نفس حضرت رباب
ساقیا می بده شراب آمد
از پس پرده آفتاب آمد
جان ارباب رب آب آمد
نفس حضرت رباب آمد
کیست این مه نواده حیدر
پیر میخانه بلا اصغر
هیبتش هیبت پیمبرهاست
گریه اش تار و مار لشگرهاست
کی حریفش سنان و خنجرهاست
فتح کردن مرام حیدرهاست
تا زگهواره رو به میدان کرد
لشگر کوفه را هراسان کرد
حیف بال و پر کبوتر سوخت
حنجرش پاره پاره شد سر سوخت
پدرش پیش روی لشگر سوخت
همه آرزوی مادر سوخت
نه سری مانده نه بدن دارد
شیرخواره مگر زدن دارد؟!
سید پوریا هاشمی
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
گهوارهاش به بحر گنه، دستگیر ماست
این کشتی نجات بُوَد گاهواره نیست
در یک شکوفه نیز شکوه بهار هست
نامش علی است، شیر بخوان، شیرخواره نیست
#حمیدرضا_اسلاملو
#فصیحالزمان_شیرازی_رضوانی
#فریدون_مشیری
#ولادت_جوادالائمه_حضرت_علی_اصغر_ع
#بهمن_۱۴۰۱
در ماه رجب آمده مولای عِباد
باب کرم و باب دعا ، باب مراد
از یُمن قُدومش دل عالم شاد است
آهنگ فرشتگان مبارک باد است
با نور رُخش مُحب او دلشاد است
غرق طَرَب و شادیِ این میلاد است
سر تا به قدم آینه ی لطف خداست
نامش ز همه خلق جهان عقده گُشاست
جود و کرم و لطف خدا شد آغاز
دل در حرمش به شوق او در پرواز
ما دل به حریم کاظمینت بستیم
ما هر چه که هستیم گدایت هستیم
چون ذکر شما بر دل ما حک باشد
از مَقدم تو رجب مبارک باشد
بابا شده مَحوِ صورت و ابرویت
گلبوسه زده با لب خود بر رویت
فرمود رضا که از تو بهتر نَبُوَد
مولود از این با برکت تر نَبُوَد
عالم به فدای نام تو ای آقا
هستیم همه غلام تو ای آقا
ای سوره ی کوثر رضا اَدرکنی
ای تو علی اکبر رضا اَدرکنی
شش گوشه ی بین الحرمین میخواهیم
آقا سفری به کاظمین میخواهیم
در روز دهم که دل شد از غم آزاد
هم روز حوائج است و هم روز مراد
چون ناز گلی هدیه به گلزار شده
ارباب همه ، حسین پسر دار شده
از نسل علی گل پسری پیدا شد
یعنی که حسین حجت حق بابا شد
این کودک شش ماهه دل عالم بُرد
بر صورت او بوسه ی زینب میخورد
مِی از خُم این دو باده بر لب بزنید
کف بر قدم هر دو مُرتب بزنید
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#سرود_سنگین_ولادت_امام_جواد_علی_اصغر
#دیماه۱۴۰۲
#سبک_گل_وشیرینی_بیارید
شد مدینه بار دیگر غرق شادی و سُرور
گوهر والای هستی آمد از دریای نور
شد امام هشتمِ ما صاحب زیبا پسر
با قدمهای جوادش نور حق شد جلوه گر
زمین و آسمون گشته همه شادِ شاد
شده دل مُصفا اومده باب المُراد
یا امام جواد خوش آمدی تو آقا (۴)
صاحب جودی و تنها دل خوشیِ ما تویی
باب حاجاتی و امید دل بابا تویی
من بقربانت که بابایت رضا فرموده بود
مثل تو مولودِ با برکت در این دنیا نبود
دل و دلدار اومد شادی کنید عاشقا
وَ ان یَکاد بخونید اومده آقای ما
یا امام جواد خوش آمدی تو آقا
عاشقا شادی کنید اصغر به دنیا اومده
باب حاجات همه امید بابا اومده
دسته دسته گل بیارید پای قنداق علی
شادی و شور و شعف شد کار عشاق علی
شب جشن علی شیش ماهه ی رُبابه
چقَدَر خشکله مثل ابو ترابه
علی اصغر مدد یا علی اصغر مدد (۴)
ما همه دلداده و شهزاده ی آقا تویی
دلبر و دلگرمی و دلداده ی مولا تویی
شیر خواره هستی و اما شدی عالیجناب
با نگاهت میشود قطعا دعاها مُستجاب
گل پیغمبره این نوه ی حیدره
گل ناز رُباب از همه عالم سَره
علی اصغر مدد یا علی اصغر مدد
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#سرود_میلاد_جوادالائمه_ع
بهترین هدیه ی عالم و خدا به عاشقا داده
شکر حق می کنم که این عشق آقا امام جواده
صدای قلبم ، تپش اونه
دلم از عشقش ، داره می خونه
حق رو سینه ی عاشقا نوشته
مِهر آقا سند بهشته
جواد بن الرضا ای گل زهرا (۳)
