#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_مدح
عرش بر جلوهی رخسار حسین مینازد
فرش بر رونق بازار حسین مینازد
ابر بر اشک عزادار حسین مینازد
قبر ششگوشه به زوار حسین مینازد
کربلا هم به علمدار حسین مینازد
آیت لیلهی معراج، حسین است حسین
عشق را سلطنت و تاج، حسین است حسین
فُلک افتاده به امواج، حسین است حسین
عاشق مست به صهبای حسین مینازد
شیعه بر عشق و تولای حسین مینازد
جز حسین کیست که پرچم به مساوات زند؟
جز حسین کیست کلامی به مباهات زند؟
جز حسین کیست دم از قاضی حاجات زند؟
مصطفی در صف محشر به حسین مینازد
مرتضی ساقی کوثر به حسین مینازد
هشت در را که گشایند به فردوس برین
شهپری را که خدا داده به جبریل امین
حوض کوثر، خم و ساغر، خود ساقی به یقین
خط توحیدپرستی به حسین مینازد
صانع عالم هستی به حسین مینازد
دل که باشد تهی از مهر و محبت، دل نیست
به خدا محفل بی ذکر حسین، محفل نیست
هر که دیوانهی مولا نبُوَد، عاقل نیست
نه فقط عاقل مجنون به حسین مینازد
مدعی، دیدهی گردون به حسین مینازد
یاحسین آب حیات است، بگو یامولا
نردبان درجاتِ است، بگو یامولا
یاحسین رمز نجات است، بگو یامولا
هر کسی گفت حسین، عزت او تأمين است
فاطمه ضامن اوست آخرتش تضمین است
جز حسین کیست که در شأن و شرف بی همتاست؟
جز حسین کیست که محبوب تمام دلهاست؟
او حسین است، بلی میوهی قلب زهراست
فاطمه ام ابیها به حسین مینازد
همهجا زینب کبری به حسین مینازد
یاحسین ذکر ولایی ست، خدا میداند
یاحسین رمز رهایی ست خدا میداند
یاحسین فیض خدایی ست، خدا میداند
نه فقط عالم و آدم به حسین مینازد
این شرف بس، که خدا هم به حسین مینازد
فوق اندیشه و پندار و گمان است حسین
مصطفی هر چه که فرموده همان است حسین
چون علی مبتکر سیر زمان است حسین
طبع (خوشزاد) حقیقت به حسین مینازد
در سحرگاه قیامت به حسین مینازد
مرحوم #سیدحسن_خوشزاد
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین_حسینی
بر آستان تو جانی در آستین دارم
اگر قبول کنی یا نه من همین دارم
ز حج عمرهی مقبول کی برد حاجی
تمتعی که من از حج اربعین دارم
اگر به دور تو گردم به جای کعبه رواست
که تو عزیزتر از کعبهای ، یقین دارم
در آسمان نکنم با بهشت بی تو عوض
من این بهشت که پیش تو در زمین دارم
زیارت تو که خون خدایی ای ارباب
تقرّبیست که بر رب العالمین دارم
مباد حلقهی آلودگی به گردن من
که اسم پاک تو را نقش بر نگین دارم
نماز من به قبول خدا چرا نرسد
منی که داغ ولای تو بر جبین دارم
مرا مران ز در خود که من به سینه دلی
شریک درد و غم زینب حزین دارم
به گریهای که کنم از برای زینب تو
بسا امید که بر زینب آفرین دارم
ستارههای تو را چون هلال در بر داشت
چه گریهها که بر آن ماه بی قرین دارم
پناه اول و آخر همیشه زینب بود
چه نالهها که بر آن خواهر حزین دارم
"یتیم" هر که به نوعی به دین رسیده و من
به صبر خواهر خون خداست دین دارم
#مرتضی_جام_آبادی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
پیچید نامت با نسیم صبح در گوشم
روشن شد از خورشیدِ رویت چشم خاموشم
وقتی شنیدم قصههایی از غمِ عشقت،
دیدم تمام غصههایم شد فراموشم
ای روضهات آغاز دلتنگی آدم، آه!
پایان ندارد غربتِ آهنگِ چاووشم
_ کی زائر زلف پریشان توام؟... گفتی:
آن دم که مثل باد باشی مست و مدهوشم
شبهای جمعه در جهان عطر بهشت توست
ای کاش میدیدم ضریحت را در آغوشم
_ پای پیاده، اربعینت... میرسم آیا؟!
سنگینیِ بار گناهان است بر دوشم...
::
با شورِ شیرینت، میان موکبی کوچک
دور از عراقت در فراقت چای مینوشم...
#سراج_الدین_سرایانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
از شوق قلبم میتپد هر دم برای تو
میبارد ابرِ چشمهایم در هوای تو
عطر غمِ شیرین تو در جان که میپیچد
گُل میکند بر سینهام شور عزای تو
از کودکی ای دوست خیلی دوستت دارم
ای کاش باشم تا همیشه مبتلای تو
خوشبخت آنکه پای عشق توست تا آخر
بدبخت آنکه دور شد از خیمههای تو
من رفتهام از دست، مولا! بارها...، اما
برگشتهام هر بار تنها با دعای تو
این اربعین باید به آغوش تو برگردم
من خستهام از غربتِ دنیا... فدای تو!
راه پس و پیشِ مرا بسته گناهانم
کو جادهای که میرود تا کربلای تو؟...
#سراج_الدین_سرایانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#اربعین
گریزی نیست دلها را از این شور و حرارت، نه
جهان را چارهای دیگر نمانده غیر حیرت، نه
به دریا میروند این رودهای جاری از هر سو
به وحدت میرسد این سیل جمعیت، به کثرت نه
قدمهامان تکان دادهست دنیای معاصر را
که این رزمایش عشق ست، آری! پول و قدرت نه
به جانم میخرم دشواری این راه را هرسال
توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه
به غیر از نصرت و آمادگی در کولهبارم نیست
به قصد جانفشانی میروم، تنها زیارت نه
سراسر شور و شیداییست در سرتاسر جاده
و زائر دم به دم تکریم میبیند حقارت نه
یکی این سو، یکی آن سو به دعوت میبرد ما را
از این مردم محبت میرسد بر ما، جسارت نه
یکی پیراهنم را میکشد با خواهش از دستم
برای شستن اما میبرد آن را، به غارت نه
اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد
هزاران پاسخ آمادهست در میدان نصرت، نه؟
و من این روضهها را میبرم تا کربلا با خود
مگر میافتد این دل یک دم از شور و حرارت؟...
#علی_سلیمیان
#امام_حسین_علیه_السلام
#کربلا #بصیرت
#بیداری_اسلامی
#غزه
ای قلم شعری به کام دل بگو
چند بیتی از مقام دل بگو
منزلش را محترم نامیدهاند
اهل دل، دل را حرم نامیدهاند
خانهی دل جز برای دوست نیست
جایگاه هرکه غیر از اوست نیست
موج را بیهوده بر ساحل مبند
از عدم بگذر، به دنیا دل نبند
سینهات را مخزن اسرار کن
در دل خود با خدا دیدار کن
باید از دل معبری را وا کنی
کربلای خویش را پیدا کنی
چاوشی پر سوز میخواند مرا
کربلا هر روز میخواند مرا
کربلا جغرافیای یارهاست
معبد تاریخی فریادهاست
آخرین سر منزل آمال ماست
ما پی اوییم؛ او دنبال ماست
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا
صبح را تا مرز شب آوردهایم
کربلا را تا حلب آوردهایم
میکشاند تا فراتش نیل را
غرق خواهد کرد اسرائیل را
کربلا یعنی سرا پا سوختن
دین به چندین کیسه زر نفروختن
جز اطاعت از ولی الله نیست
گندم ری را به آنجا راه نیست
باید از عشقش دلی پُر داشتن
از اماننامه تنفر داشتن
کربلایی از خدا شرمنده نیست
بطنش از مال حرام آکنده نیست
قاتلی که در دل گودال بود
پیش از اینها دزد بیتالمال بود
آخر غارتگران این میشود
دزد بیتالمال بی دین میشود
زینب کبری سر بازارها
شد اسیر مال مردمخوارها
کربلا در خون خود غلتیدن است
بی امان با مفسدان جنگیدن است
جنگ حتماً موشک و خمپاره نیست
خانههای مردم آواره نیست
کار او تغییر باورهای ماست
جنگ گاهی پشت سنگرهای ماست
گاهی بین کیسههای گندم است
جنگ گاهی بر معاش مردم است
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
بین دلها سرزمینش را ببین
ماجرای اربعینش را ببین
اربعین آیینهی بیداری است
اربعین در روح مردم جاری است
دوریاش هرچند ما را داغ کرد
آتشی در سینهی عشاق کرد
همچنان اما به یادش زندهایم
از هوای اربعین آکندهایم
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
کربلا ما را مقاوم ساخته
مکتب او حاج قاسم ساخته
کربلا یعنی سر آغاز حسین
حاج قاسم کیست سرباز حسین
جبههی ما سایهای از کربلاست
هر شهیدش آیهای از کربلاست
این شهیدان عشق را سنگر شدند
نوجوانهامان علی اکبر شدند
دلبری محو رخ دلدادهای
وه چه آقایی! چه آقازادهای!
