eitaa logo
مجمع الذاکرین
2.8هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3هزار ویدیو
190 فایل
سخنرانی های عزیزان . رحیم پور ازغدی ، رائفی پور ، پناهیان ، رفیعی ، عالی، و مداحی های مداحان گرانقدر ،،مطالب ناب مذهبی ،،دعاهای روز و هرروز یک صفحه از کلام الله مجید بصورت صوتی بهمراه معنی در اختیار همراهان قرار میگیرد.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ قسمتی از وصیتنامه: ای شیعه ی امیر المؤمنین علیه السلام... هر گاه کسی قصد ظلم بر مردم را دارد و یا از موقعیت خود سوء استفاده میکند و حق مظلوم را پایمال می کند ،شما را به خدا سوگند حق مظلوم را از ظالم بستانید و او را سر جایش بنشانید تا درس عبرتی برای بقیه ی ظالمین و خائنین شود و نگذارید این گروه، اهداف این انقلاب را پایمال کنند و جایگاه آن را تضعیف کنند و این همه زحمت را بی نتیجه بگذارند. و در آخر دوباره تاکید میکنم رهبر عزیزمان را تنها نگذارید و دنباله رو خط ولایت باشید. پروردگارا با قلبی خالی از علایق دنیا به سویت پرکشیدم، ببخش بر من که در زندگانیام نتوانسته ام آنگونه که شایسته بود تو را بپرستم.. 🌷شهید سیدحسین رئیسی🌷 #شهداءزنده_اند 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
علاقه خاصی به اهل‌بیت خصوصا حضرت ابوالفضل(ع) داشت و همیشه نام حضرت ابوالفضل(ع) وِردِ زبانش بود... محمدحسین واقعاً مظلوم بود. 2 ساله بود که از روی رختخواب افتاد و دندان، زبانش را سوراخ کرد. وقتی من او را به بیمارستان رساندم، او اصلاً گریه نمی‌کرد و صدایش درنمی‌آمد در اتاق عمل,زبان محمدحسین را بخیه زدند و دوختند اما صدای محمدحسین اصلا در نیامد خیلی مظلوم بود و در درد کشیدن خیلی طاقت داشت. علاقه خاصی به ائمه و امامان و اهل‌بیت بخصوص "حضرت ابوالفضل(ع)" داشت، برای من جالب بود وقتی عکس‌ها و فیلم‌های مُحرمش را نگاه می‌کردم، #محرم سال‌های قبل تیشرت با اسم «یا ابوالفضل(ع)» داشت و همین محرمی که در سوریه بود تی‌شرت و سربندی که به همه آنها داده بودند, روی همه تیشرت‌ها و سربندها نوشته بود « یا حسین(ع)» ولی به طور اتفاقی تیشرت و سربند «یا ابوالفضل(ع)» به محمدحسین افتاده بود. راوی: مادرشهید شهید محمدحسین میردوستی #شهداءزنده_اند 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
✅ قسمتی از وصیتنامه: ای شیعه ی امیر المؤمنین علیه السلام... هر گاه کسی قصد ظلم بر مردم را دارد و یا از موقعیت خود سوء استفاده میکند و حق مظلوم را پایمال می کند ،شما را به خدا سوگند حق مظلوم را از ظالم بستانید و او را سر جایش بنشانید تا درس عبرتی برای بقیه ی ظالمین و خائنین شود و نگذارید این گروه، اهداف این انقلاب را پایمال کنند و جایگاه آن را تضعیف کنند و این همه زحمت را بی نتیجه بگذارند. و در آخر دوباره تاکید میکنم رهبر عزیزمان را تنها نگذارید و دنباله رو خط ولایت باشید. پروردگارا با قلبی خالی از علایق دنیا به سویت پرکشیدم، ببخش بر من که در زندگانیام نتوانسته ام آنگونه که شایسته بود تو را بپرستم.. 🌷شهید سیدحسین رئیسی🌷 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
هنگام اعزام به سوریه همه مایحتاج منزل به غیر از خرما را خریده بود، گفتم: حسن آقا فقط خرما نخریدید که آن را خودم تهیه می‌کنم، با هم خداحافظی کردیم و رفت، اما چند دقیقه بعد بازگشت، دو جعبه خرما خریده بود، گفت: فاطمه خانم، این هم آخرین خرید من برای شما و بچه‌هایم. قرآن آوردم و گفتم: حالا که بازگشتید، از زیر قرآن رد شوید، گفت: اول شما و بچه‌ها رد شوید، رد شدیم، گفتم: حالا نوبت شماست، گفت: می‌ترسم نکند خداوند حاجت دل من را ندهد، گفتم: به خاطر دل من از زیر قرآن رد شوید، از زیر قرآن ردشان کردم و همسفر زندگی‌ام را به خداوند سپردم و گفتم: خدایا هرچه خیر است، برای من بفرست. همیشه می‌گفت: دوست دارم با زبان روزه و تشنه‌لب مثل آقا اباعبدالله (ع) شهید شوم، همان شد که ایشان می‌خواست، در ماه رمضان اعزام و با زبان روزه و بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. 🌷شهید حسن غفاری🌷 #شهداءزنده_اند 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
هنگام اعزام به سوریه همه مایحتاج منزل به غیر از خرما را خریده بود، گفتم: حسن آقا فقط خرما نخریدید که آن را خودم تهیه می‌کنم، با هم خداحافظی کردیم و رفت، اما چند دقیقه بعد بازگشت، دو جعبه خرما خریده بود، گفت: فاطمه خانم، این هم آخرین خرید من برای شما و بچه‌هایم. قرآن آوردم و گفتم: حالا که بازگشتید، از زیر قرآن رد شوید، گفت: اول شما و بچه‌ها رد شوید، رد شدیم، گفتم: حالا نوبت شماست، گفت: می‌ترسم نکند خداوند حاجت دل من را ندهد، گفتم: به خاطر دل من از زیر قرآن رد شوید، از زیر قرآن ردشان کردم و همسفر زندگی‌ام را به خداوند سپردم و گفتم: خدایا هرچه خیر است، برای من بفرست. همیشه می‌گفت: دوست دارم با زبان روزه و تشنه‌لب مثل آقا اباعبدالله (ع) شهید شوم، همان شد که ایشان می‌خواست، در ماه رمضان اعزام و با زبان روزه و بر اثر اصابت ترکش خمپاره شهید شد. 🌷شهید حسن غفاری🌷 #شهداءزنده_اند 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
همیشه میگفت: به این امید به جنگ آمده ایم تا شهادت نصیب ما شود.. و این میّسر نمی شود، مگر این که خود را خالص کنیم. به خواندن زیارت عاشورا بسیار تأکید مى کرد. میگفت: اگر نمیتوانید هر صبح زیارت عاشورا را بخوانید، بعد از نماز رو به قبله بایستید و به امام حسین(ع) سلام دهید. در مقرّ تاکتیکى خود، همیشه پابرهنه بود. میگفت: چون این جا نزدیک به کربلا است، مجاز نیست که با کفش باشم. پوشیدن کفش در این جا بی احترامى به کربلاست. در جبهه دو بار مجروح شد. یکبار تیر کالیبر ۵۰ به گوشش اصابت کرد و یک تکّه از گوشش را کند و یک بار هم تیر به دستش اصابت کرده بود. زمانى که شهید آراسته مجروح شده بود، مجروحى دیگر را بر پشت گرفته و آن را با خود به پشت خطّ می آورد. زمانى که براى ملاقات او به بیمارستان رفتم به وی گفتم: شما جایى در بدن ندارید که سالم باشد. گفت: "حاضرم صد پاره گردد پیکرم سایه ى رهبر بماند بر سرم...." 🌸شهید سیدهاشم آراسته🌸 🌷به روایت دوست شهید #شهداءزنده_اند 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
🌼برگی از خاطرات دفعه آخری که داشت می رفت جبهه ازش پرسیدم علیرضا جون کی بر می‌گردی مادرصورت نازش رو بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش رو انداخت پایین و گفت: هر وقت که راه کربلا باز شد… ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد… عملیات والفجر یک، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد. شانزده سالش تازه تموم شده بود شانزده سالم طول کشید تا آوردنش درست شب تاسوعا وقتی برگشت اولین کاروان زائران ایرانی رفتن کربلا آخه راه کربلا باز شده بود… 🌹شهید علیرضا کریمی🌹 #شهداءزنده_اند 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰
❓حسین آقا پسر غلامحسین که سردار سلیمانی از عرفان او گفت، کیست؟ شهید سال ۱۳۴۰ در شهر «کرمان» متولد شد. پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می‌کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می‌شدند. حسین یوسف‌اللهی را همه بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله مثل ستاره‌ای می‌دانستند که درخشان‌تر از ستاره‌های کویر کرمان است. او جوانی است که در روزهای جنگ جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود و به خاطر پاکی‌اش، به صفای باطنی دست یافته و بعضی از راز و رمزهای پیرامون خود را کشف کرده بود. از زندگی این جوان عارف، کتابی با عنوان *پوتین‌های سوخته* منتشر شده است. *حسین یوسف‌اللهی* در روزهای پایانی بهمن ماه سال ۱۳۶۴ شمسی، بر اثر جراحت های شیمیایی در بیمارستان لبافی‌نژاد تهران برای همیشه، چشمانی را که پشت پرده‌ها و دیوارها را می‌دید، بست و شربت شهادت نوشید. ☝🏼شادی ارواح مطهر شهدا صلوات #شهداءزنده_اند 🔴کانال مجمع الذاکرین 🌐 @majma_alzakerin🔰