eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم به خود یا که خبر از ما نداری یا که خیال دیدن ما را نداری حالا که با سر آمدی فهمیده ام که هر شب تو می خواهی بیایی پا نداری دور از من و عمّه کجاها رفته ای که یک جای سالم در سرت حتّی نداری حتّی پر از زخم و جراحت هم که باشی زیباترین بابای دنیا! تا نداری بعد از تو باید سوخت در هرم یتیمی بعد از تو باید ساخت بابا با نداری با دختر تو دختران شام قهرند با طعنه می گویند تو بابا نداری؟ من را به همراهت ببر تا که بفهمم تو دوست داری دخترت را یا نداری
🔸 بْنِ عَلِی الزَّكِی لَعَنَ اللهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیهُ حَرْمَلَهَ بْنَ كَاهِلٍ الْأَسَدِی🔸 ما سائلان هرشب دربار عبدالله نان می خوریم از سفره ی پربار عبدالله مانند بابای کریمش دست و دلباز است ضرب المثل شد رافت بسیار عبدالله دستان او عطر امام مجتبی دارد ارث حسن شد گرمی بازار عبدالله در یک شب عمرش ره صد ساله را طی کرد از بس خردمندانه بود افکار عبدالله امشب بیا با من بگو وای از دل زینب آتش به جان عمه زد اصرار عبدالله سوی شهادت می دوید از جانب خیمه حکمت نهفته در دل رفتار عبدالله از " لااُفارِق عَمّیِ" او می‌توان فهمید حُسن توجه بود در گفتار عبدالله می رفت در گودال دستش را سپر سازد قیمت ندارد این همه ایثار عبدالله زیر سر تیر و کمان حرمله ها بود کلی گره افتاد اگر در کار عبدالله *** در راه دین ؛ راه خدا ؛ راه عمو جانش جان داد ؛ جان بچه های ما به قربانش دستی که آویزان شود از پوست می لرزد ما را مدینه می برد با دست لرزانش دست حسین بن علی با زحمت بسیار خون لخته ها را می گرفت از روی دندانش وقتی در آغوش امام عصر خود جان داد نقش تبسم بود بر لب های عطشانش روی تن غرق به خونش راه افتادند تکبیر گویان دشمنان نامسلمانش پیش نگاه اهل خیمه عصر عاشورا می رفت زیر سم مرکب جسم عریانش بستند با دستار عبدالله دستان را وای از دل بی تاب خواهرهای گریانش روشن کند مانند ماهی از سر نیزه شب های تار نجمه را چشم درخشانش
بی تو برگشتن به خیمه ای برادر مشکل است کار من با رفتنت چندین برابر مشکل است تا تو بودی در حرم پشتم به کوهی گرم بود زندگی کردن بدون تو برادر مشکل است بعد تو دیگر چگونه وعده ی آبی دهم؟ قول دادن بعداز این سقای لشگر مشکل است پس چه شد تکبیر سوم ؟ بچه ها دلواپس اند گرچه دیگر گفتن الله اکبر مشکل است نحوه ی افتادنت از اسب پشتم را شکست هضم داغت ای علمدار دلاور مشکل است تیر بیرون می کشم از چشم زیبایت ولی بستن زخم عمیق کاسه ی سر مشکل است ای رشید قطعه قطعه دست و پایت پس کجاست؟ با چنین وضعیتی تشییع پیکر مشکل است روی پای فاطمه چشمان خود را وا مکن دیدن خون مردگی روی مادر مشکل است ضجه ی اهل حرم دارد کبابم می کند بی گمان تسکین خواهر های مضطر مشکل است شمر بالای بلندی رفته می رقصد ببین! دیدن این صحنه های زجر آور مشکل است از تو دل کندم ولیکن قلبم از جا کنده شد هرچه باشد خب وداع بار آخر مشکل است روسری دخترانم را زدم محکم گره حق بده شام غریبان حفظ معجر مشکل است