مجلس شهدا
سنش کم بود
خانواده اش راضی نمی شدند به #جبهه برود، سه روز اعتصاب غذا کرد تا راضی شدند به #جبهه برود.
#نخبه_علمی بود
به قدری باهوش بود که در۱۳سالگی به راحتی
انگلیسی حرف میزد
در #جبهه آموزش زبان میداد.
در عملیات والفجر ۸ به شدت #شیمیایی شد و به علت عوارض گازهای شیمیایی در ۱۷ سالگی مظلومانه به #شهادت رسید.
#شهید_محمود_تاج_الدین
🌷 @majles_e_shohada 🌷
مجلس شهدا
#خاطره
#دفاع_مقدس
دو رفیق
دو شهید....
🔹همه جا #معروف شده بودن به باهم بودن
تو #جبهه حتی اگه از هم جداشونم میکردن آخرش ناخواسته و #تصادفی دوباره برمیگشتن پیشه هم
🔸خبر #شهادت علیو که اوردن، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت: بچم
🔹 اول همه فکر میکردن علی رو هم مثله بچش میدونه به خاطر همین داره اینجوری گریه میکنه
🔸بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی، تو هنوز زانوهات محکمه تو باید ننه علی رو دل داری بدی
همونجوری که های های #اشک میریخت گفت:
زانوهای محکمم کجا بود؟ اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم #شهید شده اونا محاله از هم جدا بشن
🔹عهد بستن آخه مادر...
عهد بستن که بدون هم پیشه #سیدالشهدا نرن....
🔸مامور سپاهی که خبر اورده بود کنار دیوار مونده بود و به اسمی که روی پاکت بعدی #نوشته شده بود خیره مونده بود....
#شهیدسید_محمدرجبی🌷
شادی روحشان #صلوات
🌷 @majles_e_shohada 🌷
1_41708060.mp3
زمان:
حجم:
4.78M
..🍃یـادمـونه خاطرات #جبهه
جای #خون رو چفیه ها
پـشـت سـر رهـبرمـون تـا
دَم آخــر.....✌️😎
بـانوای:سیـدرضـا نـریـمانے🎤
پیشنهاد دانلود👌
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#جبهه یک #زندگی قشنگ بود،
بسیاری از اوقات متوجه نمیشدی لباسهایت را چه کسی شسته، وقتی متوجه میشدی که روی بند افتاده و یا تا کرده و مرتب روی ساک و وسایل شخصی گذاشته شده... .
اگر چه ظاهرش رختشویی ست ...
اما روح و باطنش " تهذیب نفس " بود.
عملیات خیبر، جزیره مجنون
سال ۱۳۶۲
عکاس : محمود عبدالحسینی
🌷 @majles_e_shohada 🌷
وقتی مصطفی به دنیا آمد،از خدا برای او #شهادت خواستم.
میخواستم خودم را جبران کنم،خودم از قافله عشق جا ماندهام،در دوران دفاع مقدس به #جبهه رفتم و #شهید نشدم و لیاقت #شهادت نداشتم اما پسرم این لیاقت را داشت
یک سال و نیم آموزش میدید اما بخاطر سنش او را اعزام نمیکردند.
یک هفته و 10روز خانه نمیآمد،میگفت: نمیخواهند من را به #سوریه ببرند
آنقدر در گردان میمانم که #جا_نمانم.
#شهید_سیدمصطفی_موسوی
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#خاطرات_شهید ||🌸🍃
در محضر #شـــهید||💚
یڪ روز در حیاط خانہ نشسته بودیم ڪه یڪی از همڪلاسیهاے حیدر دم در خانہ آمد و گفت: پسر شما مے خواهد برود جبهہ و همہ پرونده هایش تڪمیل اسٺ و مے خواهد برود...
گفتم: برو به سلامت
خودش هم آمد و گفت: پدر مڹ مي خواهم بروم #جبهہ و الآن تنها چیزی ڪه مانده رضایٺ پدر و مادر اسٺ؛
مڹ گفتم: از مڹ ڪه راضے هستم وقتے ایڹ جملہ را گفتم #حیدر عیڹ گل شکفته شد و شوق و شادی در چهره او نمایان شد، وقتی رضایت را از مڹ گرفت نزد مادرش رفٺ و مادرش گفت: مے روی شهید مے شوی، او هم در جواب گفت: اســـلام بہ خوڹ ما نیاز دارد مرگ با عزٺ اگر خونیڹ بهتر از زندگے ننگین...
#شهید_سیدحیدر_حمیدی🌷
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
💟تا حالا #عطر سیب ، یا #عطر یاس ویا #عطر گل ها ی دیگه به مشامتون خورده که خیلی براتون #جذاب باشه!!!
هر گلی یه #عطر ی داره تا حالا خیلی شنیدین ولی تا #عطر #ایمان به مشامتون خورده؟؟!!😌
یه #عطر ی از جنس #خدا ، بوی خاک ریز #جبهه ها یا حتی بوی خوش #چادر نماز مادربزرگا یا حس #حکایت شیرین پدر بزرگا😍
اگر میخوای معطر بشی با سلام به مادرت فاطمه بیا به کانال ما سر بزن😍😇
🍂🌸 http://eitaa.com/joinchat/1868824596Cc2d4850591 🌸🍂
قبل از #اذان صبح برگشت.
پیکر #شهید هم روی دوشش بود.
#خسته بود و #خوشحال.
می گفت:
یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز #عملیات داشتیم.
فقط همین شهید جا مانده بود.
.
پیرمردی جلو آمد.
#پدرشهید بود.
همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود.
سلام کردیم و جواب داد.
همه ساکت بودند.
انگار می خواهد چیزی بگوید اما!
لحظاتی بعد سکوتش را شکست:
آقا ابراهیم ممنون!
زحمت کشیدی!
اما پسرم...!
.
پیرمرد مکثی کرد و گفت:
پسرم از دست شما #ناراحت است!
#لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.
چشمانش گرد شده بود از تعجب!
#بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود.
چشمانش خیس از #اشک بود.
صدایش هم لرزان و خسته:
دیشب پسرم را در خواب دیدم.
می گفت:
در مدتی که ما #گمنام و بی نشان بر خاک #جبهه افتاده بودیم،
هر شب مادر سادات #حضرت_زهرا(س) به ما سر می زد.
اما حالا،
دیگر چنین خبری برای ما نیست...!
می گویند #شهدای_گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا(س) هستند!
پیرمرد دیگر ادامه نداد.
سکوت جمع ما را گرفته بود.
به ابراهیم هادی نگاه کردم.
دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلط میخورد و پایین می آمد.
می توانستم فکرش را بخوانم.
ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود!
#گمنامی...
.
.
.
✍#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
🍃🌸🍃
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
476.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در تاریخ بنویسید زمانی که #امریکا و #اروپا برای دستمال توالت روی هم اسلحه میکشیدند
#نوجوان دهه هشتادی ما برای کمک به ضدعفونی شهر التماس میکرد
یاد نوجوانان #جبهه و #جنگ افتادم که برای رفتن به جبهه التماس میکردند
بسیار زیبا
#کرونا
#جهادگران_کوچک
#مجلس_شهدا
🍃🌸🍃
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
542.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری ❤️
چقد بده تو خـــــــوابت ببینی
تو #جـبهه ای و همه
پر میزنن و تو #شهید نمیشی
بعد بپرسی چرا ؟!
👈بگن سیم خاردار #گناه زخمیت کرده...!
بهسیمخاردارهایگــناهگیرکردیم...
🎼🎬🎼🎬🎼🎬🎼🎬🎼
#هوای_مجنون
#دل_نَوا
🌷 @majles_e_shohada 🌷
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
✳ فتح اراده و تصمیم
🔻 سردار حاج #قاسم_سلیمانی میگوید:« در روزهای اول ورود به #جبهه، دشمن را قادر به هر کاری میدانستم اما در اولین حملهای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جادهی سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم که این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن داشتیم از بین برود.» او میگوید: «بالاترین فتح برای سپاه اسلام فتح زمین نبود، فتح #اراده و #تصمیم بود.»
📚 از کتاب #حاج_قاسم؛ جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی
📖 صفحه ۱۲۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
🦋 @majles_e_shohada 🦋
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید