eitaa logo
مجلس شهدا
918 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
8.6هزار ویدیو
72 فایل
🍃کانال مجلس شهدا🍃 ⚘پیام رسان " ایتا "⚘ http://eitaa.com/majles_e_shohada 🌹ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعــیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدارا چیدند🌹 ارتباط باخادمِ شهدا ،تبادل ,پیشنهادات👇 @abre_barran
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجلس شهدا
بار دیگر کتاب خوانی در قالب رمان در اختیارتان قرار داده ایم .... قسمتی از #رمان_پناه امیدوارم که را
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📙 ✍امروز کیان رسما دعوتم کرده به کافه ی پشت دانشگاه برای آشنایی با دوستانش از بچه های کلاس خودمان خیلی خوشم نمی آید ، دوست دارم بیشتر با کیان مچ بشوم .پسر مهربان و خوش مشربی است و توی همین چند روز تقریبا مطمئن شده ام که قابل اعتماد است ! کلاس ادبیات را غیبت می خورم و راهی آدرسی که کیان داده می شوم .قبل از رفتن توی کافه آینه ی کوچکم را از کیف در می آورم و نگاهی به صورتم می کنم .موهایم را با دست مرتب می کنم ، رژم را تجدید و لبخندم را امتحان می کنم همه چیز مرتب است هرچند فضای کافی شاپ دلگیر است اما از این که بوی قهوه به مشامم بخورد و با کسانی که هم سن و سال و هم عقیده ام هستند گپ بزنم لذت می برم ... لازم به گشتن نیست ! دقیقا جایی وسط سالن نیمه تاریک دو میز را بهم چسبانده اند و شش هفت تا دختر و پسر با تیپ های نسبتا خاص دورش جمع شده اند و صدای بگو و بخندشان گوش فلک را کر کرده ... همین که چشم کیان به من می افتد که چند میز آن طرف ایستاده ام بلند می شود و می گوید : به به ببین کی اینجاست، پناه جان خوش اومدی دخترها با کنجکاوی بررسی ام می کنند نزدیک می شوم و سلام می کنم بعضی ها به احترامم بلند می شوند ولی چند نفری هم همانطور که خیلی راحت لم داده اند حال و احوال می کنند یکی از پسرها دستش را دراز می کند و با صدایی که بی شباهت به دوبلورها نیست می گوید : به جمع دیوونه ها خوش اومدی پناه جون فکر اینجایش را نکرده بودم !همه در سکوت به ما خیره شده اند ، می دانم ممکن است انگ امل بودن و این چیزها را بخورم ولی هرکار می کنم مغزم فرمانی برای دست دادن صادر نمی کند پسر جوان که انگار طوفان به سرش حمله کرده که تمام موهایش به طرز عجیبی کج شده اند ، ابرو بالا می اندازد و رو به کیان می گوید : +تف تو روت کیان ، یکی طلبت خجالت می کشم از خودم کیان صندلی از میز کناری می آورد و دعوتم می کند به نشستن ، بوی سیگار به سرفه می اندازتم . _نریمان جون تو زیادی هولی تقصیره منه ؟! دختری که کنار نریمان نشسته فنجانش را توی دست می چرخاند و با صدای تو دماغی اش می گوید : _چه پاستوریزه ای پانی جون ! حالا بیخیال از خودت بگو تا بیشتر دوس شیم لحنش زیادی لوس است ! جواب می دهم :من پناهم عزیزم نه پانی اووه چه حساس ! حالا چه فرقی می کنه ؟ پانی که شیک تره نه رویا ؟ و به بغل دستی اش نگاه می کند رویا که تا کمر خم شده و با موبایلش مشغلوش است ، با شنیدن اسم خودش سرش را بی حواس بالا می آورد و می گوید :چی شد چی شد؟ تپل و بامزه است ، مقنعه ی مشکی که پوشیده را پشت گوش هایش تا زده و عجیب چشمک می زنند گوشواره های حلقه ای که به زور بند گوشش شده و هر کدام اندازه ی فنجان های روی میز قطر دارد .