eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام حضرت باران سلام یا مولا امام زاده ی سلطان سلام یا مولا گدا برای تو بودن بهانه می خواهد ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد شکوه حسن تو را آسمان نمی داند سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده فقیر منّت آیات هل اتی بوده سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت به جان خریده ام آقا مدال دینت را شکوه صبح طلایی کاظمینت را رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن برای صبح زیازت مرا صدایم کن صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی سرود آبی گلواژه های دریایی مدام معتکفم در حریم احسانت نشسته ام به گدایی روح ایمانت نشسته ام که امام الهدی مرا بخری مرا خریده و تا وادی فنا ببری شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها طواف می کنم این لحظه ها به دور شما کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست شاعر: وحید محمدی امام جواد (ع) میلاد
دل را شرر عشق مراد است امشب از شوق نگار خویش شاد است امشب ای غمزدگان عشق آئید اینجا صحبت ز گل روی جواد است امشب *** شده است ماه جمال که جلوه گر امشب که گرد نقره بریزد به بام ودر امشب در آسمان مدینه دو ماه می تابد شده است معجز شَقُّ القمر مگر امشب بیا به ساحت شمس الشموس ره سپریم که روی دامن خود دارد او قمر امشب چه دیدنی است سپهر ولایت ای یاران که ماه روی جواد است جلوه گر امشب شمیم رحمت حق است در فزای چمن که گشته گلشن دین غرق زیب و فر امشب کُنند جمله ترنم قناریان در باغ که بذر نغمۀ آنها دهد ثمر امشب ز فیض نام جواد است وعطر جان بخشش گرفته نخل ولا گرکه برگ وبر امشب بگو به روح الامین سوره فلق خواند که گشته شام امید رضا سحر امشب گریست بر گل خود باغبان چو او را دید چرا که دارد از آینده اش خبر امشب به سوز دل همه آئید امشب ای یاران دعا کنید که دارد دعا اثر امشب به دیگران چه نیازم اگر جواد از لطف کند به حال من خسته دل نظر امشب رسد به مسند والا گر ((آذری)) چه عجب جـــواز عفو بگیرد ز او اگر امشب شاعر : حسین آذری امام جواد (ع) میلاد
بر سر آنم زبان بگشایم و آوا كنم خویش را در محضر مولای خود پیدا كنم تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا كنم او امام هشتم و آئینه ذات خداست عالمی را من فقط با نام او شیدا كنم تا كه مولانا رضا از دست من گردد رضا از زبان حال او گویم روایت ای خدا سال ها من منتظر بودم كه آید گوهرم این مبارك كودك و نور دو چشم مادرم او مبارك تر بود از هر چه مولود است و بس او محمد یا جواد است و بود تاج سرم او امامت را برایم تا ابد تثبیت كرد كرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود در مقام عصمتش همپایه ی كوثر بود كودك است اما چو لب وا كرد غوغایی نمود خطبه ای كوتاه خواند و كار زیبایی نمود آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست كرد آن كه اهلش بود گفتا كار زهرایی نمود رفع تهمت كرد، از آن كه ز مریم برتر است بهر مادر كودك نازم مسیحایی نمود گفت من از نسل زهرایم عزیز حیدرم من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم گر نمی آمد بنای دین حق كامل نبود دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود بهر دیدار جمال نازنین كودكم