بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_پنجم_محرم_حضرت_عبدالله_ابنالحسن_علیهالسلام
نگاهِ ملتمساش تا به آن کران اُفتاد
زد آنقدر به زمین پا که نیمهجان اُفتاد
حرارتِ جگرِ عمهاش تنش سوزاند
کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد
گرفته بازوی او را ، امانتِ حسن است
به ناله گفت مَرو عمه از توان اُفتاد
گرفته بود که ناخن به صورتش نزند
ولی به چهرهاش از زخمها نشان اُفتاد
همینکه دید رهایش نمیکند عمه
به روی سینهی خود زد به الامان اُفتاد
نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند
خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد
نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند
بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد
تلاش کرد بماند به زین ، هُلَش دادند
که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد
* * *
یتیم گریه کند عرش را بهم بزند
به گریههای یتیمانهای چُنان اُفتاد...
که عمه دید حسن را میانِ کوچهی تنگ
کنارِ مادرش آنجا به سر زنان اُفتاد
کشید بازوی خود را دوید تا گودال
سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد
در ازدحامِ حرامی چه سخت رد میشد
که چند دفعه دراین بِین بی امان اُفتاد
میان شهیهیِ اسبان و نعرههای هجوم
نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد
از این و آن چقدر ضربه خود اما رفت
که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد
رسید در تَهِ گودال روبروی سنان
میانِ حرمله و شمر و ساربان اُفتاد
عمو به خاک و سرش روی دامن باباست
کنارِ این دو زنی با قدی کمان اُفتاد
همینکه خواست بگوید پدر ؛ عمو را دید
همینکه گفت عمو دستش آن میان اُفتاد
(#حسن_لطفی ۴۰۲/۰۴/۳۰)
#یاشبیر
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_اول_محرم_حضرت_مسلم_علیهالسلام
ای آبرودار آبرویم را که بردند
آقا زبانم لال گفتم که بیا...، نه
برگرد شهرِ مادرت آوارهی من
هرچیز اینجا میشود پیدا وفا نه
سیلی اول را به من زد زجر ، یعنی
با هرکه میآیی بیا با بچهها نه
زد بر دهانم ریخت دندانم در این ظرف...
گفتم تحمل کردم اما ناسزا نه
خنجر، تبر، سنگ، آتش و شمشیر و نیزه
از هرچه گفتم خوردهام اما عصا نه
دیشب دعا کردم برای شیرخوارت
هرجا که میآید بیاید کربلا نه
هِی رو زدم بر حرمله بی فایده بود
گفتم بزن با تیر من را بچه را نه
باید دهاتیها برای تو ببافند
چندین عبا اما عزیزم بوریا نه
این آخرین حرف است آقا پیش زینب
تنها بزن ناله کنارش... دست و پا نه
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۴/۱۶)
#یاشبیر
#کانال_اشعار_دکتر_حسن_لطفی
@yashobeyr_hassan_lotfi