کیان می گوید : +هیچی بابا تو بازیتو کن یه وقت جانمونی ! بذار خودم بچه ها رو واست معرفی کنم ایشون که رویاست ، دانشجوی آی تی و همکلاسی هنگامه هنگامه هم از خوبای فک و فامیل نریمان ایناست این خانوم ساکت که همیشه ی خدا بی اعصابم هست آذر ه ، از دوستای میلاد خان که رفیق فابریک خودمه ! اینم که نریمانه منم که کیانم ایشونم پناهه دانشجوی ترم یک و بچه ی مشهد ، عه راستی ما یکیمون چرا کم شد؟آذر که برعکس رویا فوق العاده لاغر و استخوانی است ، نیشخندی می زند و می گوید :ساعت خواب !اگه پارسا منظورته، اون موقع که شما مشغول اس ام اس بازی بودی تشریف برد ! بهترخب پناه درسته ما ازین تعداد خیلی بیشتریم ولی خودمونی ترین جمعمون همینه که می بینی لبخندی می زنم و می گویم : _خیلی هم عالی ، خوشبختم بچه ها و خوشحالم که منو تو جمعتون راه دادین و بعد از بیست و چند سال حس پیروزی می کنم ، انگار برای رسیدن به چنین دورهمی ای زندگی و خانواده ام را دور زده ام و اتفاقا تا اطلاع ثانوی قصد ورود به هیچ دور برگردانی را هم ندارم و فکر می کنم که من تازه دارم به خواسته هایم نزدیک می شوم ... 👈نویسنده:الهام تیموری ⏪ .... 🍃🌺 @majles_e_shohada 🍃🌺 ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
هدایت شده از مجلس شهدا
بار دیگر کتاب خوانی در قالب رمان در اختیارتان قرار داده ایم .... قسمتی از #رمان_پناه امیدوارم که راضی باشید🌺
🔰تشکر رهبری بعد از اربعین امسال "از همه برادران عراقی عزیز من سپاسگزاری می کنم..." 🌷 @majles_e_shohada 🌷
ڪاش تقدیر شهادت بہ سرانجام شود وڪسے هست ڪہ میلش شده گمنام شود عشق یعنی حرم بےبے ومن مےدانم بایداین سر برود تادلم آرام شود. شهید محسن حججی 🌷 @majles_e_shohada 🌷
1_32512506.mp3
10.58M
نواهنگ احساسی نکنه میخوای بگی که برات نوکر نمیشم😔😔 🎧 با نوای مرتضی پارسا 🌷 @majles_e_shohada 🌷
رفاقت با شهدا دو طرفه ست... عاشق شهدا باشی و شبیه شهدا زندگی‌کنی آخرش عاقبت به خیر میشی... #مثل_شهیدان 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسئولین با شماست اون دنیا هفتاد میلیون یقه ات رو میگیرن از کی داری میمکی از کارگر بد بخت بیچاره ؟ مگه تو مسملمون نیستی؟ قرآن نمی خونی؟ Join👇 🌷 @majles_e_shohada 🌷
🍂گـــــفتم : دگر قلبم شوق ندارد ! گفت : مراقب نگاهت باش ... اَلعَینِ بَریدُ القَلب پیام رسان است . https://eitaa.com/majles_e_shohada
شش نفر در ٺاریخ بسیار گریہ ڪرده اݩد!! : حضرٺ ادم براے قبولے توبہ اۺ انقدر گریہ کرد که رد اشڪ بر گونه اۺ افٺاد : حضرٺ یعقوݕ بہ اندازه اے براے یوسفـ خود گریہ ڪرد ڪہ ݩور دیده اݜ را از دسٺ داد. : حضرٺ یوسفـ در فراق ݒدر انقدر گریہ ڪرد ڪہ زندانیاں گفٺند یا شݕ گریہ ڪن یا روز. : فاطمہ زهرا سݪام الله عݪیها در فراق ݒدر انقدر گریہ ڪرد که اهڶ مدینہ گفٺندما را بہ ٺنگ اوردی با گریہ هایٺ…یا ݜب گریہ ڪن یا روز… : امام سجاد علیہ السلام بیسٺ ٺا چهل ساݪ در مصیبت و عزاے پدرش گریہ ڪرد. هر گاه آب و خوراکے برایۺ میاوردند گریہ میکردند ومے گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمہ سلام الله عڸیها را بہ یاد میاورم گریہ گلویم رآ میفشارد : اما یہ نفر خیلے گریہ ڪرده و هنوز هم گریہ مے ڪند… مݩ اصلِ انتظار تو را برده ام زِ یاد با انٺظارهاے فراواݩم از ݜما..... اَللّهُـــمَّ عَڄـِّـل لِوَلیِّــڪالفَـــرَڄ🌱 🌷 @majles_e_shohada 🌷
1_32689974.mp3
4.23M
