eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
زمزمه حضرت رقیه سلام الله علیها رو نیزه ای از مقابل من گذر نمودی با چشم زخمیت به چشم زخمیم نظر نمودی صدات زدم که مگه عزیزم دختر نداری رفتم اسیری نگو که بابا خبر نداری کاشکی ز غم هات به من می گفتی الهی که از نیزه نیافتی عزیز بابایی ۲ هواتو کردم که توی طفلی بغل بگیریم نیومدی و حالا رسیدی توو فصل پیریم خمیده ام من بریده ام من بیا بابایی کشیده خوردم توو کوچه مردم بیا کجایی سنگینه سیلی سنگینه گوشام آتیش می افتاد به روی موهام ۳ یه مردم آزار میون بازار منو با پا زد با حال مستش به دور دستش موهامو تا زد بچه هاشونم زدن تو گونم توو سنگ بازی ترانه خوندن منو سوزوندن توو جنگ بازی گونه م سیاهه تنم کبوده لباس پاره حقم نبوده
الهی که نیفتد دخترِ چشم انتظار از پا خداوندا، نیفتد قلبِ طفلِ داغدار از پا پدر، اینگونه اذیت میشوم، طاقت ندارم من بگو آیند بیرون، خارهای تیغ دار از پا چنان شلّاق می بارید بر سرتاسرِ جسمم، که میرفت از دلم طاقت، نَفَس از نا، قرار از پا کتک خوردم ز نامردی، من از سمت یمین از دست، لگد خوردم ز بی شرمی، من از سمت یسار از پا سرت بالای نِی/پایین پایت؛ من/ولی صد حیف، مرا بستَه ست یک نامرد، یک بی بند و بار از پا یکی زجرم دهد با تازیانه، بر سر و دوشم برآورده قرار از دل، درآورده دمار از پا ز داغِ خِیزَران بر لب، اگر اُفتان و خیزانَم، دلم طاقت ندارد، من ندارم انتظار از پا نفس در سینه ام حبس است و امّید است عزراییل، برآرَد داغ از قلب و سِرِشک از چشم و خار از پا تمام راه میگفتم به عمّه زینبم: ای کاش.... کنار شط نمی افتاد عموی باوقار از پا...