ماه نازنین مدینه جلوه در ماه رجب شد
ترانه بارون از عرش حق دوباره به روی لب شد
دَرای جنت ، شده امشب باز
دل توی صحنش ، می کنه پرواز
تویی باب المرادِ دلِ مضطر
جواد الائمه گل پیمبر
جواد بن الرضا ای گل زهرا
توی خوابم ضریح جواد الائمه رو می بوسم
همیشه ممنون عنایات آقا شَمس الشُموسم
دل دیوونه ، شد اسیر تو
حاتم طائی ، شد فقیر تو
مَقدمت مبارک باشه به دنیا
عیدیِ ما همه به دست زهرا
جواد بن الرضا ای گل زهرا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#امام_جواد_ولادت
#رباعی
حُسن تو به ماهِ آسمان داده نشد
بی جلوهی تو، بهشت آماده نشد
در وصف تو ثامنالحجج فرمودهست:
مولود به این مبارکی، زاده نشد
#محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد
باطناً اما علی اکبر به نظر میرسد
خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است
آینه ی حُسن برادر به نظر میرسد
می چکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور
کودک شش ماهه پیمبر به نظر میرسد
وقت جلوسش به سر دست امام زمان
حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد
چشم زمین محو شکوه اسداللهی اش
در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد
کرببلا آمد و شد یک تنه جیش الحسین
یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد
در قد و بالا نه ولی در دل و جرات چرا
با عمو عباس برابر به نظر میرسد
بعد علمدار علمدار حرم میشود
بسکه ابوالفضل دلاور به نظر میرسد
با قدمش با جنمش با نفسش با دمش
محسن صدیقه ی اطهر به نظر میرسد
مشک ،عمو ، آب ،عطش ،خیمه و اشک رباب
روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد
حرمله گر تیر سه پر را نزند هم ؛ علی
با لب خشکش گل پرپر به نظر می رسد
#مسیحالحسین
#علیرضا_خاکساری
#امیرالمومنین
#رباعی #صلوات
گفتمکه خدایا برکاتی بفرست
گفتا که تو اول حسناتی بفرست
گفتم حسناتمن بود حبعلی
گفتا به جمالش صلواتی بفرست
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#محمدعلی_قاسمی
#امیرالمؤمنین_مدح
نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم ، صفتِ کمال تو یا علی
شده مات عقل موحدین ، همه در جمالِ تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی
نبرد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یا علی
هله ای مُجلّیِ عارفان ، تو چه مطلعی تو چه منظری
که ندیدهام به دو دیدهام ، چو تو گوهری چو تو جوهری
هله ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری
چه در انبیا چه در اولیا ، نه تو را عدیلی و هم¬سَری
به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی
توئی آنکه غیر وجود خود ، به شهود وغیب ندیدهای
فَقرات نفس شکستهای ، سُبحاتِ وَهم دریدهای
همه دیدهای نه چنین بود شه من تو دیدهی دیدهای
ز حدودِ فصل گذشتهای ، به صعودِ وصل رسیدهای
ز فنای ذات به ذاتِ حق ، بُوَد اتّصال تو یا علی
چو عقول و افئده را نشد ، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف
همه گفتهاند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف
ز بیانِ وصف تو هر کسی ، رقم گمان زده مختلف
فصحای دهر به عجز خود ، ز ادایِ وصف تو معترف
بُلغای عصر به نطقِ خود ، شدهاند لالِ تو یا علی
تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین
شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین
تویی آن که از کُشِفَ الغطا ، نشود ترا زیاده یقین
ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن بدلیل این
که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی
تو همان درخت حقیقتی ، که در این حدیقهی دنیوی
أنا ربّکم تو زنی و بس ، به لسان تازی و پهلوی
ز بروق نورِ تو مُشتعل ، شده نارِ نخلهی موسوی
ز تو در لسانِ موحّدین ، بُوَد این ترانهی معنوی
که انا الحق است به حقِ حق ، ثمرِ نهالِ تو یا علی
تویی آن تجلّیّ ذوالمنن ، که فروغ عالم و آدمی
هله ای مشیّتِ ذاتِ حق ، که به ذات خویش مُسلّمی
ز بروز جلوه ماخلق ، به مقام و رتبه مقدّمی
به جلالِ خویش مُجلّلی ، ز نوالِ خویش مُنعّمی
همه گنج ذاتِ مقدّست ، شده مُلک و مالِ تو یا علی
تو چه بندهای که خدائیت ، ز خداست منصب و مرتبت
احدی نیافت ز اولیا ، چو تو این شرافت و منزلت
رسدت ز مایهی بندگی ، که رسی به پایهی سلطنت
همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت
شده ختم دورهی عِلم و دین ، به کمالِ آل تو یا علی
تو همان مَلیکِ مُهیمنی ، که بهشت و جنّت و نه فلک
پیِ جستجوی تو سالکان ، به طریقت آمد یک به یک
شده ذکرِ نام مقدّست ، همه وِردِ اَلسنهی مَلَک
به خدا که احمدِ مصطفی ، به فلک قدم نزد از سَمَک
مگر آنکه داشت در این سفر طلبِ وصالِ تو یا علی
تویی آن¬که تکیهیِ سلطنت ، زدهای به تخت مؤبّدی
ز شکوه شأن تو بر مَلا ، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی
به فرازِ فرقِ مبارکت ، شده نصب تاج مُخلّدی
متصرّف آمده در یَدَت ، ملکوتِ دولتِ سرمدی
تو نه آن شهی که ز سلطنت ، بود اعتزالِ تو یا علی
به می خُمِ تو سِرشته شد ، گِل کاس جانِ سبوکشان
به پیالهی دلِ عارفان ، شده ترکِ چشمِ تو میفشان
ز رَحیقِ جام تو سرگران، سِر سرخوشان،دل بیهُشان
نه منم ز بادهی عشق تو ، هله مست و بیدل و بینشان
همه کس چشیده به قدرِ خود ، ز میِ زُلالِ تو یا علی
منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می زنم
ره کوه و دشت گرفته ام قدم از برای تو میزنم
به همین نفس که تو دادیم نفس از ثنای تو می زنم
شب و روز حلقه التجا بدر سرای تو میزنم
نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یا علی
تویی آن¬که سِدرهی مُنتهی ، بُودَت بلندیِ آشیان
به مکان نیائی و جلوهات ، به مکان ز مشرقِ لامکان
رسد استغاثهی قدسیان ، به درت ز لانهی بینشان
چو به اوج خویش رسیدهای ، ز عِلوّ قدر و سُموشّان
همه هفت کرسی و نُه طبق ، شده پایمال تو یا علی
نه همین بس است که گویمت ، به وجودِ جود مکرّمی
تو مُنزّهی ز ثنای من ، که در اوجِ قُدس قدم نَهی
نه همین بس است که خوانم اَت ، به ظهورِ فیض مقدّمی
به کمال خویش معرّفی ، به جلالِ خویش مُسلّمی
نه مراست قدرت آنکه دم ، زنم از جلال تو یا علی
تویی آن که میم مشیّتت ، زده نقشِ صورتِ کاف و نون
به کتابِ عِلم تو مُندرج ، بُوَد آن چه کان و مایکون
فلک و زمین به ارادهات ، شده بی سکون شده با سکون
تویی آن مُصوّرِ ماخَلَق ، که من الظّواهر و البطون
بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی
تویی آن که ذات کسی قرین ، نشده است با احدیتّت
نرسیده فردی و جوهری ، به مقام مُنفردیتت
تویی آن که بر احدیّتت ، شده مُستند صمدیّت
نشناخت غیر تو هیچکس ، ازّلیتت ابدّیتت
تو چه مبدأیی که خبر نشد ، کسی از مآلِ تو یا علی
تو که از علایق جان و تن ، به کمالِ قُدس مُجرّدی
تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی
تو که بر سرائرِ معرفت ، به جمالِ اُنس مُخلّدی
به شؤنِ فانیِ این جهان ، نه مُعطّلی نه مقیّدی
بود این ریاست دنیوی ، غم و ابتهالِ تو یا علی
#فواد_کرمانی
#امیرالمومنین_ولادت
#رباعی
خورشید ز شهر مکّه چون سر میزد
در سینه،کبوتر دلم، پر میزد
وقتی به حریم کعبه رفتم، دیدم
هستی درِ خانهٔ علی، در میزد
#محمدجواد_غفورزاده
......