🎤 ▪️ این اشک چشارو، این حال بکاء رو ، این شور عزا رو ازم قبول کن💔🕊 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهید_نادر_مهدوی، نماد یک مبارز انقلابی است که آنچنان #شیطان بزرگ را از خود خشمگین کرد که به بدترین نحو او را به شهادت رساندند! او کسی بود که ناوگان دریایی ابرقدرت نظامی دنیا را به ستوه آورد! 🌷 @majles_e_shohada 🌷
آرامش یعنــے زندگـــے در پناه شما بدون نگاهتان زندگیمان سراسر آشوبی بی انتهاست.... #آنان_عند_ربهم_یرزقون‌اند🕊 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#مهدی_جان دفتر شعرم یڪی در میان پر است از صفحه‌هاے انتظار بیا و برگ های دفتر شعرم را وصال ڪن سلام ای آوای خوش قافیه ها 🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 🌷 @majles_e_shohada 🌷
#بخوانید 👆 اگر شهیـد شدم به مادرم تبریک بگویید ... (شهید ۱۵ساله علی مؤمنی) eitaa.com/joinchat/majles_e_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجلس شهدا
بار دیگر کتاب خوانی در قالب رمان در اختیارتان قرار داده ایم .... قسمتی از #رمان_پناه امیدوارم که را
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📙 ✍شماره ردو بدل می کنیم و بجز آذر که اصلا روی خوش نشان نداده با بقیه خوب مچ شده ام . +میگم پانی جون شانست زده ها که خوردی به پست کیان ! وگرنه عمرا تو این دانشگاه دره پیت شما آدم حسابی پیدا نمیشه که _چطور ؟ +حالا یه مدت که بری و بیای لم بچه هاش دست خودت میاد! فوق العاده خشک و تعصبی و مدل حراستین شانه بالا می اندازم و کمی از برش کیک نسکافه ایم را می خورم . _هنگامه پاشو بریم یادت رفته قرار داریم ؟ کیان روبه دخترها می پرسد : +بله بله ؟ با کی بسلامتی قرار دارن خانوما ؟ رویا می خندد و چال کوچکی روی لپ تپلش می افتد . _فضولو بردن حراست ! قرار کاریه بابا +آنالیز نکن ، فقط می خوام مثل دفعه ی قبل دو دره نکنید که صورت حساب بمونه رو هوا ! _دیر نشده هنوز ، تا آقایون هستن هم من که دست تو جیبم نمی کنم +آره خب ولی معمولا سفارشات سنگینه ! توی سر و کله ی هم می کوبند که آذر می گوید : _بالاخره برگشت ، طبق معمول ! رد نگاهش را می گیرم و می رسم به پسری که تازه وارد شده .محکم و کوتاه قدم بر می دارد ،کت تک و کفش های اسپرتش از دور هم داد می زنند که مارک اند و خدا تومن می ارزند . کنار نریمان می ایستد و در جواب نق زدن های بچه ها فقط می گوید : _می دونید که ، من آدم یجا موندن نیستم ! آذر سکوتش را بهم زده و پاسخ می دهد : +پس چرا همیشه بر می گردی سرجای اولت ؟ _فکر می کنی بتونی پی ببری به استراتژی کارای من ؟ + برو بابا بیکارم مگه _بیکار نبودی که مدام پلاس رستوران و سفره خونه و کافی شاپا نبودی در حال موهیتو خوردنو فال گرفتنو تست طعم سالادای چپونده شده توی منوها +هر وقت من تو کارت دخالت کردم توام به خودت حق این کارو بده پارسا دست هایش را بالا می برد و می گوید : _من درخواست ویدئو چک دارم بچه ها ، کی بود که اول فضولی کرد ؟! آذر انگار عادت دارد که فقط نیشخند می زند ! دو چشم تیز آبی اش که من را به یاد بچه گربه های روی پشت بام خانه ی آقاجون می اندازد ، خیره می شود روی من ... می ترسم ، انگار هزار حرف نگفته را با زبان شیشه ای نگاهش می زند ... طوری بدون ملاحظه خیره می شود که بجای او من معذب می شوم! خوشتیپ تر و جذاب تر از پسرهای جمع است بوی عطرش بنظرم همه جا را تحت شعاع قرار داده ... دکمه های سرآستینش را قبلا با لاله توی بوتیک قیمت کرده بودیم ، گران بود و البته زیبا هنگامه کنار گوشم پچ پچ می کند : +هر وقت زود کوتاه بیاد خطرناکه _کی؟ +پارسا دیگه ! پسر خوبیه ولی خدا نکنه رو یه فازایی بیفته _چه فازایی؟تازه الان که انگار آذر کوتاه اومد ! +اگه هنوز هیچی نشده من کل پته ی بچه ها رو بریزم رو دایره که تو هیچ ذوقی نداری باهاشون آشنا بشی پانی جون . نفسم را فوت می کنم و سری تکان می دهم موبایلم زنگ می خورد ، باباست نمی توانم حالا جوابش را بدهم ، طبق معمول ریجکت می کنم .سرم را که بلند می کنم دوباره درگیر چشم های مخملی رو به رو می شوم ... این چشم ها از همان ابتدا تابحال مدام روی من زوم شده .. +خب ، کسی نمی خواد این خانوم زیبا رو معرفی کنه ؟ کیان دهان باز می کند اما باز این آذر است که پیش دستی می کند : +دوست کیانه ، شهرستانیه و ترم یکی لحنش بی شباهت به تحقیر نیست می گویم :هرکی تهرانی نباشه شهرستانیه +غیر از اینه مگه ؟ _من تا ده سالگی تهران بودم +مهم اینه که الان از کجا اومدی عزیزم !وگرنه خب منم هلند به دنیا اومدم _ولی شهرری بزرگ شدی با این حرف پارسا همه می زنند زیر خنده ولی آذر فکش را محکم بهم فشار می دهد و می گوید : +تهرانه بهرحال ! _ولی هلند نیست +خیلی اعصاب خورد کن شدی پارسا ، بعد از اون دختره انگار ارث باباتو از ماها طلب داری پارسا چنان بی هوا روی میز می کوبد که جیغ من با دو سه تا قاشق چای خوری بلند می شود و فرو می افتد 👈نویسنده:الهام تیموری ⏪ .... 🍃🌺 @majles_e_shohada 🍃🌺 ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📙 ✍انگشت اشاره اش را سمت آذر تکان می دهد و با لحنی که کم خوفناک نیست می گوید : _دفعه ی آخرت باشه که پا از گلیمت درازتر می کنی آذر که نمی دانم ترسیده یا می خواهد بی اهمیت بودن تهدید پارسا را به رخش بکشد ، درجا بلند می شود ،کیفش را برمی دارد و بیرون می زند . نمی دانم از کدام دختر حرف زد که پارسا اینطور بهم ریخت و ذهن من را درگیر خودش کرد ؟ از جذبه اش خوشم می آید ،کاش بهزاد هم کمی جنم داشت ! اصلا همین بی دست و پا بودن و تو سری خوردنش بود که حالم را بهم می زد .. بعد از رفتن بچه ها ،کیان نظرم را راجع به دوستانش می پرسد والا زیادی خوددرگیری داشتن اما در کل بد نبودن _عجله نکن پناه اینا رفقای تا ته خطن ، همه جوره باهاشون بهت خوش می گذره حوالی غروب شده و با کیان خداحافظی می کنم و شب قبل از خواب به این فکر می کنم که امروز روز خوبی بود ... با صدای خروسی که حتما بی محل هم هست به سختی چشم باز می کنم و دستم را جلوی صورتم می گیرم تا نور آفتابی که پهن شده وسط اتاق بیشتر از این اذیتم نکند . خمیازه ی بلندی می کشم و گاز را روشن می کنم ، سوسیس و تخم مرغ برای صبحانه ی روز جمعه گزینه ی خوبی ست . از حیاط سر و صدا می آید ،کنار پنجره می روم و پرده را کنار می زنم .فرشته چادر رنگی به کمرش بسته و کنار برادرش شهاب وسط کوهی از خاک و برگ و گلدان ، بیلچه به دست نشسته اند و آهنگ سنتی گوش می دهند از دیدن گلدان های رنگی و فرشته ای که یک روز هست ندیدمش ذوق می کنم و بلند می گویم : _سلام ،صبح بخیر هر دو متعجب سربلند می کنند ،فرشته با دیدنم دستش را روی سرش می کوبد و شهاب که سریع رو برگردانده سراغ باغچه می رود ... اصلا حواسم نبود که روسری ندارم ! می خندم و برای فرشته شانه بالا می اندازم و با پررویی می گویم : +خوبی؟ _آره +کمک نمی خواین ؟ _نه عزیزم +تعارف می کنی ؟! _نه بابا چه تعارفی ! برو تو منم یه سر میام بالا پیشت +نه حوصلم سر رفته ، الان خودم میام پایین می دانم برادرش از بودن من معذب می شود و اتفاقا از لجش می خواهم که باشم ! این را از رفتارهای این چند روزش فهمیدم ، هرجا من هستم او نیست مثل جن و بسم الله از پسرهای مدعی دین که فقط جانماز آب می کشند بدم می آید !