eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
از بعد غیبتت به سر ما چه ها رسید لحظه به لحظه محنت و درد و بلا رسید پایین نرفته آب خوشی از گلوی ما از لحظه ای که پای تو در ذی طُویٰ رسید چندی ست کار ما شده اثبات بودنت بنگر که کار نوکر تو به کجا رسید آقا خودت برای ظهورت دعا نما بنگر که صبر و حوصله ها انتها رسید آمد دوباره یک شب جمعه،نظاره کن مادر کنار مقتل کربوبلا رسید دستی گرفته بر کمر و بین لطمه ها پیش تنی که پُر شده از ردّ پا رسید شد روضه های گودی مقتل مرور و شمر با چکمه روی سینه ی خون خدا رسید شد آسمان کربوبلا تیره، ناگهان خنجر میان حنجر نورالهدی رسید از باب سرخ کردن موی سفید شاه خون از رگ بریده به جای حنا رسید نعش یزیدیان، همه غسل و کفن شدند اما به شاه کربوبلا بوریا رسید پیش رقیه، کاش نمی خورد خیزران وقتی سرش میانه ی طشت طلا رسید آرام شد رقیه میان خرابه چون بر روی دامنش، سر  ِ از تن جدا رسید گفت ای پدر به روی لبت جای بوسه نیست از چه به روی لعل تو چوب جفا رسید بابا ببین که مادر پهلو شکسته ات بهر ظهور منتقمت با دعا رسید یارب به قلوب مان هزاران درد است در سینه ی ما یکسره آه سرد است عجّل لولیّک الفرج یا الله تا کی پدرم خائف و صحراگرد است یارب بِنِگر ظلم فراگیر شده از هجر امام، شیعه دل سیر شده عجّل فرَجَه که مرگ ما نزدیک است آن کودک ِمنتظر ببین پیر شده یارب بنویس منتقم برگردد با عطر رخش شیعه، معطّر گردد این است فقط خواهش قلبم؛ ای کاش دیدار امام ما میسّر گردد یا رب چه کنم؟ یوسف من در چاه است در سینه ی او، شعله ی صدها آه است عجّل لولیّک الفرج، وای از من😭 عمریست که از معصیتم آگاه است تا کی گل ما بین بیابان باشد آن یوسف ما گوشه ی زندان باشد عجّل لولیّک الفرج، حقّش نیست هر صبح و مساء؛مضطر وگریان باشد (عبدالمحسن)
من از آل سقیفه، دل گسستم برای لعن آن ها ، عهد بستم به لطف لعن  ِبر هارون و مأمون محبّ حضرت معصومه هستم (عبدالمحسن)
. ای آشناترین که غریب زمانه ای هستی  ِشیعیان تو چرا بی نشانه ای جای تو نیست کوه و بیابان بیا به شهر طاووس جنّت از چه تو بی آشیانه ای هر روزه با گناه، دلت را شکسته ام دارم همیشه وقت شکستن بهانه ای حاجات من شنیده ای اما تمام عمر نشنیده ای ز من سخن عاشقانه ای گفتم بیا همیشه ولیکن نساختم در سینه ام برای حضور تو خانه ای صاحب عزا، دوباره محرّم رسیده است سمت کدام مجلس روضه روانه ای شاه غریب، فکر غریبی  ِمسلمی یاد جفای کوفه و اشک شبانه ای بالای بام،ناله زده ای حسین نیا تا که رقیّه ات نخورَد تازیانه ای با خون حنجرم بنویسم میا حسین ای آشناترین که غریب زمانه ای (عبدالمحسن)
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از چه امام شیعه چنین رنج دیده است از کودکی همیشه مصیبت کشیده است عمری میان کوه و بیابان چه می کند؟ او را خدا میان همه برگزیده است تا کی فراق و غیبت و داغ ندیدنش موضوع بیت بیت هزاران قصیده است؟ باید برای آمدن او دعا کنیم دیگر بس است، روز خوشی که ندیده است امشب میان روضه ی ما، آمده ست او خون جای اشک مثل همیشه چکیده است مجلس برای حضرت قاسم گرفته ایم حرف از غم زُبِیده ی قامت خمیده است آن نوعروس کربوبلایی که قاسمش در زیر پای اسب عدو قد کشیده است او دیده مرد زندگی اش غرق خون شده از زخم های پیکر او بوسه چیده است عصر هجوم پیش تن قاسمش چه دید دشمن مقابلش سر او را بریده است آخر کجا به تازه عروسی کتک زنند بر روی سنگ و خار بیابان دویده است روی سر عروس بریزند گل ولی از چه سرش شکسته و طعنه شنیده است از داغ روی داغ، شده پیر آخرش در اصل او شبیه رقیه، شهیده است (عبدالمحسن)