كس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود نی كه بهر شیعه این باب المراد من بود دست از او بر مدارید این گل زهرا بود دست او باز است و كارش حل مشكل ها بود نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد در قیامت كار او زیباتر از دنیا بود كم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود عاشق دیدار سائل چشم این آقا بود هستی ام دار وندار من همین دردانه است هر كه صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است با چه جرات شرح اوصاف كمالش می كنید؟ با قیاس یوسفی وصف جمالش می كنید؟ یوسف از دریای زیبایی او یك قطره است از خدا گوئید گر نشر خصالش می كنید این جواد من شبیه من غریب و بی كس است منعم از گریه چرا وقت وصالش می كنید گوئیا می بینم اینك در جوانی دلبرم می شود مظلوم كشته مثل زهرا مادرم ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او جمله ذرات دو عالم می شود نالان او از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند كف زند شادی نماید زوج بی ایمان او در شب میلاد او من روضه خوانی می كنم جان من كه باب او هستم فدای جان او اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم هر كه گوید از غم او میزبان او منم شاعر:جواد حیدری امام جواد (ع) میلاد
ای دل، امشب مدینه بس زیباست غرق شور و شعف همه دنیاست هر کجا را که بنگری بینی محفل شادی و طرب برپاست رجبیون همه به پا خیزید شب راز و نیاز و ذکر و دعاست دهد این مژده جبرئیل امین وقت بخشیدن گناه و خطاست آب و جارو کنید عالم را شب میلاد دلبر دل هاست سخن ساکنان باغ بهشت ز شکوفایی گل طاهاست خانه ی غرق نور شمس شموس کعبه ی عاشقان آل عباست چشم دل باز کن ببین ای دوست گل لبخند بر لب مولاست امشب از ره جواد می آید آن که امید قلب خسته ی ماست عرشیان جملگی به هم گویند چه قدر این پسر شبیه رضاست یم جود و سخاست این مولود آری ابن الرضاست این مولود * دارم امشب به لب ثنای جواد سر گذارم به خاک پای جواد چشم امید دارم امشب بر کرم بی حد و عطای جواد همۀ هستی ام سر و جانم پدر و مادرم فدای جواد بین مردم گر آبرومندم هست از برکت دعای جواد می گشاید گره ز هر کارم دست های گره گشای جواد من در این آستان غریبه نیم بودم از اول آشنای جواد دوست دارم که وقت جان دادن بنگرم روی دلربای جواد چه شود گر شبی شوم ای دل! زائر صحن با صفای جواد دم باب المراد بنشینم بینم آن گنبد طلای جواد امشب عیدیّ خویش می خواهم فرج مهدی از خدای جواد ای سرا پا وجود تو برکات لحظه لحظه به مقدمت صلوات شاعر: جواد غفوریان امام جواد (ع) میلاد
نشسته‌ام بنویسم گدا نمی‌خواهی؟ میان خانه‌ی خود بینوا نمی‌خواهی؟ نشسته‌ام بنویسم کریم یعنی تو کریم‌زاده تو حاجت روا نمی خواهی شنیده‌ام که عطایت زبانزد همه است نیازمند برای عطا نمی‌خواهی به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد تو علم و معجزه و کیمیا نمی‌خواهی قسم به روی شما خوب می‌شوم آقا فقط بیا و نگو که مرا نمی‌خواهی منم اسیر نگاه پر از عطوفت تو من از نگاه تو خواندم شما نمی‌خواهی... ... که من جدا شوم از تو؛ وَ خوب دانستم که می‌کنی ز محبّان خود هواخواهی هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا نشسته روی پر جبرئیل سیّدنا من آمدم که بگویم به تو سپاسم را و جمع می‌کنم این بار من حواسم را که تا دگر نبرم یأبنَ فاطمه هرگز به غیر کوی شما دست التماسم را برای آنکه بیایم به محضرت آقا روا بُود که مرتّب کنم لباسم را برای جلب نظر از شما بسوی خودم من استفاده کنم عطر ناب یاسم را میان آیِنه‌کاری چنان شدم تکثیر هزار مرتبه دیدم من انعکاسم را به غیر نان شما که نخورده ام هرگز ببین زبان و دهان نمک‌شناسم را میان دغدغه ها عطر عاشقی آید فرو نشاند در این دل غم و هراسم را دلم کنار شما خانه در فلک دارد جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد برای ذات خداوند امتدادی تو دوباره نور خدا را به سینه دادی تو زمینِ مُرده‌ی مردم دوباره احیا شد از آن زمان که بر این خاک پا نهادی تو تجلّی نبی و حیدر و حسین هستی که با تهاجم هر فتنه در جهادی تو تو از مریضی هر شیعه غصّه می‌خوردی ز شادمانی دلهای شیعه شادی تو تمام جود خدا را اگر کنم تفسیر رسم دوباره به نامت ز بس جوادی تو نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را به عالمی ندهم ذکر یا جوادم را به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر من از ولایت ‌تو آبرو گرفتم پس کنار نام تو آقا شدم خدا را شکر از آن قدیم که مهر تو در دلم افتاد مقیم عالم بالا شدم خدا را شکر تو در نهایت اکرام و من تُهیدستم مقابل تو تمنّا شدم خدا را شکر هزار مرتبه مُردم ز دیدن رویت هزار مرتبه احیا شدم خدا را شکر تو در کرانه‌ی یا ربّنای من هستی من از دعای تو دریا شدم خدا را شکر من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا مُحبّ حضرت زهرا شدم خدا را شکر هزار غبطه به پای نگات می‌ریزم تمام عمر خودم را به پات می‌ریزم من از نگاه مدامت دوام می‌گیرم ولایت از سخنان امام می‌گیرم به خاک میکده من سر فرود آوردم فقط ز دست کریم تو جام می‌گیرم من آنقَدَر به شما می دهم سلام آقا که آخر از تو عَلَیکَ السّلام می‌گیرم اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده من از دوای شما التیام میگیرم کبوترم که شدم جلد گنبد زرّین فقط پر از سر این برج و بام می‌گیرم به سنگ‌فرش حریم تو می‌کشم دستم تبرُّکاً در بیت الحرام می‌گیرم تو رتبه ای بده تا خاک پایتان باشم چه خوب پیش شما من مقام می‌گیرم غلام هیچکسی جز شما نخواهم شد گدای کس به جز إبن الرّضا نخواهم شد تو آمدی که شوی قبله‌گاه مردم ما تو آمدی شده دلشاد امام هشتم ما تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر و تا همیشه بماند به لب تبسّم ما تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را فقط صفا بنویسی بر این تلاطم ما من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم محبّت تو بُود باعث تفاهم ما تو آمدی که شوی با گدات همسفره که نان جو بخوری جای نان گندم ما کنار حضرت معصومه یادتان کردم چه وقت بهر زیارت تو می‌روی قمِ ما؟ دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد به سر هوای پریدن به کاظمین آمد امیر هر دو سرا یا جواد ادرکنی نظر نما به گدا یا جواد ادرکنی به حقّ مادرتان فاطمه قسم آقا بخر مرا ز وفا یا جواد ادرکنی خدای جودی و جود خدای منّانی به سائلت کن عطا‌ یا جواد ادرکنی طواف کوی تو برتر بُود ز بیت‌الله قسم به سعی و صفا‌‌ یا جواد ادرکنی رود به سوی بهشت خدا هر آنکس که تو را نموده صدا یا جواد ادرکنی فقط ز راه ولای تو یا ولیَّ الله روم بسوی خدا یا جواد ادرکنی نشسته‌ام که بگیرم برات رفتن خود به شهر کرب و بلا یا جواد ادرکنی تویی تو