حداقل امثال کیان و دوستانش یک رنگ اند . مطمئنم بخاطر بودنم در خانه شان کلی به جان پدر و مادرش نق زده و دعوا کرده ! چون فرشته هم وقتی او هست کمتر با من معاشرت می کند و حدس می زنم که از ترس شهاب باشد. روسری سرم می کند و با لباس چهارخانه ای که تا روی زانو هست و شلوار جینی که پوشیده ام می روم توی حیاط و با انرژی و دوباره سلام می کنم . 👈نویسنده:الهام تیموری ⏪ .... 🍃🌺 @majles_e_shohada 🍃🌺 ‌ 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼
هدایت شده از مجلس شهدا
بار دیگر کتاب خوانی در قالب رمان در اختیارتان قرار داده ایم .... قسمتی از #رمان_پناه امیدوارم که راضی باشید🌺
تعداد وطن 💠سوال: بنا به نظر مبارک مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) هر کس می تواند حداکثر چند وطن برای خود اتخاذ کند؟ ✅جواب: غیر از وطن اصلی(جایی که در آن بدنیا آمده و رشد و نمو نموده) داشتن دو وطن اتخاذی اشکال ندارد ولی اگر خواست سه وطن اتخاذ کند که در هر یک در طول سال چهار ماه زندگی کند منوط به صدق عرفی وطن است وگرنه وطن سوم اشکال دارد.  @esteftaate_rahbar کانال استفتائات رهبر
⭕️ لیست تحریم هایی که از امروز ۱۴ آبان علیه ایران اجرا می شود 📝تحریم ها عبارتند از: ۱. بنادر و کشتیرانی و شرکت‌های مرتبط با آن. ۲. تراکنش‌های مرتبط با صنعت نفت که شامل شرکت ملی نفت و شرکت بازرگانی نفت و شرکت ملی نفت‌کش ایران می‌شود. ۳. تراکنش‌های نهادهای مالی خارجی با بانک ملی ایران و هر نهاد مالی دیگر تحت تحریم بر اساس قانون تحریمی مجوز دفاع ملی. ۴. ارائه خدمات پیام‌رسانی مخصوص مالی به بانک مرکزی ایران و دیگر نهادهای مالی ایران بر مبنای قانون جامع تحریم‌ها، پاسخگویی و عدم سرمایه گذاری ایران. ۵. ارائه خدمات پذیره نویسی، بیمه یا بیمه اتکایی. ۶. بخش انرژی ایران. 🔺همچنین از روز ۱۴ آبان افراد و نهادهایی که نامشان در فهرست تحریم‌های وزارت خزانه داری آمریکا بوده و پس از برجام شامل تحریم نمی‌شدند، بار دیگر هدف تحریم قرار می‌گیرند. و در نهایت مجوزهای شرکت‌های آمریکایی که برای تجارت با ایران صادر شده بود نیز لغو می‌شود. 🔺نکته مهم:آمریکا رسما این تحریم‌ها را از امروز اجرا می‌کند اما حقیقتا از مدت‌ها پیش آن را اجرایی کرده و قرار نیست اتفاق جدیدی رخ دهد. 🌷 @majles_e_shohada 🌷
❁﷽❁ کفش #زوار امام حسین (ع) را #واکس میزد بعد از #شهادتش معلوم شد "سردار سپاه" است... #سردار_شهید_هادی_کجباف🌷 #یادش_باصلوات 🌷 @majles_e_shohada 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 تغییر در سبک زندگی کودکان با بازی‌هایی به ظاهر دخترانه اما خطرناک! 🌷 @majles_e_shohada 🌷
خوشا آنانکه بر این صحنه‌ خاڪ چو خورشیدی درخشیدند و رفتند. #لینک_کانال⏬⏬⏬ http://eitaa.com/joinchat/majles_e_shohada
🌺 عصر مسجد جمکران شب چهارشنبه 15 ابان ماه97 🌺 🍃 اللهم عجل لولیک الفرج 🍃 🌷 @majles_e_shohada 🌷
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کاملا هیچ! 🔹 در مناظرات انتخابات 96: آمادگی دارم غیر از تحریم‌های هسته‌ای که در این 4 سال برداشتم، بقیه تحریم‌ها را با قدرت بردارم و عزت را به ملت ایران برگردانم. 🔸 13 آبان 97: آمریکا همه تحریم‌ها را مجددا اعمال کرد ↘️eitaa.com/majles_e_shohada