eitaa logo
مجمع الذاکرین
2.7هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3هزار ویدیو
190 فایل
سخنرانی های عزیزان . رحیم پور ازغدی ، رائفی پور ، پناهیان ، رفیعی ، عالی، و مداحی های مداحان گرانقدر ،،مطالب ناب مذهبی ،،دعاهای روز و هرروز یک صفحه از کلام الله مجید بصورت صوتی بهمراه معنی در اختیار همراهان قرار میگیرد.
مشاهده در ایتا
دانلود
مجمع الذاکرین
🌷 اولین شهید تفحص شده در که بود؟ 🔰 ۱۶ ساله بود و روزهای پایانی سال که برای اجازه از مادر به خانه آمد و گفت که می خواهد برود. مادر که رفتن برای همیشه را از چشم های فرزندش خوانده بود، از او خواست تا چند وقت دیگر صبر کند که امتحان هایش نصفه و نیمه نماند و مهرداد سر تسلیم فرود آورد و برای ۴۰ ـ ۵۰ روز دیگر ماند تا دل مادر را به دست آورد. 🔰بیست و یکم اردیبهشت سال ۶۱ بود و این بار دیگر مهرداد باید می رفت، چند روزی بود که از شروع عملیات می گذشت، نگاهش بوی رفتن می داد و به دل مادر برات شده بود که این آخرین دیدار میان او و مهرداد است. عملیات به خوبی پیش می رفت و نهایت امر خرمشهر پیروز شد و دل همه ایرانیان شاد. چند روزی گذشت که خبر مفقود شدن مهرداد به مادر رسید. او برای یافتن فرزندش همه جا را زیر پا گذاشت اما هیچ نشانی از مهرداد نیافت که نیافت. 🔰سال ها گذشت، جنگ تمام شد، بچه ها برای پیدا کردن دوستان و رفیقانشان خود را مهیا کردند، جمعی خود را به کناره نهر خین رساندند، کانال ها، مین ها، سیم خاردارها همه و همه بوی روزهای با هم بودنشان را می داد. معبری پر از مین در مقابلشان خودنمایی می کرد، یاد شب های عملیات در ذهنشان رژه می رفت، باید دوباره خط شکن می شدند، یک به یک مین ها را خنثی می کردند و مدام به هم تذکر می دادند که مراقب باشند، نکند مینی منفجر شود. 🔰پیشانی بند یا زهرای مهرداد خودنمایی می کرد تیر درست وسط پیشانی اش را نشانه گرفته بود، نیمی از پیکرش زیر خاک و نیمی دیگر بر روی آن... یک کارت شناسایی، اندکی پول و تکه کاغذی که بر روی آن نوشته شده بود:اگر یک کارت شناسایی، اندکی پول و تکه کاغذی 📄که بر روی آن نوشته شده بود: اگر شهید شدم با این شماره تماس بگیرید و به خانواده ام خبر دهید،محتویاتی بود که در جیبش یافت شد. 🔰هشت سالی از شهادت مهرداد می گذشت و او اولین شهیدی بود که پیکر مطهرش بعد از جنگ در شلمچه پیدا شد. خبر به گوش مادر رسید و انتظار هشت سال و چهار ماه و ۱۶ روزه اش به پایان رسید. حالا دیگر دلتنگی هایش را به قطعه ۲۶ بهشت زهرا(س) می برد و خود را آرام می کرد... 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🦋محتبی نرسیده به خط تکه تکه شد 💢امروز داشتم خاطرات گذشته را مرور می کردم که نگاهم به تصاویرش گره خورد. بغضی سخت گلویم را خراشید و اشک ... وای خدای من ... 🌷 فقط ۱۴ سال و 10 ماهش بود! ⬅️، عملیات کربلای ۸ 💎نماز صبح جمعه، بیست و یکمین روز فروردین ۱۳۶۶ را که خواندیم، آمادۀ رفتن شدیم. کسی تا صبح نخوابیده بود. نجوای زیارت عاشورا که از حفظ خوانده می‌شد و گفت‌وگوهای دوستانه‌ای که شاید آخرین دیدارها بود، تنها صدایی بود که تا صبح به گوش می‌رسید. 