زاده‌ی شمسُ الشّموس یا مولا علیّ اکبر سلطان طوس یا مولا نشسته مرد غریبی کنار گهواره کنار گریه‌ی بی اختیار گهواره رضا نشسته بخواند نوای لالایی برای کودک زیبا عُذار گهواره چقدر شب به سحر درد و دل کند با این گلی که شد همه باغ و بهار گهواره چقدر طعنه شنیده ز دیر آمدنت چقدر سخت گذشت انتظار گهواره دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی دوباره مرثیه‌ی شیرخوار گهواره میان هُرم عطش مادری صدا می‌زد بخواب کودک دل بیقرار گهواره امان ز اشک رباب و غم علی اصغر چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای محمدجواد پرچمی امام جواد (ع) میلاد
نهمین نوح رسیده است، شود سرور شهر با همین عمر کمش سایه شود بر سر شهر نهمین نور دمیده است زمین بی تاب است پسر حضرت ارباب خودش ارباب است نهمین جود رسیده است گداها شادند خبر آمدن عشق به هم می دادند چه کسی جود و کرم اینهمه بی حد دیده؟ سومین دفعه ی دنیاست محمد دیده نور چشم پدری بعد چهل سال رسید و چهل سال پدر طعنه ی بسیار شنید آخرین شام ازین چلّه ی تار آمده است ماهی از دامن خورشید به بار آمده است آمده بار امامت بکشد بر دوشش یاوه گویان همه ساکت، و پدر مدهوشش علم از درک مقامات پسر جا مانده دهن شهر از این معجزه ها وا مانده خردسال است ولی مثل پدر تابیده است تکه ی آینه ای رو به روی خورشید است دهم ماه رجب آمده خورشید نهم حالت شهر شده مثل شب سیزدهم مژده دادند مریدان که مراد آمده است نهمین حیدر کرار، جواد آمده است یکی یک دانه شدی دلبر بابا شده ای خوش به حال دل رعیت که تو آقا شده ای بس که هر بیت نشانی ز حضورت دیده در دل مثنوی ام شوق غزل پیچیده زلف بر باد بده، من که دلم بر باد است! ناز بنیاد کن این مشتری ات آماده است سرم از بابت بیعانه نثار قدمت در ره عشق شما سخت ترین هم ساده است تو جواد بن رضا بنده غلام بن غلام هر که در خانه ی تو گشته غلام آزاده است خاک نعلین شما اوج کمالات من است اعتباری هم اگر هست نگاهت داده است پر زده مرغ خیالم پیِ اوج آمده است زیر پاهای شما خسته شده است افتاده ست آسمان حرمت مثل خراسان آبی است آبی کاشی ات از گنبد گوهرشاد است پنجره های ضریحت سوی مشهد باز است پشت هر پنجره یک پنجره ی فولاد است کاش یک بار بیفتد گذرم سمت شما چه مسیری است مسیر سفرم سمت شما هر قدم راه رسیدن به تو بوسیدنی است بعد شش گوشه دوتا گنبدتان دیدنی است **** شاعر: داوود رحیمی امام جواد (ع) میلاد
بر سر آنم زبان بگشایم و آوا کنم خویش را در محضر مولای خود پیدا کنم تا بگوید سر گذشت غربتش را بهر من سر گذارم بر قدومش با دلش نجوا کنم او امام هشتم و آئینه ذات خداست عالمی را من فقط با نام او شیدا کنم تا که مولانا رضا از دست من گردد رضا از زبان حال او گویم روایت ای خدا سال ها من منتظر بودم که آید گوهرم این مبارک کودک و نور دو چشم مادرم او مبارک تر بود از هر چه مولود است و بس او محمد یا جواد است و بود تاج سرم او امامت را برایم تا ابد تثبیت کرد کرد رسوا فتنه ی خصم لعین و ابتر م او مسیح عترت صدیقه ی اطهر بود در مقام عصمتش همپایه ی کوثر بود کودک است اما چو لب وا کرد غوغایی نمود خطبه ای کوتاه خواند و کار زیبایی نمود آن چنان شیوا سخن گفت و عدو را پست کرد آن که اهلش بود گفتا کار زهرایی نمود رفع تهمت کرد، از آن که ز مریم برتر است بهر مادر کودک نازم مسیحایی نمود گفت من از نسل زهرایم عزیز