مصطفی سیرت و علی هیبت الگوی ناب همّت و غیرت شد کلام ‌ ِششم شه عصمت** بر ابالفضل ؛ عَمّ  ِ ما رحمت در مرامش خلاصه شد اخلاص رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس* قد و قامت، قیامت عظمی' صورتش ماه  ِ جَنّةُ الاعلی' با ولایش گدا شود والا نوکرش راحت از غم‌ عقبا حبّ او بهر بندگی مقیاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس حرمش باب حاجت ما شد فلج آمد به صحن او، پا شد گره  ِ کور شیعیان وا شد نسخه ی لاعلاج ،پیدا شد در حریمش مطب شده احداث رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس دیدن روی او صفا دارد چشم و ابروی دلربا دارد چون حسن رأفت و سخا دارد روی دوشش، رقیّه جا دارد معدن جود و رحمت و احساس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس وقت رزم است ثانی کرّار سربلند است موقع پیکار در جمال است یوسف بازار در وفا اسوه است بر ابرار دارد از مادرش ادب میراث رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس نام او می شود دوای درد داده نیرو به بازوی هر مرد ارمنی هم به او توسّل کرد از در رحمتش نشد دلسرد لقبش چون علیست خَیرُالنّاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس کربلایش بهشت نوکرهاست مأمن اصلی پیمبرهاست ضامن بهترین مقدّرهاست چون کلید تمامی درهاست حرمش قبله گاه عام و خاص رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس کربلا،جنّت نعیم او اولیا خادم حریم او حضرت نوح شد ندیم او عِطر رضوان شده شمیم او نوکرش خضر و عیسیْ و الیاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس در بهشت ِ حسین شد سقّا شد کفیل عقیله ی کبری' خوانده او را (أخا) امام ما پس شده پور حضرت زهرا او شده باغبان باغ یاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس به خدا کامل است ایمانش گفته معصوم ،جان به قربانش شد فدای امام‌ خود جانش جان به قربان کام عطشانش شده خاک قدوم او الماس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس چون که شد آب در حرم نایاب از نوای عطش شده بی تاب او کشیده خجالت از ارباب که نبرده به سوی خیمه آب بوده بر قول آب خود حسّاس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس شد جدا از تنش دو دست او خورده تیری به چشم آن مه رو گرزی از آهن آمد از آن سو رأس او را شکافت تا ابرو قاتلینش همه خدانشناس رَفَعَ اللهُ رایَةَ العَبّاس (عبدالمحسن)
السلام مژده ای دل حضرت دریا به دنیا آمده شیعیان را شافع عقبا به دنیا آمده ذوالفقار عصر عاشورا به دنیا آمده یک علیِّ فاطمه سیما به دنیا آمده آمده بین زمستان نوبهاری بر همه آخرین ماه دلارای حسین ِ فاطمه آمده سوّم علی در خانه ی سوّم ولی چشم نورالله شد از آفتابش منجلی نغمه ای پیچیده در عرش خداوند جلی آمده دنیا علی بن حسین بن علی اوست در حق ،عصمت اللّهی دگر روی زمین لاله ای روییده در باغ امیرالمؤمنین محو رخسارش شده چشمان بابایش حسین عاشق گل خنده هایش،دیده های زینبین هم شده نور الهدی بر قلب های مشرقین هم برای قاسم و عباس و اکبر نور عین بر تمام فاطمه های علی شد دلربا آمده هم بازی ریحانه ی کرب وبلا اوست مانند برادرهای خود حِصن ِ حَصین اصغر امّا بر روی عرش است او والانشین یک نخ قنداقه ی او می شود حبل المتین بین هیئت ذاکر او می شود روح الامین ذکر او بر روی لب ها مانده تا روز ابد هر ملک دارد به بازو حرز ِ (یا اصغر مدد) آمده کوچکترین حیدر، به دامان رباب اوست قرآنی گشوده روی دستان رباب در حقیقت او شود شش ماه،مهمان رباب تاشود شش ماه،او شمع شبستان رباب می شود شش ماه،او آرام جان مادرش کاش می شد قسمتش گردد جوان مادرش حال باید که نگردد طفل او سیراب آب لحظه ای او را گذارد در میان آفتاب گاه باید آب آبش را گذارد بی جواب تا مهیّایش کند بر داغ های بی حساب می شود شش ماه ِدیگر کشته ی راه پدر کام خشکش می شود سیراب با تیر سه پر
قربان لب خشک تو آقاجانم مانند تو فکر کودک عطشانم با یاد تلظّی ِعلی ِ اصغر عجل لولیک الفرج می خوانم ..................... هستی تو کجا مُفَسِّرَ الْقُرآنم در ماه خدا منتظرت می مانم هر آیه ی قرآن که تلاوت کردم عجل لولیک الفرج می خوانم ()
