eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام نامی زینب که آیت العظمی است قسم به نام عقیله که علم الاسماست بلند مرتبه بانوی فاطمی علی تمامی وجناتش تمامی مولاست غلامزاده ی ایلش قبیله ی مجنون کنیز خادمه هایش عشیره ی لیلاست نفس نفس نفحاتش چکامه ای شیوا و حرف حرف کلامش قصیده ی غراست قلم چگونه نویسد که خامی محض است کلام پخته ی عمان بخوان که روح افزاست زنی که دست خدا را در آستین دارد زنی که یک تنه مرد آفرین کرببلاست برای آل عبا بوده واجب التعظیم حسین، فاطمه، احمد، حسن، علی، زهراست عقیله ای که عقول از مقام او حیران فهیمه ای که فقاهت ز فهم او رسواست ندیده سایه ی او را نگاه همسایه اگرچه مدت سی سال پیش این دریاست ندیده سایه ی او را مدینه یا مکه که شهر در قرق چند حضرت سقاست نسیم هم نوزد سمت چادرش حتی که این حریم ؛ حریم فرشته های خداست نه خاک بر دهنم رخصتی فرشته نداشت مقام چادر خاتون فاطمه بالاست هزار مرتبه شوید دهان به مشک جبریل هنوز بردن نامش برای او رویاست ز مادحین بزرگی این سرا مریم ز واصفین بلندی این حرم عیسی ست رکاب ناقه که سر قفلی علمدار است ستون خیمه که قلب خیام عاشوراست پناهگاه تپش های خسته ی سجاد امام هاشمیان و شفیعه ی فرداست اگر حسین در اعماق سینه ها جاری ست اگر حسینیه ای در تمامی دل هاست ولی حسین خودش زینبیه ای دارد که در تمامی افلاک بیرقش برپاست... حسن لطفی حضرت زینب (س) مدح
کیمدی زینب دخت زهرا وعلی شاه نجف خواهر سلطان عشق و گوهرگنج شرف کیمدی زینب جام وحدتدن همیشه مست مست مست عاشورا و هم مست می روز الست گلشن دینه گل عزّت عفیفه با ادب باغ عشقه باغبان و نکته سنج و حق طلب بیر خانمدی چون آناسی فاطمه تک با وقار کوفه ده ایلردی نسوان بیر سلامه افتخار کیمدی زینب کشتی ایجاده لنگر شرزه شیر کربلاده گول لری پرپر اولوب اولدی اسیر زینبی که بعد عاشورا و خون و کربلا اولدی موسای زمان و لیک دلدیدی عصا مرتضا تک نطقی گویا مثل گوهر تابناک بو پیام آوردی خلقه بیر مهین بانوی پاک پرچم دین الده دوتدی مرتضادن یادگار امتیاز آلدی آچوب مکتب اولوب آموزگار گوز آچان گون عالمی اتموشدی مانند بهار قهرمان کربلا اولسون گلوب زهرا تبار زینبی الله یاراتدی قارداشا فریاد رس خضر ظلمات بلا و اهل بیته دادرس زینبی که شیر حق تک تک سوار و جنگجو شیر زهرانی اموبدی شیر ایدوبدی شیر خو شیر زهرانی امن آری اولار مرد آفرین فاتح شامات و کوفه قارداشا یار و معین شیر زهرانی امن مست می مینا اولار عرصۀ غیرتده کان و عصمته دارا اولار شیر زهرانی امن آری اولار تاریخ ساز واژه ساز و واژه پرداز یکه تاز و پاک باز شیر زهرانی امن شمریله ایلر کشمکش صبریده دریا اولار دریا کنارینده عطش شیر زهرا شیر دور بیر بیله شیره آفرین زینبی بو شیردور که ایلدی حبل المتین شیر زهرا شیر دور ایلر اوز اوغلی افتخار گورمیوب گلسین جهانه بیله خواهر روزگار مشعل دینی خموش اولسون جهاندا قویمادی نوحه خوان اولدی حسینه آغلاماقدان دویمادی بو یقینا نیزده بیر جلویه مجذوب اولوب محمل ایچره ناقه ده چون قلبی عشقیله دولوب محمله باش چالدی قانی عشقیلن اولسون عجین قدرت عشقه گرک ناز ایلماق « عدلی » یقین عدلی تبریزی حضرت زینب (س) مدح
به شیعه آبرو داده وجود زینب کبری یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری اگر خالی است جایش در کَسا امّا خدا بگذاشت نماد پنج تن را در وجود زینب کبری نه تنها زینت باباست بلکه زینت دنیاست علی پیداست در حین شهود زینب کبری پس از چشمان مادر، آن همیشه مَحرَم حیدر غم از رُخسار بابا می زدود زینب کبری حسین از یادها می رفت و پرچم ها زمین می خورد نبود از عشق، رَدّی در نبود زینب کبری کسی که هستیَش را داد تا که مَعجَرَش باشد نمی داند قَلَم، حَدّ و حدود زینب کبری شهادت، خواستگاه کربلا بود و حسین امّا اسارت شد عروج بی فرود زینب کبری اسارت رفت امّا معنیَش ذلّت نمی باشد اسارت را خدا کرده صعود زینب کبری چه محکم ما رایت اِلّا جَمیلا ضربه زد آنجا به گوش دشمن کور و حسود زینب کبری چنان کوهی که از طوفان نیاید خم بر اَبرویَش حرم را تکیه گاه اَمن بوده زینب کبری طنین خطبه اش را کوفه فهمیده است یعنی چه هراسان شد دل شام از ورود زینب کبری به اشک شَرم می شویَد به نِی، خورشید چشمش را ببیند هر زمان، چشم کبود زینب کبری حسن کردی حضرت زینب (س) مدح
دین جاودان شدازنفس جاودانی ات شداُسوۀ تمام جهان زندگانی ات باغ امید وگلشن صبرو وفا وعشق سیراب شدزمرحمت آسمانی ات دردفتر مجاهدت ودین ومعرفت صدهاحکایت است ز راز نهانی ات روزی که سایه سارمحبّت خراب شد خورشید بهره مند شدازمهربانی ات بعداز هزار سال ملائک درآسمان درحیرتند ازتو و ازجان فشانی ات وقتی که ذوالفقار کلامت کشیده شد لرزیدکاخ ظلم ازآن خطبه خوانی ات ای زینبی که در سفر کربلای عشق ایثار تکیه داد به قدکمانی ات بی خودنگفته اند که اُمّ المصائبی هرگزندید چشم فلک شادمانی ات ای قهرمان کرب وبلا، زینب صبور ثبت است درصحیفه ی دل قهرمانی ات تا روز رستخیز، زکرب وبلا به عرش پر می زند کبوتر نام ونشانی ات مهمان لطف توست«وفایی» تمام عمر شرمنده است ازتو و از میزبانی ات حاج سید هاشم وفایی حضرت زینب (س) مدح
کیست زینب فخر اولاد رسول کیست او شاگرد زهرای بتول کیست زینب زن ولی مرد جهاد سرشکستن را به ما او یاد داد کیست زینب حفظ مکتب کار او زیر بار ظلم رفتن عار او کیست زینب حق مدار و حق پرست زاده ی مرجانه را داده شکست کیست زینب آنکه طوفان کرده است شام را شام غريبان کرده است کیست زینب زن ولی مرد آفرین صد چو مریم ریزدش از آستین آفرینش پیش پایش درسجود خیمه ی عشق و شهامت را عمود زانوی عباس از بهرش رکاب نام زینب را خدا کرد انتخاب جان فدایش چون حسینی منصب است افتخارشیعه بی شک زینب است سینه زنها از دیار زینبند لطمه زنها از تبار زینبند امیر کرمی️ حضرت زینب (س) مدح
دختر زهرا و حیدر زینبم زینت ساقی و کوثر زینبم یک نخی از چادرم حبل المتین آب سقاخانه‌ام ماء معین من همان سر نهان عفتم ذوالفقار در نیام غیرتم سر معراج نبی چون مادرم راز دار و سر به مهر حیدرم هستی از پیدایش زهرا بود جلوه دین از شکوه ما بود دختر بیت ولایت زینبم دختر شیر شجاعت زینبم زینبم من یادگار حیدرم لوح و کرسی و قلم را لنگرم دست زهرا مهد جنبانم شده هستی عالم به فرمانم شده گشته آعوش نبوت جای من بای بسم الله شد بابای من در شجاعت من علی را مظهرم زینبم اما حسین دیگرم دست من دست خدای داور است باب من ساقی و مامم کوثر است مادرم خورشید و من ماه شبم مادرم ام اب و من زینبم حق نوشته این خبر چون آفتاب کاخ ظلم از خطبه ام گردد خراب من نه بیچاره نه خوار و مضطرم بر شهیدان تا ابد پیغمبرم خطبه خوانم حفظ قرآن میکنم کاخ ظلم و جور ویران میکنم چشم مردم چشم بینایی نبود هرچه دیدم غیر زیبایی نبود قاری قرآن من، دانی تو کیست؟ بر سر نی سّر سبحان الذیست مرتضی محمودپور حضرت زینب (س) مدح
آیه های صبر را با صبر خود تفسیر کرد معنی عاشق شدن از بعد او تغییر کرد عشق با دستان خالی پیش روی او نشست کاسه اش را با محبت از وجودش سیر کرد شعله های عشق را با جان شیرینش خرید ذکر عشق و عاشق و معشوق را تکبیر کرد هر کسی شد آشنایش با خودش بیگانه شد بند بند جان خود را بر غمش زنجیر کرد در مقام امتحان هفتاد سر بر نیزه دید با کلام "ما رایتُ" مرگ را تحقیر کرد گر چه شیطان خانه ی دل را غبار آلود کرد قطره ای از مهر زینب خانه را تطهیر کرد سجاد احمدیان حضرت زینب (س) مدح
تو نوری و خورشید هم خاکستر توست پرواز صد جبریل در بال و پر توست این آیه های مریم در حال تنزیل یا آبشار رشته های معجر توست تا ردّ پای سجده هایت را گرفتم دیدم تو نوریّ و خدا در باور توست فریادهای زخمی دیروز گودال امروز روی شانه های حنجر توست می خواستی زیبا ببینی کربلا را یعنی حسین بن علی هم بی سر توست با محمل عریان تو را سنخیّتی نیست تو زینبی، پرده نشینی بهتر توست مردم نمی بینند حتی سایه ات را هجده سر نیزه نشین دور و بر توست مجموعه ی دردی، گلستانِ کبودی رنگین کمانی ، مدّعایم پیکر توست فردا که پا در عرصه ی حق می گذاری معلوم می گردد قیامت محشر توست شاعر:علی اکبر لطیفیان حضرت زینب (س) مدح
می نویسم پس از خدا زینب جمع اسماء و اسمها زینب می نویسم که وَالضُحی زینب ربنا بعد ربنا زینب ای عطا بخش هل اتی زینب نام او تا که بر زبان افتاد کوه برخاست آسمان افتاد علم از شانه ی یلان افتاد هرچه سر بود به آستان افتاد می نویسم که انما... زینب پنج تن حَبل محکم آوردند نام او را که با هم آوردند به زبان اسم اعظم آوردند واژه ها بعد از آن کم آوردند همه گفتند یک صدا زینب مرتضی بعد از این دو کوثر داشت فاطمه بعد از این دو حیدر داشت کعبه این دفعه هم ترک برداشت شور نام حسین بر سر داشت زینت نام مرتضی زینب کعبه ی احترامها آمد قبله گاه پیامها آمد به قدومش سلامها آمد عمه جانِ امامها آمد عمه جان امامها زینب دست جد مطهرش دادند تالوای پیمبرش دادند شیر شد شیر مادرش دادند خوش به حالش که خواهرش دادند خوش به حال حسین با زینب کیست مرد آفرین بنیان کن کیست مرد آفرین ولیکن زن در مقامات او فقط ماندن این جهان لال و آن جهال الکن مانده وصفش در ابتدا زینب چادرش را اگر تکان بدهد شور بر هفت آسمان بدهد راه را تا خدا نشان بدهد باید احمد این چنین اذان بدهد اَشهدُ اَنتِ مِن کسا زینب حرف تعظیم اوست بسم اله وقت تکریم اوست بسم اله جان که تقدیم اوست بسم اله عشق تسلیم اوست بسم اله یا وسین است وکافُ یا زینب سر بلندی دل زِ دولت اوست کربلا هم رهین همت اوست گردنش زیر بار منت اوست همه عالم گواه عصمت اوست شمع سادات نینوا زینب به علی رفتهُ علی شده است سر و پایش سینجلی شده است مرد نه ،بهترش ولی شده است به بلاهای حق بلی شده است یک تنه رفته تا کجا زینب مریمی در حجابی از نور است یا که موسی به وادی طور است یک زن اما به حق سلحشور است چقدر از مدار ما دور است كه خدا گفته مرحبا زینب بال جبریل خاکِ مرکبِ اوست دو سه نهج البلاغه بر لب اوست چند منظوبه نقل هر شب اوست و ابالفضل هم مؤدب اوست حضرت هیبت و حیا زینب همه عالم در احتجابش بود هیبتش حاله ی حجابش بود یک عشیره در التهابش بود وعلمدار خود رکابش بود دارد این گونه کبریا زینب مثل سرخی کوه پنهان است گرد باد است مثل کوران است یک تن اما هزار طوفان است شاهدم شام شام ویران است مثل زهراست سر به پا زینب تازه جلوه نکرده با نامش کرده دست حسین آرامش وَرنَه چون خاک می کند گامش کوفه را با همه برو بامش گفت حیدر که لافتا زینب می رود در مقابلش حیدر دوبرادر کنار این خواهر پشت سر کوه شرم، آب آور تا رود شب زیارت مادر شب و این احترامها؟ زینب مثل آئینه هست پیش حسین و حسین آمده است پیش حسین چشمها را که بست پیش حسین دل خواهر شکست پیش حسین رفت آن شب به کربلا زینب آنهمه احترام را می دید کوچه و سنگ و بام را می دید گذر و ازدحام را می دید اشکهای امام را می دید چادرش زیر دست و پا زینب شاعر: حسن لطفی حضرت زینب (س) مدح
حضرت زهرا خودش آئینه دار زینب است حضرت زهرا همیشه بی قرار زینب است تیغ در دستش ندیده هیچ کس در عالمین چون که عباس دلاور ذوالفقار زینب است عالمان را عاملان خواندند با لطفش... چرا ؟ ریشه ی طوبای دین در چشمه سار زینب است زینب کبری خودش سر خداوند جلی است حامل سر خدا خود رازدار زینب است زینب اللهی نیم اما مرید زینبم این دل غمدیده ی بیمار یار زینب است حضرت زهرا که عمری بیقرارش بود، گفت غم ندارم چون حسینم در کنار زینب است سروده جعفر ابوالفتحی حضرت زینب (س) مدح
سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی همه‌ی حرف خداوند از آغاز علی گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی در حرا یاکه حرم باز علی باز علی از علی گفتم و گفتند که اما زینب نقطه‌ی با علی و نقطه‌ی زهرا زینب پنج تَن می‌شود اینگونه مجسم : زینب همه از جَدّ و اُم و اَب همه باهم زینب پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب پنج نقطه زده‌ام تا بزنم دَم زینب نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد آیه‌ی اعظم علی آیتِ عُظمی زینب واژه‌ای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را قلمی کو که نویسد به زبان بانو را که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را فاطمه باید از این نام بگیرد پرده بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت همه دیدند حسین است سراپا زینب آمده تاکه ببینند غمی جاری را آمده تاکه بگوید به بلا آری را به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را تا به عباس دهد درسِ علمداری را آمده تا بنویسند پس از اعجازش کربلا کربُبلا گشت ولی با زینب معنیِ محض شهود است که آرایه ندید عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید سایه‌ی روشن او را زنِ همسایه ندید غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید بعد از آن خطبه شد و خطبه‌ی او تیغِ دو دَم بعد از آن خصم خس و پهنه‌ی دریا زینب فاطمه رفت ولی نه دلِ خانه او بود جایِ زهرا همه شب شمعِ شبانه او بود سه امام‌اند به گِردش که بهانه او بود سپرِ هر سه در آن ظلمِ زمانه او بود مادری کرده برای سه امامش جا داشت که بگویند به او اُمِ ابیها زینب زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب باء بسمِ لله ما هست زِ باءِ زینب اول فاتحه شد آخر نامش یعنی مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت عمرش اندازه‌ی پنجاه و چهار آه گذشت با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت کَس نفهمید چه بر او همه‌ی راه گذشت همه‌ی راه بجای همه او خورد زمین همه‌ی راه سپر بود به هرجا زینب آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کُنَد گفت هرکس به غمِ زینب من گریه کُنَد می‌بَرد گرچه به یک پلک زدن گریه کُنَد اَجر آنکه به حسین و به حسن گریه کُنَد در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب روضه‌اش بود که دیدی کفنش را بُردند ناله‌اش بود چرا پیرهنش را بُردند تیغ‌ها زودتر از نیزه تنش را بُردند خورجین‌ها سرِ دور از بدنش را بُردند همه را بُرده ولیکن به تو سوگند نرفت نخی از مقعنه‌ی عصمتِ کبری زینب (حسن لطفی) حضرت زینب (س) مدح
می نویسم پس از خدا زینب جمع اسماء و اسمها زینب می نویسم که وَالضُحی زینب ربنا بعد ربنا زینب ای عطا بخش هل اتی زینب نام او تا که بر زبان افتاد کوه برخاست آسمان افتاد علم از شانه ی یلان افتاد هرچه سر بود به آستان افتاد می نویسم که انما... زینب پنج تن حَبل محکم آوردند نام او را که با هم آوردند به زبان اسم اعظم آوردند واژه ها بعد از آن کم آوردند همه گفتند یک صدا زینب مرتضی بعد از این دو کوثر داشت فاطمه بعد از این دو حیدر داشت کعبه این دفعه هم ترک برداشت شور نام حسین بر سر داشت زینت نام مرتضی زینب کعبه ی احترامها آمد قبله گاه پیامها آمد به قدومش سلامها آمد عمه جانِ امامها آمد عمه جان امامها زینب دست جد مطهرش دادند تالوای پیمبرش دادند شیر شد شیر مادرش دادند خوش به حالش که خواهرش دادند خوش به حال حسین با زینب کیست مرد آفرین بنیان کن کیست مرد آفرین ولیکن زن در مقامات او فقط ماندن این جهان لال و آن جهال الکن مانده وصفش در ابتدا زینب چادرش را اگر تکان بدهد شور بر هفت آسمان بدهد راه را تا خدا نشان بدهد باید احمد این چنین اذان بدهد اَشهدُ اَنتِ مِن کسا زینب حرف تعظیم اوست بسم اله وقت تکریم اوست بسم اله جان که تقدیم اوست بسم اله عشق تسلیم اوست بسم اله یا وسین است وکافُ یا زینب سر بلندی دل زِ دولت اوست کربلا هم رهین همت اوست گردنش زیر بار منت اوست همه عالم گواه عصمت اوست شمع سادات نینوا زینب به علی رفتهُ علی شده است سر و پایش سینجلی شده است مرد نه ،بهترش ولی شده است به بلاهای حق بلی شده است یک تنه رفته تا کجا زینب مریمی در حجابی از نور است یا که موسی به وادی طور است یک زن اما به حق سلحشور است چقدر از مدار ما دور است كه خدا گفته مرحبا زینب بال جبریل خاکِ مرکبِ اوست دو سه نهج البلاغه بر لب اوست چند منظوبه نقل هر شب اوست و ابالفضل هم مؤدب اوست حضرت هیبت و حیا زینب همه عالم در احتجابش بود هیبتش حاله ی حجابش بود یک عشیره در التهابش بود وعلمدار خود رکابش بود دارد این گونه کبریا زینب مثل سرخی کوه پنهان است گرد باد است مثل کوران است یک تن اما هزار طوفان است شاهدم شام شام ویران است مثل زهراست سر به پا زینب تازه جلوه نکرده با نامش کرده دست حسین آرامش وَرنَه چون خاک می کند گامش کوفه را با همه برو بامش گفت حیدر که لافتا زینب می رود در مقابلش حیدر دوبرادر کنار این خواهر پشت سر کوه شرم، آب آور تا رود شب زیارت مادر شب و این احترامها؟ زینب مثل آئینه هست پیش حسین و حسین آمده است پیش حسین چشمها را که بست پیش حسین دل خواهر شکست پیش حسین رفت آن شب به کربلا زینب آنهمه احترام را می دید کوچه و سنگ و بام را می دید گذر و ازدحام را می دید اشکهای امام را می دید چادرش زیر دست و پا زینب شاعر: حسن لطفی 🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)