مجلس شهدا
سید ابراهیم(اللهم عجل لولیک الفرج): قسمت قبل👆 #چهارشنبه_ها #فرار_از_گناه_به_سبک_شهدا #قسمت۸ ✍این قس
سید ابراهیم(اللهم عجل لولیک الفرج):
بخونید✅
#اوج_خونسردی
#بچـههـای محـل مشغـول بازی بودند که #ابراهیـم وارد کوچه شد.🚶♂
بازی آنقدر #گرم بود که #هیچکس متوجه حضور #ابراهیم نشد.🏃♂⚽️
یکی از بچهها توپ را #محکم به طرف دروازه شوت کرد؛⛹♂
اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به #صورت #ابراهیم خورد بچهها بیمعطلی پا به #فرار گذاشتند. با آن قد و هیکلی که #ابراهیم داشت، باید هم فرار میکردند!😰
#صورت #ابراهیم سرخِ سرخ شده بود. 😞
لحظهای روی زمین نشست تا #دردش آرام بگیرد.
همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستیاش درآورد؛
کنار دروازه گذاشت و داد زد: «#بچهها کجا رفتید؟! بیایید براتون گردو آوردم».😍😄
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
کتــاب سلام بر ابراهیم، ص41-40
👈حدیث مربوط به سیره شهید:
امام حسين (عليهالسلام)
با گذشتتريـن مـردم، كـسى است كـه در زمان قـدرت داشـتن، گـذشت كند.
بحـــــــــــــــارالانـــــــوار، ج71، ص 400
🌷شادی روح امام خمینی ره و شهدا خصوصا این شهید بزرگوار صلوات🌷
👈کپی هر مطلب با ذکر ۱۰صلوات بر چهره ی دلربای #مهدی (علیه السلام) و لاغیر #حرام میباشید😊
❤️بر چهره ی دلربای #مهدی صلوات❤️
#بدم_المظلوم_عجل_لولیک_الفرج
🌷 @majles_e_shohada 🌷
وقتی نگــاهت پر از دنیا شد 🌱
#ابــراهیم را که مرور میکنی بهم میریزی در خودت ...
و #یوســف را که مرور میکنی معنای کلمــات را گم میکنی ...🕊
و حالا من مانده ام و یک کوله بــــار
واژه ی درهم و برهم
« در نگاه دنیـایی ام
میخواهم آباد کنم آخرتم را »
از عنایت یوســف...
از دعای ابراهیم ...
🌷« شهید یوسف فدایی نژاد،
شهید ابراهیم هادی» 🌷
🌷یادشون با #صلوات
اللهُمّٙ صٙلِّ عٙلیٰ مُحٙمّٙــد وٙ آلِ مُحٙمّٙد وٙ عٙجِّل فٙرٙجٙهُم
🌷 @majles_e_shohada 🌷
2.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید #ابراهیم هادی🌹
#ویدیو
💜
یک دقیقه با پهلوان بی مزار
شهید گمنام ابراهیم هادی....🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
#ارسالی
من خادم الشهدا هستم . یه روز نشسته بودم دیدم گوشیم زنگ خورد دیدم از مسئول خادم شهدا بود گوشی رو برداشتم گفتن یک دوره ۴ روزه دارین برای مشهد منم گفتم با خانواده مشورت میکنم تا شب زنگ میزنم با خانواده که مشورت کردم اجازه رفتن بهم دادن . یکی دو روز مونده به مشهد رفتنم گوشیم دادم دختر همسایمون گفتم چند آهنگ حامد زمانی برام دانلود کن که میخوام برم مشهد با بچه ها گوش بدیم🎵 داشت آهنگ دانلود میکرد یه لحظه گفت این آهنگ حامد زمانی هست درباره ابراهیم هادی خونده ( اون موقعه من اصلا ابراهیم هادی رو نمیشناختم) گفتم دانلود کن ولی من اصلا نمیشناسمش حالا شاید به دردم بخوره برام دانلود کرد . ما راهی مشهد شدم و کلاسهامون رو گذروندیم شب آخر بود داخل اتوبوس لامپا همش خاموش کرده بودن واکثر بچه ها خواب بودن حدود ۹ نفری بیدار بودیم فرماندمون اومد آخر اتوبوس و گفت امشب میخواییم با شهدا ارتباط بر قرار کنیم و گفت با شهید ابراهیم هادی میخواییم ارتباط برقرار کنیم🌹 و بعد گفت بچه ها اگه خاطره ای از شهدا دارین تعریف کنین یه از خادمین شهدا که همشهری ما نبود ( داخل اتوبوس از چند تا شهر بودیم) با گریه شروع کرد به تعریف کردن خاطره گفت:« من مدرسه میرفتم که یک سال تصمیم گرفتم که برای ابراهیم هادی تولد بگیرم و رفتم کیک سفارش دادم ولی پول نداشتم به دوستام گفتم هر کس هر چقدر میتونه پول بیاره برای کیک گفت دوستام پول آوردن ولی اون قدری که پول لازم داشتم جمع نمیشد گفت به مدیر مدرسمون هم گفتم کمکمون کن گفت به ربطی نداره خودتون برید بخرید. و گفت نشستم خودم تنها کلی گریه کردم گفتم خدایا خودت کمکم کن تا بتونم پول این کیک رو بدم😞 و یه تولدی برای شهید ابراهیم هادی بگیرم. گفت بالاخره پول کیک جور شد و رفتم قنادی که حساب کنم به صاحب قنادی گفتم اومدم کیک رو تحویل بگیرم و پول رو حساب کنم گفت صاحب قنادی بهم گفت خانم حساب شده❗️ من با تعجب گفتم من که حساب نکردم پس کی حساب کرده گفت یه آقایی اومد حساب کرد رفت و من بی اختیار عکس #ابراهیم که تو گوشیم بود نشونش دادم و( میخواستم بگم که برای این کیک سفارش دادم که) گفت خانم این همون آقا بود که اومد کیک رو حساب کرد رفت»😳‼️ بعد که تعریف کرد دیگر نتوانستم او را آرام کنیم تا چند ساعت فقط گریه میکرد😭😭 همهی ما تعجب زده شده بودیم و گریه میکردیم بعد فرماندمون گفت که بچه ها بیاین تا قرآن باز کنیم ببینیم ابراهیم از ما چه خواسته دارد و قرآن را داد به همون دختر که خاطره ابراهیم تعریف کرد گفت قرآن را باز کن قرآن رو تا باز کرد اولین کلمه #ابراهیم نوشته بود😭😭 تا چند لحظه حرف نمی زدیم فقط نگاه هم دیگه میکردم و اشک میریختیم و من یه لحظه یادم اومد به اون آهنگی که دختر همسایمون دانلود کرد گفتم بچه ها من یه آهنگ دان کردم درباره شهید ابراهیم هادی بزارم گوش بدیم همه موافقت کردن و آهنگ رو گذاشتم🎶 و همه گوش دادن همون موقعه بود که فهمیدم آهنگ شهید ابراهیم هادی اتفاقی دانلود نشده بود و من اون شب تا صبح تو فکر این شهید بیدارم بودم وقتی دیگه برگشتم از مشهد شد رفیق شهید من❤️. یه شب خوابیدم گفتم ابراهیم همون موقعه که خودت #نمازشب میخوندی منم بیدار کن ساعت حدود چهار بود انگار یه نفر بهم گفت بلند شو نمازتو بخون🍃 و خیلی سریع بلند شدم و نمازمو خوندم
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
#روزی
🔰يکبار به #ابراهيم گفتم: داداش، اينهمــه پول از کجا مياری از #آموزش و پــرورش ماهي #دو هزار تومان حقوق ميگيري، ولــي چند برابرش را براي ديگران خرج ميکني.
نگاهي به صورتم انداخت و گفت: روزي رسان #خداست. در اين برنامه ها #من فقط وسيلهام. من از #خدا خواستم هيچوقت جيبم خالي نماند.
#خدا هم از جایی که فکرش را نميکنم اسباب خير را برايم فراهم ميکند.
#شهید_ابراهیم_هادی
🦋 @majles_e_shohada 🦋
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
♥️ #سَلآمبَرابرآهیــــم
♥️ #ڪــلامشهـــید
#شهیـدابراهیـمهـادی↓👇👇👇
💞 #ابراهیـم همیشه در مقابل بدی
دیگران گذشت داشت !
بارها به من می گفت:
طوری زندگی و رفاقت ڪن
ڪہ احترامت را داشته باشند
مے گفت:👇👇👇
💞این دعواها و مشڪلات خانوادگی
را ببین بیشتر به خاطر اینه ڪه
ڪسی گذشت نداره !
بابا دنیا ارزش این همه
اهمیت دادن نداره
آدم اگه بتونه توی این دنیا برای
خدا ڪاری کنه ارزش داره.
خدای خوب ابراهیم
🦋 @majles_e_shohada 🦋
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
#سلام_برابراهیم 🕊
✨باران شدیدی در تهـران باریده بود
خیابان۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد می خواستند به سمت
دیگرخیابان بروند مانده بودند چه
کنند..!
🍃 همان موقع #ابراهـــیم از راه
رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول
کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف
دیگر خــــیابان بُرد ابراهیم از این
کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز
شکستن #نفــــس خودش نداشت
مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین
بچـــــهها مطـــرح بود!✨
🦋 @majles_e_shohada 🦋
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید