eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌خواست کفر، افکند از جوش، کعبه را تا اهل دین، کنند فراموش، کعبه را بگرفت جا به دامن کرب‌وبلا، حسین با درد و غم نمود هم آغوش، کعبه را شد زنده دین حق ز قیامش اگر چه، کرد اندر عزای خویش سیه‌پوش، کعبه را خون خدا به کرب‌وبلا موج می‌زند بینم ولیک، ساکت و خاموش، کعبه را بوی خوشی، که می‌وزد از تربت حسین گویی که برده تا ابد از هوش، کعبه را بنگر مقام و رتبه، که در پیش کربلا شد حلقۀ ارادت، در گوش، کعبه را از بس که اشک ریخته، در ماتم حسین چون زمزم است، چشمۀ پر جوش، کعبه را یا نیست جز خیال شه کربلا، به سر یا خاطرم نموده فراموش، کعبه را
آقا چه شد كه حج شما نيمه كاره ماند شبهاي شهر مكه چرا بي ستاره ماند  بار سفر مبند، دلم شور مي زند  گويا قيامت است،مَلك صور مي زند  من خواب ديده ام، سرتان را به ني زدند  گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِي زدند  ديدم نسيم شانه به گيسوت مي زند  مَرهم به زخم گوشه ي ابروت مي زند  اينجا بمان كه حرمت كعبه تويي حسين  آقا مرو، كه عزت كعبه تويي حسين  حالا كه مي روي سفري پرخطر حسين  پس لااقل سه ساله ي خود را مبر حسين  پاشيدم آب پشت سر محمل رباب  با ظرف اشك ديده ي خونين جگر حسين  اين ساربان به درد مسيرت نمي خورد  يك ساربان اهل نظر را ببر حسين  او نقشه ها كشيده كه دور وبر شماست  چشمش مدام خيره به انگشتر شماست  با بردنش نمك به جگر مي خورد حسين  شش ماهه ي تو زود نظر مي خورد حسين  با اينكه مست ذكر خوش يارب توأم  اما هنوز مضطرب زينب توأم  يعقوب چشم آينه ها پير مي شود  اين شهر بي حضور تو دلگير مي شود  دارد ز ديده قافله ات دور مي شود  كم كم بساط  روضه ي ما جور مي شود
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین روی دل با کاروان کربلا دارد حسین از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین او وفای عهد را با سر کند سودا ولی خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
کعبه محروم شد ز دیدارت یـابـن زهـرا خدا نگهدارت کربـلا مـی‌روی و یـا کوفه؟ یا به شام اوفتد سر و کارت؟ چه شود ای امام جود و کرم یک نگاه دگـر کنـی به حرم ای ز جــام بـلا شــده سـرمست دست و دل شسته از هر آن چه‌ که ‌هست چه شتابان روی به دیدنِ دوست جای گل سر گرفته‌ای سر دست از حریمت برون شدی مولا عازم حج خـون شدی مولا هشتِ ذیحجه مردم عالم همه رو آورند سوی حرم تو دل شب ز بیت امـن خدا سر به صحرا نهی قدم به قدم کعبه تا صبح ناله سر می‌کرد پســر فاطمــه مــرو برگرد کعبه با سوز و اشک و ناله و آه بـر نمـی‌دارد از تـو چشم نگاه سفر تیر و نیـزه و عطـش است طفل شش ماهـه را مبـر همراه از سفیدی حنجرش پیداست این پسر ذبح سیدالشهداست نظری کن به غنچه یاست ثمـر سرخ بـاغ احسـاست اصغـرت را بگیـر از مـادر بسپارش به دست عباست چون صدایت زند جوابش ده از سـرشک دو دیده آبش ده نالـه‌ای بـر لـب سـلاله تـوست کـه شبیـه صـدای نالـه توست
به مناسبت حرکت کاروان سیدالشهدا علیه السلام از مکه به سمت کربلا مپرس از من چه مظلومانه رفتند کبوترها به شب از لانه رفتند حرامی ها چه با این زمره کردند؟ که حج خود بدل بر عمره کردند صفا و مروه آن شب بی صفا شد که روح کعبه از کعبه جدا شد به شب از خانه، صاحب خانه می رفت پی یک شمع صد پروانه می رفت حرم شد از حرم یک باره خالی شده آواره مولا با موالی نگویم می رود مهمان کعبه رود از جسم کعبه جان کعبه نه بیت و حِجر و زمزم گریه می کرد که سنگین دلْ حَجَر هم گریه می کرد مقام از هجر، سوزی در جگر داشت که مولایش ز چشمش پای بر داشت به سوی حج اکبر رو گذارد که مُحرم اصغری شش ماهه دارد   روان با شوق دل سرو روان ها کنار محمل مادر جوان ها ز محمل می رود چون پرده بالا تبسم می کند بر نجمه، لیلا که هر کس خواست پیغمبر ببیند بگو آید رخ اکبر ببیند تفاخر، با تبسم گشت چون جفت نگاه نجمه با لیلا سخن گفت که بنگر در برم سرو چمن را در این وجه حسن، بنگر حسن را رباب آسا، رباب اندر خروش است دلش غوغا کنان و لب خموش است جوانان گرد مهدش جمع آیند همه شش ماهه را از هم ربایند ندانم از چه دستی آب خورده ست که یک غنچه دل صد باغ برده ست ادب را گرد او صف می کشیدند صدای عمه را تا می شنیدند به شب، مه چاکر و روز، آفتابش به کف قاسم عنان، اکبر رکابش کنار دیده از گریه یمی داشت دمی چشم از حسینش برنمی داشت خلاف بخت او، چشمش نمی خفت دل او با برادر، فاش می گفت: غم عشقت بیابان پرورم کرد هوای وصل بی بال و پرم کرد اگر چه شد عجین با غم گِل من ولی در این سفر، لرزد دل من از آن ترسم به غم دم ساز گردم تو را بگذارم و خود باز گردم خسان شادابی گلشن بگیرند همه بود و نبود من بگیرند کریم از خوشه چین خرمن نگیرد الهی حق تو را ازمن نگیرد اگر چه این سفر باشد خدایی ولی آید از آن بوی جدایی بیا و در کنارم ره سپر باش به نخل آرزوی من ثمر باش مگر با چشم و دل سیرت ببینم ز گلزار رخ تو گل بچینم
پیش به‌ سوی حسین پیش به سوی حسین راه نجات است این راه نجات است این پیش به سوی حرم پیش به سوی حرم راز حیات است این راز حیات است این دست به پرچم بگیر چشم به پرچم بدوز پادوی این خانه باش از قُربات است این گریه اگر میکنی کم نشمارش رفیق بر سرو صورت بکش آب فرات است این هرکه به هیات رسید از پل آتش گذشت فرش حسینیه نیست‌ عین صراط است این گریه برای حسین اصل عبادات ماست واجب قلبی ماست صوم و صلات است این روی نیازم کجاست روی حسین است و بس رو به خدا کرده ام جلوه ی ذات است این پای عزای حسین سنگ بخور از همه غم به دل خود نده قندو نبات است این خرج من و تو شده خون گلوی شریف خرج عزایش کنید فوق زکات است این پیرهن پاره اش آمده بر طاق عرش فاطمه از حال رفت نَقل روات است این شان بزرگی او سدره ی عرش خداست نه روی کهنه حصیر مال دهات است این!
