#مولودکعبه
علی جان پیمبر بود و جانان پیمبرها
علی آقای سلمان بود و مولای ابوذرها
بچرخاند خدا خورشید را دور سر ماهش
به قربان رجب اردیبهشت و مهر و آذر ها
خودش بر منبر پروردگار خویش لم داده
سپرده کار های دنیوی را دست اشترها
کسی دشمن نمیدارد علی را غیر بد نطفه
سند هم خواستی جویا شو از دامان مادر ها
علی نور خدا روی زمین بود و نمی باشد
تفاوت بین اصغرها و اکبر ها و حیدر ها
اگر پرده نمی انداخت بر ذاتش خداوندش
گمانم فاش میخواندند ربش روی منبر ها
ندارد احتیاجی بر من و امثال من وقتی
کنیز و خادمش هستند اسما ها و قنبر ها
علی در بدو دنیا آمدن کعبه قرق کرده
برایش کار دشواری نبوده فتح خیبر ها
#علیرضا_وفایی_(خیال)
#مولودکعبه
بازهم آمد شب حیران شدن
وقت جنون وقت پریشان شدن
شکر نوشتند برای دلم
آئینه ای گوشه ی ایوان شدن
کار من و حضرت جبرئیل شد
تا به ابد دست به دامان شدن
پرده بر افتاده خدا خواسته
با همه ی خویش نمایان شدن
تازه از امروز به پیغمبران
واجب عینی ست مسلمان شدن
فصل شراب است به ما واجب است
قبله ی ما ابن ابی طالب است
هست مرا حسرت تمارها
شیعه شدم شیعه ی این دارها
مادر من تا که مرا شیر داد
ناد علی خواند مرا بارها
نام تو گفتیم بزرگی کنیم
سایه ی گل هست سر خارها
ما نه فقط ، ریخته پیغمبران
پیش کش تو سر و دستارها
تا که پیمبر شب معراج دید
روی تو را در همه تالارها
بر لب او نام تو سوگند شد
نام علی نام خداوند شد
کعبه گرفته به کفش جان خویش
خاک شده خاک سلیمان خویش
صاحب خانه به در خانه بود
کعبه پس از این شده مهمان خویش
با همه بت های خودش سجده کرد
بر قدم حضرت سلطان خویش
کعبه به خود گفت که آخر رسید
آنکه تو را ساخته دربان خویش
باید از این راه نیاید امیر
راه گشا راه به دستان خویش
کعبه قدم بر سر افلاک زد
پیش علی سینه ی خود چاک زد
وقت نبردت شد و پروردگار
باز به وجد آمد از این تار و مار
مانده ام اینجا که تویی وقت رزم
یا که خدا آمد در کارزار
وای که حتی ملک الموت هم
میکند از پیش نگاهت فرار
پشت ندارد زر اَ ت پشت تو
نیست به جز یک سر سنگ مزار
خصم به میدان نزده شد دو نیم
به به از این حیدر و این ذوالفقار
نقش به پیشانی تو فاطمه است
ذکر رجز خوانی تو فاطمه است
نیست غمی شوق شما تا که هست
هست گدا سفره ی آقا که هست
گفت به مجنون که چه داری برو
گفت که در این گل غم لیلا که هست
هرچه بلا هست چه غم باک نیست
بر سر ما سایه ی مولا که هست
پیش تو گیریم نداریم جا
خب قسم حضرت زهرا که هست
خصم کجا و حرم دخترش
بر سر آن پرچم سقا که هست
شکر امیر آمد و نعم الامیر
دست تهی آمده دستم بگیر
آنکه سری پای شما داشته
آبرویی در همه جا داشته
با تو حسینی حسنی زاده ایم
با تو دل ما همه را داشته
دست سر جمع یتیمان بکش
خانه ات از قبل گدا داشته
حق بده آقا به دلم سوخته
حسرت ایوان طلا داشته
حال مرا هرکه چنین دید گفت :
آرزوی کرببلا داشته ؟
قسمت او شد به نجف بال زد
آنکه براتی ز رضا داشته...
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده...
#حسن_لطفی
#مولودکعبه
«سه روز» بود، که در مکّه بیقراری بود
نگاه کعبه، پر از چشمانتظاری بود
«سه روز» صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر»
سحابِ رحمت و ابرِ امیدواری بود
به احترام شکوفایی گل توحید
«سه روز» کار حرم عشق و رازداری بود
زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل»
در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود
پس از «سه روز» از آن روی ماه پرده گرفت
حرم که محرم اسرار کردگاری بود
صفای آینه از چشم «مَروه» میتابید
شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود
زمین به مقدم مولود کعبه، مینازید
هوا هوای بهشتی، زمان بهاری بود
فرشتگان خدا، در مقام ابراهیم
سرودشان، غزل عشق و بیقراری بود
سحر به زمزم توحید، آبرو بخشید
علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود
قسم به وحی و نبوّت که در کنار نبی
علی تمام وجودش، وفا و یاری بود
نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری
علی که جلوۀ آیات جاننثاری بود
چگونه نخل عدالت نمینشست به بار
که اشک چشم علی، گرم آبیاری بود
امیر ظلمستیز، افسر یتیمنواز!
یگانه آینۀ عدل و استواری بود
همین نه «مکّه» از او عطر ارغوانی یافت
«مدینه» از نَفَس او بنفشهکاری بود
علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید
علی، تبلور ایمان و پایداری بود
علی، به واژۀ آزادگی تَقدّس داد
علی، تجلّی ایثار و بردباری بود
جهان کوچک ما حیف درنیافت که او
پر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟
قسم به کعبه که سجّادۀ گلافشانش
زِ خون جبهۀ او باغ رستگاری بود...
#محمدجوادغفورزاده