راه تاریک است، ماهم باش ای معبود من روشنی بخش نگاهم باش ای معبود من تا مقام ِ اکمل الایمان نصیب من شود رهنمای کلّ راهم باش ای معبود من بال پروازم بده، از فرش تا عرشم ببر چون زمین خوردم پناهم باش ای معبود من حُسن نیّت در دل پاکیزه جا دارد ،بیا پاکی قلب سیاهم باش ای معبود من با نگاهت زشتی پرونده ام زیبا شود مصلح هر اشتباهم باش ای معبود من از خطاهای دلم بگذر که من درمانده ام باز ستّار گناهم باش ای معبود من خیر یعنی نوکری در آستان اهل بیت در همه جا خیرخواهم باش ای معبود من با ظهور آخرین منجی ،عزیز فاطمه مرهم یک عمر آهم باش ای معبود من دل سیاه و جستجوی خیمه اش سخت است ،سخت راه تاریک است ماهم باش ای معبود من ()
. تا آن که ببارد به سر تو رحمت در مجلس ارباب بگیری عزت با قصد ظهور منتقم هر لحظه بفرست به قاتلین مسلم لعنت ()
بی کس و تنهاست مسلم در میان کوفیان/ العجل صاحب زمان از لب و پیشانی مجروح او خون شد روان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بر روی دارالاماره شد سر مسلم جدا/ یا اباصالح بیا پیکرش از بام افتاده میان کوچه ها/ یا اباصالح بیا ()
با موضوع عرفه و حرکت کاروان به سمت کربلا علیک یا الزمان الله تعالی الشریف دیده روشن شده از نور دعای عرفه دل من پر زده در اوج هوای عرفه باز هم یوسف زهرا نشده قسمت من دیدنت کرب وبلا بین دعای عرفه حال، من آمده ام تا که بجویم ز تو روی گوئیا در طلب توست گدای عرفه آمدم عرش نه با پای خودم، از سرِ لطف سوی خود خوانده مرا باز خدای عرفه نوکر روسیه ام بار گناه آوردم تا کنی پاک مرا بین صفای عرفه تو ببخشای مرا گرچه نمکدان شکنم من نمک خورده ام از خوان عطای عرفه قبل رفتن به منا،مشعر و کوی عرفات تو مُسَلّم بروی کرب وبلای عرفه باز جدّت بشود ذاکر و تو مستمعش بشنوی از لب او سوز صدای عرفه داری از غربت او در دل خود شور ونوا کاروانش شده راهی به سوی کرب وبلا در میان کاروانش هست زینب خواهرش هم رقیه آن سه ساله نازدانه دخترش با خودش برداشته گل های باغش را تمام اکبر و عباس و قاسم هست بین لشکرش می شود سی روز دیگر،باغ گل هایش خزان می شود در راه ِ او گل ها تماماً پرپرش وای از آن دم که رسد بر سینه اش داغ جوان روبه روی او شود صدپاره جسم اکبرش می زند بوسه به دستان جدای حامی اش می کشد تیر از درون دیده ی آب آورش بر روی دستان او سیراب گردد ناگهان با سه شعبه، حنجر خشک علی اصغرش وای از آن دم که زند زینب کنار خیمه گاه بوسه ای بر حنجر او در وداع آخرش می رود زینب به روی تل ولی بیند که شمر رفته با چکمه ز کینه روی جسم اطهرش می زند بر سینه و سر، می شود بر روی تل محتضر از دیدن خنجر به روی حنجرش بی کفن گردد رها در بین‌مقتل جسم او می رود تا شام و کوفه روی سرنیزه سرش روبه روی دخترش ده مرکب ده بی حیا می رسد با نعل تازه بر ضریح پیکرش می شود دعوا سر عمامه و پیراهنش زیر تیر و نیزه وسنگ وعصا مدفون تنش ()
. عید غدیر خم شده، مولای ما کجاست؟ بیعت کنیم با چه کسی؟ غیر از او خطاست دور ولیجه ها چه شلوغ است روز و شب اما غریب و بی کس و تنها امام ماست از چه ستاد و حامی و یاور ندارد او؟ او انتخاب ذات خداوند و انبیاست در بند غیبت است یدالله  ِعصرمان او آخرین ولی خدا بعد مصطفاست بیش از هزار سال چگونه امام عصر آواره بین کوه و بیابان  ِذی طواست با ظلم بچه های خودش او شده طرید از شهر خود چرا پدر شیعیان جداست لعنت به هر کسی که نشسته به جای او عمری دلیل گریه ی فرزند مرتضاست شیعه بیا و بهر ظهورش دعا کنیم وقتی کلید قفل ظهورش فقط دعاست یارب به حال منتظرانش نظر نما عید  ِبدون صاحبمان بدتر از عزاست عید غدیر آمده اما امام ما در فکر کاروان غریبان کربلاست در روز عید، صبح و مساء خون گریسته در فکر چند روز دگر، داغ عمه هاست وقت اذان  ِ اکبر  ِلیلاست خون جگر چون یاد چیدن بدنش روی یک عباست رفته به خواب  ِناز، علی در بَر  ِرباب روز دهم مقابل بابا سرش جداست پیش برادرش که ندارد عقیله غم روز دهم مقابل او زیر دست و پاست ✍ () منبع: وَلیجَة (لغات‌قرآن) مقالات مرتبط: ولوج (مفردات‌قرآن)، ولوج (مفردات‌نهج‌البلاغه)، ولوج. وَليجَة:  (وَ لَا الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً)   [۱]      «وَليجَة» از مادّه‌ «وُلوج» به معناى «دخول» است، و به كسى گفته مى‌شود كه محرم اسرار و گرداننده كارهاى انسان مى‌باشد، و معناى آن تقريباً با «بِطانَة» يكسان است.