حیدرم من جواد ابن الرضا آئینه پیغمبرم گر نمی آمد بنای دین حق کامل نبود دشمن من شاد می شد گر مرا حاصل نبود گر نمی آمد اگر چه بعد عمری انتظار تهمت دیرینه ی ابتر مرا باطل نبود بهر دیدار جمال نازنین کودکم کس شبیه من چنین آشفته و بیدل نبود پیش زهرا سر فرازم این جواد من بود نی که بهر شیعه این باب المراد من بود دست از او بر مدارید این گل زهرا بود دست او باز است و کارش حل مشکل ها بود نی فقط آبادی دنیا بخواهید از جواد در قیامت کار او زیباتر از دنیا بود کم از او هرگز مخواهید این جفا بر او شود عاشق دیدار سائل چشم این آقا بود هستی ام دار وندار من همین دردانه است هر که صاحب عقل باشد بهر او دیوانه است با چه جرات شرح اوصاف کمالش می کنید؟ با قیاس یوسفی وصف جمالش می کنید؟ یوسف از دریای زیبایی او یک قطره است از خدا گوئید گر نشر خصالش می کنید این جواد من شبیه من غریب و بی کس است منعم از گریه چرا وقت وصالش می کنید گوئیا می بینم اینک در جوانی دلبرم می شود مظلوم کشته مثل زهرا مادرم ماهیان بحر و مرغان هوا گریان او جمله ذرات دو عالم می شود نالان او از شرار زهر و از سوز عطش پرپر زند کف زند شادی نماید زوج بی ایمان او در شب میلاد او من روضه خوانی می کنم جان من که باب او هستم فدای جان او اولین مرثیه خوان و روضه خوان او منم هر که گوید از غم او میزبان او منم شاعر:جواد حیدری امام جواد (ع) میلاد
با حضورت ستاره ها گفتند نور در خانه ی امام رضاست کهکشان ها شبیه تسبیحی دستِ دُردانه ی امام رضاست مثل باران همیشه دستانت رزق و روزی برای مردم داشت برکت در مدینه بود از بس چهره ات رنگ و بوی گندم داشت زیر پایت همیشه جاری بود موج در موج دشتی از دریا به خدا با خداتر از موسی بی عصا می گذشتی از دریا با خداوند هم کلام شدی علت بُهت خاص و عام شدی «کودکی هایتان بزرگی بود» در همان کودکی امام شدی رزق و روزی شعر دست شماست تا نفس هست زیر دِیْن توایم تا جهان هست و تا نفس باقی است ما فقط محو کاظمین توایم ** من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می آیم دست بر روی سینه هر بار از سمت باب الجواد می آیم شاعر:حمید رضا برقعی امام جواد (ع) میلاد
ای کز مقام بر همه عالم سر آمدی ذوالجود و الجود همنام احمدی در متقّین تقی و برمؤمنین امیر در صورت و سیما همچون محمّدی دفتر فضل تو راکی توان زد ورق وی که متجلی صفات ذات اجودی تو نور خداوند جهانی که در زمین روشنگر علم و فیض سرمدی درمیان ائمه هم جوان و هم جواد زیرا تو جواد آل محمّدی وصف تو را پیش اجانب نمی برم وی که تو جزء اسرار سرّ ایزدی نام نیکت محمّد و کنیه ات ابوجعفر هم جواد وزکی و رضی هم تقی زآل محمدی تو نهمین امام هما می کز این جهت اتمام حجت خلق بر هر نیک و هر بدی وصف جمال جمیل تو عدنان نمی توان زد رقم زیرا که تو آینه تمام نمای ذات سرمدی شاعر:عندنانی امام جواد (ع) میلاد
آن شب مدینه تشنه ی آب بقا بود چشم انتظار ساغر قالوا بلی بود آن شب شقایق قصد کوی یار می کرد از خواب غفلت لاله را بیدار می کرد آن شب سحر شعر گل مهتاب می خواند از جلوه ی خورشید عالمتاب می خواند آن شب فضا آکنده از شور و طرب بود بین ملائک صحبت از ماه رجب بود آن شب عروس فاطمه از دل دعا کرد درمان دردش را تمنا از خدا کرد آن شب رضا در خط تسلیم و رضا بود در خط تسلیم خدا، لطف خدا بود آن شب منادی دادِ عدل و داد می زد بین زمین و آسمان فریاد می زد کای اهل عالم مقصد و مقصود آمد در کان هستی هر چه بود از جود آمد آئینه ی ایزد نما آمد به دنیا یعنی جواد بن الرضا آمد به دنیا از بهر دیدارش ز جنت آدم آمد نوح نبی از بهر خیر مقدم آمد آمد خلیل بت شکن از کعبه سویش تا شهد جان نوشد ز جام آبرویش شاعر: ژولیده‌ي نیشابوری امام جواد (ع) میلاد