با شوکت بی نظیرش آمد از راه
میآمد از آسمان و در دستش ماه
دیدی که دهان کعبه هم وا مانده
لا حول و لا قوة الا بالله
#یوسف_رحیمی
#امیرالمؤمنین_مدح
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش
تعالیَ الله از این منزلت،زین رتبه و شانش
سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری
شهادت می دهد بر علم او آیات قرآنش
منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش
مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش
کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش
خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش
صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا قُـرَّةُ عَینی
ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش
اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او
ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش
توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً
به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش
کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم
که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش
عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر...
چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟
چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه
بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش
چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر
ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش
دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان
دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش
عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده
نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش
چه کرده با عطای لقمهی نانی ، که در قرآن
به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش
تمام انبیــا بهـر تبـــرک اذن می گیرند
که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش
سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش
سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش
خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف
به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش
به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟
که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش
نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا
الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش
شنیدم از نبی ، مولا به محشر میرود منبر
شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش
یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم
اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش
چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم اصلاً ؟
در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش
جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم
به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش
نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش
تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش
کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است
که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش
نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید
زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش
خداوند اختیار مطلقش داده که می باشد
تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش
به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان
زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش
مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید
فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش
مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم
قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش
بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد
اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش
خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی آفـــرید از او
زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش
نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم
به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش
به زیر سایهی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد
به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش
اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم
خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش
بنـــازم آن ملاحت را که هنگام نظــــر کردن
به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش
خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم
چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش
نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا
اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش
نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه
نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش
فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین عرفان بالله است
کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش
کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند
مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش
چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده
و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش
رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال
پیِ آن کس که دلّال است بهر چهارپایانش
خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد
همـــــان نامـرد مَنحـــوسِ حرامی باد ارزانش
حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند
خدایش بــرگـــزیده بــر تمــــام دَهـر ، سلطانش
بر آن افریطهی ملعونهی جنگ جمل لعنت
که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش
بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر
کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش
اگر چه من حقیرم، روسیاهم ، خواهشی دارم
به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش
تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری
نباشد غیــــر ذکــــر یاعلی در کل دیوانش
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#امیرالمومنین_مدح
بنا شده ست زمین و زمان به نام علی
گرفته است قوام این جهان به نام علی
برای اینکه مُشخّص شود عیـار دقیق
شدند خَـلق خدا ، امتحان به نام علی
به دفتر ازلیّت به کِلْـک قدرتِ خویــش
نوشته رب،همه کون و مکان “به نام علی”
همیشــه محوِ تماشای آسمان هائیم
که بوده رونقِ هفت آسمان به نام علی
به احترام علی بسته شد درِ دوزخ
گشوده شــد درِ باغ جَنــان به نام علی
نشانه ای ست برای حلال زادگیَـش.
همین که طفل گُشـاید زبان به نام علی
چگونه نام کسی جز علی ست بر لب او ؟
کسی که خورد چو ما آب و نان به نام علی
دُرست با وسطِ خــال می کند برخورد
همین که تیــر پَــرَد از کمان به نام علی
بگو که أشــهدُ أنّ علـی ، ولیُّ الله
گرفته چونکه هُویّت اَذان ، به نام علی
به ترس و جبر نبوده ست ، واقعاً قلبیست ارادت همه ی شیعیان به نام علی
سِزد ز چوبه ی دارش رُطب به بار آید
که داده میثم تمّـار ، جـان به نام علی
دعا کنید! که روزی وقوع خواهد یافت
ظهور حضرت صاحب زمان به نام علی
#محمد_قاسمی