من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام
ای داد بیداد از غریبی از اسیری من‌ روی بام قصرم‌ و تو در‌مسیری من‌ مَردم اما پیش هر نامرد رفتم آواره شب تا صبح با پادرد رفتم چه زود عهد خویش را با ما شکستند یاد حسن کردم نمازم‌ را شکستند نان تورا خوردند و دنبال یزیدند مثل علی من را به هرکوچه کشیدند این زخم لب این کاسه ها اصلا بهانه ست من تشنگی را دوست دارم‌ عاشقانه ست این ها که میگفتند عبد‌ خانه زادند از شیعیان مخلص ابن زیادند با چوب دستی زد به لبهای کبودم اقا فقط من فکر لبهای تو بودم این‌قوم‌ از کینه دلی لبریز دارند در دستهاشان سنگهایی تیز دارند دادم عقیقم‌ را که فکر شر نباشند تا بعد ازین دنبال انگشتر نباشند خیلی مراقب باش این کوفه سراب است هرکوچه اش مثل بنی هاشم عذاب است پایین میوفتم‌تا که تو پایین نیوفتی از بام می افتم که تو از زین نیوفتی من شمر را دیدم که‌ دنبال خطر بود چشمم به ان خنجر که بسته بر کمر بود آقا خلاصه من به جرم عشق مُردم یاد تنور افتادم اصلا نان نخوردم پوریا هاشمی حضرت مسلم (ع) روضه
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام باقر علیه السلام من ای مدینه خسوف روی ماه دیدم امام بی سپاه دیدم گودال قتلگاه دیدم من ای مدینه سنگ و روی آینه دیدم امام بی قرینه دیدم چکمه بروی سینه دیدم 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 پیش از سه ساعت امام من آب و صدا زد آتش به کل ما سوا زد به پیش عمه دست و پا زد من طفل بودم که دیده تر گشته دیدم من عمه سر گشته دیدم من پیکر برگشته دیدم 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 من طفل بودم که روزی صد بار جان سپردم زنده شدم دوباره مردم مثل رقیه سیلی خوردم توی خرابه من جان سپردنش رو دیدم من سیلی خوردنش رو دیدم گرسنه مردنش رو دیدم 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 دیدم تو گودال حسین ما رو تنها دیدن خنجر به حنجرش کشیدن خیلی سرش رو بد بریدن دیدم تو گودال عزیز ما شد نا مرتب دیدم شده از خون لبالب مانده به زیر ده تا مرکب 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 حاج سید محسن حسینی هفتم ذیحجه ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه.
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام باقر علیه السلام ای مدینه منم باقر علم دین اشگ من می‌چکد دائما بر زمین من تماشایی ام حال من را ببین واویلا واویلا . یا اباعبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 از طفلی بوده ام زائر کربلا در طفلی دیده ام من شام و کوفه را سیلی خوردم من و افتادم من ز پا واویلا واویلا. یا اباعبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 دیدم در کربلا من سوز و اشگ و آه دیدم در کربلا گودی قتلگاه دیدم در کربلا امام بی سپاه واویلا واویلا. یا اباعبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 من دیدم او شرر بر سما می‌زند مادرش را فقط او صدا می‌زند در زیر دست و پا . دست و پا می‌زند واویلا واویلا . یا ابا عبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 حاج سید محسن حسینی هفتم ذیحجه ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
علیه‌السلام 🔹ای صفای حرم یار🔹 ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟ حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟ سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟ عطر جان‌بخش تو در حِلّ و حرم پیچیده‌ست وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟ ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟ خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟ «همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟» تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟ حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟ رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست آخر ای محرم‌اسرار، کجای حرمی؟
🔹آرزوی تو🔹 به کعبه رفتم و زآن‌جا هوای کوی تو کردم جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم... نهاده خلق حرم سوی کعبه روی عبادت من از میان همه، روی دل به سوی تو کردم مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو نامی طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم به موقفِ عَرفات ایستاده خلق، دعاخوان من از دعا لب خود بسته، گفتگوی تو کردم فتاده اهل مِنا در پی مُنا و مقاصد چو «جامی» از همه فارغ من آرزوی تو کردم