💎هوا هنوز تاریک بود که گفتند سوار نفربر شویم. یکی از بچه‌های گردان حمزه را که دیدم، چشمانش بدجوری نگران بود و قیافه‌اش درهم و گرفته. علت را که پرسیدم، گفت: 💎"هفت هشت تا از بچه‌های گردان سوار وانت شده بودند که برن جلو، ناگهان یه خمپاره اومد وسط‌شون و همه‌شون رو تیکه پاره کرد." 💎خیلی دلم برای‌شان سوخت که نرسیده به خط شهید شده بودند. 💎وقتی گفت: 🌷"مجتبی کاکل‌ قمی" هم جزو اونا بود ..." رنگم پرید. 💎مجتبی کاکل‌ قمی نوجوان خوش‌سیمای کم سن و سال پرحرف و شلوغی بود. خودش می‌گفت مداحی هم می‌کند. مدام یا حرف می‌زد و مخ تیلیت می‌کرد، یا زیر لب ذکر و نوحه می‌خواند. 💎چهرۀ سبزه‌اش به شهید سعید طوقانی می‌خورد. جذاب بود و نورانی. تصور این‌که چه بر آن چهره و جثۀ کوچک آمده، مو بر تنم راست کرد. دلم خیلی سوخت؛ نه برای او، برای خودم که از همه عقب مانده بودم. 🌱نقل از کتاب "از معراج برگشتگان" 🌟نوشته: حمید داودآبادی 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🔺 نامه‌ای عجیب از شهید " " که ۳۰ سال پس از شهادت به خانواده‌اش رسید. در بخشهایی از این نامه آمده است: 🔹وقتی در با دشمن نبرد می‌کردم به خودم آمدم احساس کردم نسیمی از سوی می‌آید، وقتی درون این احساس بودم یکدفعه صدای ملکوتی را احساس کردم، در همین لحظه، ملائکه‌ای مرا به آغوش کشید، وقتی چشم باز کردم خود را در صحن در کنار سرور شهیدان یافتم، آری مادر، آری مادرِ شهید مجتبی و ای مادران و همسران شهدا، این است مقام شهیدان. 🔹 مادر ماها پشت سر سرور شهیدان می‌خوانیم، هنوز باور ندارم چه می‌بینم، خوابم یا بیدار، خدایا بچه‌های فلاح به من خوش‌آمد می‌گویند، همه بچه‌ها اینجا هستند، وقتی به مقصد رسیدم بچه‌ها جویای حال خانواده‌شان بودند... مادر حال می‌فهمم من اینجا زنده هستم، در آنجا بی‌جانی بیش نبوده‌ام... 💥خدایا به عظمت وبزرگی مارامدیون نگردان 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست در عشق تو بی جسم همی باید زیست از من اثری نماند این عشق ز چیست چون من همه معشوق شدم عاشق کیست 🌷 📎پ.ن: در آغوش برادر ۱۴ ساله خود، کریم علوی... 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
گرامی باد . 🥀 نام پدر : میرشعبان تاریخ تولد :1346/06/16 تاریخ شهادت : 1365/11/11 محل شهادت : گلزار:شهدای دیوکلا : 🌺شهادت آخرین راه پیروزی بر دشمن می باشد و آن را امام سوم شیعیان سالار شهیدان حسین بن علی (ع) به ما آوخت . او با شهادتش در صحرای کربلا این پیام را برای ما به ارمغان آورد که در هر زمانه و عصری حق و باطل در نبردند ... 🌹ای عزیزان !کمی به خود آیید و در کارها و اعمالتان به دقت بنگرید و دست از نق زدن و مخالفت خودبردارید و چشم هایتان را باز کنید . ای دوستان عزیز !سلاح اصلی ما دعا می باشد ،پس در دعای کمیل و توسل شرکت کرده و نمازجماعت را که حج فقرا میباشد هیچگاه فراموش نکنید . برادران گرامی ام ! امیدوارم که شما بعد از این سلاح به خون آغشته ام را به دست بگیرید و در سنگر آزادگی و مردانگی به جنگ با دشمنان اسلام که مصمم شدند این انقلاب را از بین ببرند ، بپردازید . 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
«با نذر و نیاز به دنیا اومد و بزرگش کردم. هفت بار واسش قربونی کردم تو این سالها تا ۱۹ ساله شد. رفت تو روز عید قربان در راه خدا قربانی شد..» شادی روح پاک همه شهدا 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