حرف جانبازی شود، آماده اوست
ای برادر! بنگر آقازاده اوست
ارباً اربا در ره دین است این
رسم آقازادگی این است این
عدهای لفظ ز معنا خالیاند
بس که آقازادهی پوشالیاند
ای دل امشب بیشتر بی تاب باش
محو آقازادهی ارباب باش
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
#محمد_رسولی
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#چهارپاره_مستزاد
#پنجاره
وسط کشف کودکانه ی من
موج زنجیرها تلاطم کرد
خیمه آتش گرفت عصر دهم
کفش من راه خانه را گم کرد
پابرهنه به خانه برگشتم
خواهرم پاک کرد اشکم را
داد قولی که کفش نو بخریم
خواهرم گفت: او کریم است و
زیر دِین کسی نمانده کریم
کربلا می روی به زودی ها
شب میلاد، کربلا بودیم
یک خیابان، ستاره باران بود
خواهرم چون کبوتران حرم
سرِ خوان کریم، مهمان بود
کربلا را ندید خواهر من
یک خیابان، مسیر خوشبختی
بزم دیدار نوکر و ارباب
یک خیابان، تلاقی دو حرم
یک طرف، مهر، یک طرف، مهتاب
هرطرف رو کنی خدا پیداست
یک طرف مهر بود و قهر فرات
یک طرف ماه بود با مشکش
دست بر سینه، زائری آرام
عکس سلفی گرفت با اشکش
شب میلاد و گریه!؟ عاشق بود!
به سپید و سیاه، خرده مگیر
اهل اشک از قبیله ی ابرند
خادمان تو هرچقدر صبور
زائران، همچو رعد بی صبرند
زائران، بی بهانه می گریند
این عجب نیست زائران حسین
با دل شاد گریه می کردند
پدر و جدّ و مادرش چون ما
شب میلاد گریه می کردند
گریه دار است «نام» او حتی!
چمدانم پر از شکایت بود
گِله ها داشتم ولی حالا
همه ی شعرهام یادم رفت!
آه... ای یار خوش قد و بالا
شاعرت را به قتلگاه بکش
پیرمرد از عشایر کوفه
دید در کنج میکده مستم
«اِشربِ المای، ها هَلابیکُم»
داد لیوان آب در دستم
یاد طفل رباب افتادم
بین دو رود، زندگی، جاریست
در تلاقی ماه با خورشید
نوعروسی عفیف، لب وا کرد
«بله» تا گفت عطر سیب وزید
کِل کشیدند ایل امّ وهب
در دفاع از حرم، به میدان رفت
گفت: امروز جای ماندن نیست
عاقد، انگار روضه خوان شده بود
رفت داماد و نوعروس گریست!
باغ گل گشت خیمه قاسم...
ارمنی بود و دومین سفرش
گنبد ماه را نشان می داد
دم باب الحسن هیاهو بود
او که قنداقه را تکان می داد
همسرش چند سال نازا بود
عشق را با فُلوس می سنجد!
عقل، سرگرم فقر و صرّافی ست
جای سوغات، وقت برگشتن
یک بغل از ضریح او کافی ست
هرگز از کربلا کفن نخرید!
این خیابان که قلب تاریخ است
قبله ی آخرالزمانی هاست
یکی از پشت سر، صدایم کرد
لهجه اش مثل آسمانی هاست
«حججی» بود با همان لبخند
زُل زد و شربتی تعارف کرد
در گلو ردّ بغض شیرینی
ناگهان ساعت حرم می خواند
غزلی با صدای «آوینی»
«تو مپندار کربلا شهری ست...»
بسکه مشتاق مَصرعت بودم
مِصرعی هیئتی، به شعر وزید
«همه جا کربلاست» تا محشر
کوریِ چشم ابن سعد و یزید
خبری از سنان و خولی نیست
یک خیابان که خلق می بینند
شهدا را کنار پیر خمین
پرچم سرخ می زند فریاد
رحمة الله واسعه ست حسین
«کوثری» باز روضه می خوانَد
کربلا خاک نیست ای مردم!
بلکه جغرافیای تاریخ است
گودیِ قتلگاه، در باطن
روضه ی یثرب و در و میخ است
فاطمه روی خاک افتاده...
زائران تو بعد عصر دهم
همه در قتلگاه افتادند
نسل در نسل، سمت کرب و بلا
پابرهنه به راه افتادند
راستی! از رقیّه ات چه خبر!؟
چشم تا کار می کند اینجا
روضه ی فاش، بر زمین مانده
دلم از روضه بر نمی گردد
همچو پایی که روی مین مانده
باز شد راه کربلا با «خون»...
یادم آمد که دور او پُر بود
از هیاهوی قوم تکفیری!
چقدَر روضه، غیر تکراری ست!
