود بچه بازی که نیست دادنِ جان جگری همچو شیر میخواهد منِ بی عرضه ادعا دارم نیمه شب/مستند/روایت فتح آلیاژِ صدای آوینی ! با همان لحن خاص میفرمود : به دوکوهه رسیدم و دیدم روی دیوار یادگاری بود خیره شد چشم من به این جمله : حرف من را مجیدِ پازوکی در تفحص نشاند، بر کرسی پیکرش روی مین تلاوت کرد : دستغیب و سعیدِ طوقانی مدنی و حسینِ فهمیده نه به سنِ کم است نه ریشِ سفید سابقه جای خود ، خمینی (ره) گفت : که ملاک_حال_فعلی_فرد است طیّب و شاهرخ نمونه ی آن به اسیری که آمده گفتند : ای مهاجر بگو ز احوالت با دلی خون و چشم گریان گفت : سرِ قبری خبرنگاری گفت: اکبرت رفت ، خودت که جانبازی پدر آن شهید پاسخ داد : بین فرزندهای یک خانه هر گلی دارد عطری و امّا مادر یک شهید میداند چشم فرزند یک شهید افتاد جلوی مدرسه به باباها بهر تسکین درد خود میگفت : دشت سمسور و محسنِ سیفی دهلران دست احمدِ گلبان حاجیان رفت تا بگوید که خنده های شفیعی و عبدی در کفن آتشی به جانها زد معنی رفتنش فقط این بود شهرک غرب/فتنه گر/خودرو یک بسیجی کف زمین له شد سال هشتاد و هشت فهمیدیم روح پاک علی خلیلی شاد خون ز رگهای غیرتش پاشید غرق خون مثل مرد ثابت کرد کاروانِ مدافعان حرم چشم امید من به سوی شماست آه ، یادم نبود این نکته : ✅ مرز مردن و شهادت، خون نیست، است.. 🍂🌸🍂🌸🍂🌸 یا زهرا((سلام الله علیها 🌷 @majles_e_shohada 🌷