بر سر مأذنه گل داده اقاقیِ سپید باز هم نغمۂ «أین الرّجبیون» پیچید ماه دلدادگی و ماه وصالِ ما شد باز هم لطف و کرم شامل حالِ ما شد از همه ثانیه هایش برکت می بارد چه شب و روزِ پُر از خیر کثیری دارد کاش با دست علی ع آب حیاتی برسد فاطمه س لطف کند برگ براتی برسد تا پس از کرب و بلا راهی مشهد بشویم در شبِ عید به پابوسی آقا برویم آن امامی که رئوف است و پسردار شده حُسن بی حد شده، آیینۂ سرشار شده هشتمین نور شده صاحب دردانه بیا محض تبریک به زهرا س و به شکرانه بیا نور چشمان رضا ع در دل ما جا دارد پسر حضرت نجمه س چه تماشا دارد گذر دل به درِ خانۂ او افتاده کاظمینی شده هر کس که سلامی داده پر کشیده ست دلم از حرمش تا حرمی چون رسیده ست گلِ محترم و با کرمی دور شش گوشه پُر از بالِ ملائک شده است واژه هایم به ضریحش متبرّک شده است داده بر اهل ولا دستِ خدا هدیۂ ناب نوۂ حضرت زهرا س ؛ پسر نازِ رباب س دستِ خورشید چه خیرالعملی آورده باز هم حضرت ارباب علی ع آورده شیرخواره ست ولی رزم عیانی دارد وقت ایثار عجب تاب و توانی دارد پا به پایِ علی اکبر ع شده سرمستِ پدر اوج شش ماهگی اش شد سپر دست پدر چقدر روحیۂ رزم شناسی دارد کنج گهوارۂ خود اشکِ حماسی دارد دل به میدان زد و شور علوی در سر داشت حرمله آمد و یک تیرِ سه شعبه برداشت تیر در چلّه چه حیران شده و غمگین شد گوش تا گوشِ علی اصغرِمان خونین شد کمرش خم شده و محوِ پسر گشته حسین ع سمت خیمه دو قدم رفته و برگشته حسین ع مرضیه عاطفی امام جواد (ع) میلاد
گشود دیده چو بر این جهان امام جواد به روی خلق در مرحمت خدای گشاد شکفت تا گل رویش ز بوستان رضا(ع) بداد مژده به اهل نیاز، پیک مراد عیان تجلّی حق شد ز روی این مولود جهان پیر جوان شد ز شوق این میلاد نهم امام که روز دهم ز ماه رجب ز دیدن رخ او ثامن الحجج شد شاد ز آسمان برکات خدای، نازل شد ز یمن مقدم او بر زمین چو گام نهاد گرفت چنگ به چنگ وز اشتیاق سرود مَلَک ز بام فلک نغمه مبارکباد خدای، جود و کرم را به خلق کرد تمام چو دیده مظهر جود خدا به دهر گشاد زهی مقام که جسته است علم از او یاری زهی شرف که گرفته است عقل از او ارشاد امید بسته به الطاف او سیاه و سپید پناه در کنفش جسته بنده و آزاد ز فیض دانش او جان گرفت علم و خرد ز نور بینش او جلوه یافت استعداد به یمن لطف عمیمش کرم گرفت قوام به دست همت او شد جهان جود ایجاد گدای بارگه جود اوست حاتم طی غلام درگه فرّ و شکوه اوست قباد بود ز پرتو اندیشه اش خرد روشن کند ز فکرت او عقل پیر استمداد فکنده سایه ز مهرش هماره بر سر عدل زده است شعله ز قهرش به خرمن بیداد زبان ناطقه لال است در مدیحت او که با کمالش ما ناقصیم همچو جماد اگر به آتش دوزخ نظر ز لطف کند شراره از نگهش سردتر شود ز رماد اگر که نامه اعمالم از گنه سیه است شفاعت تو مرا بس بود به روز معاد همیشه تا به عدد کمتر است الف از با هماره تا که فزون تر ز صاد باشد ضاد بود عدوی تو دایم قرین محنت و غم بود محبّ تو پیوسته خرّم و دلشاد **** شاعر: غلامرضا قدسی امام جواد (ع) میلاد