باز هم یک گریز تصویری:
ازدحام است دور شش گوشه...
سینه اش پاره پاره، چون کندوست
شوکران را عسل گرفته حسین
گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت:
کودکش را بغل گرفته حسین
از سرِ اصغرش سوال مکن!
شب میلاد، کربلا غوغاست
هرکه در کربلاست خوشبخت است
کودکان، پابرهنه، دور حرم
می دوند و خیالشان تخت است
که یکی هست خواهری بکند
«کربلا» زینبیّه ی زهرا ست!
چشم هایم به خیمه گاه افتاد
رفت از کربلا به «کوفه» ، دلم
کاروان، دست بسته، راه افتاد
«دَخَلَتْ زَینَبٌ عَلَی ابْنِ زِیادْ»
شب میلاد یا که عصر دهم،
صبح صادق، غروب گودال است
شعر من «تلّ زینبیّه» شده
دل من بسکه رو به گودال است
دست و پا می زنی هنوز، حسین!
در قنوتش سکوت کرده اگر
غزلی سر بریده می خوانَد
جای اذن دخول، شاعر تو
ایستاده، قصیده می خواند!
شاعرت را ببخش... دیوانه ست!
#احمد_بابایی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست
جای من هم در میان هیئت جامانده هاست
دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
"از حرم جا مانده ای" هم صحبت جامانده هاست
یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشه ی صحن و سرایت؛ حسرت جامانده هاست
کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست
در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام
عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست
شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر
ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست
گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جامانده هاست
من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند
هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست
بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس
نوبتی هم باشد آقا! نوبت جامانده هاست
دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب! از غربت جامانده هاست
تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد
تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست
مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند
این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست
حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین!
حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست
" صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری "
خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست
طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند
از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند
#علیرضا_خاکساری
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
در شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
اینجا عمود یک، عمود بیقراریست
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
آوردهام آه دل جاماندهها را
سنگین شده از بغض و حسرت کولهبارم
خرما تعارف میکند لبخند شوقی
از پینههای دستهایش شرمسارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
آری ثواب حج برای این قدمهاست
در این صفا و مروه طی شد روزگارم
در ازدحام شوق، در خلوتگه انس
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
با داغ آن لبها همیشه سوگوارم
در کربلایت طاقت ماندن نمانده
از کربلایت پای برگشتن ندارم
من آمدم، بیشک تو هم میآیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخشِ مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز
من خانهزاد اشکم، اهل این دیارم
#عباس_همتی
#امام_حسین_علیه_السلام
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هر کسی بالا کند با نیت دیدار سر
هر زمان یک جور باید عشق را ابراز کرد
چون تو که هر بار دل میدادی و این بار سر
عشق! آری عشق وقتی سر بگیرد، میرود
بر سر دروازهها سر، بر سر بازار سر
ای شکوه ایستا! نگذار بر دیوار دست
تا جهان نگذارد از دست تو بر دیوار سر
کاشفالاسرار میخواهد گرهگیسوی عشق
خوش به هم پیچیده است این رشته بسیار سر
لیلةالقدر است این افتاده در گودال، ماه
مطلعالفجر است این برکرده از نیزار سر
در مسیر وصل سر از پا اگر نشناختی
میکند پندار پا تا میکند رفتار سر
حاصل مرگ گل سرخ است عطر ماندگار
پس ملالی نیست از گل میبُرد عطار سر
شمع بی سر زنده میماند که من باور کنم
روی دوش مرد گاهی میشود سربار سر
جای دارد صبح بگذارند نام شام را
چون که دیگر میشود خورشیدِ شامِ تار، سر
چون طلب کردهست از اهل وفا دلدار دل
در طبق با عشق اهدا میکند سردار سر
دل به یک دست تو دادم سر به دست دیگرت
زیر سر بگذار دل یا زیر پا بگذار سر
العطش گفتی ولی آب از سر دنیا گذشت
یک نفس آخر کشیدی جام را انگار سر
زندگی یعنی عبادت، زندگی یعنی نماز
مرگ یعنی والسلام از سجدهات بردار سر
آسمان! از ماه بالاتر نبر خورشید را
نیزه را پایین بیاور، نیست یار از یار سر
#محمد_زارعى
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
ای زنده عشق! ای قتیل عبرات!
آزادهی کربلا! اسیر کُرُبات!
ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی
ما غرق گناهیم و تو کشتیّ نجات
#جواد_هاشمی_تربت
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم_صفر
چگونه دل بکَنَم از لباس ماتم تو
چه گریه ها که نکردم دو ماه در غم تو
نه ما فقط ...همه ی کائنات سینه زدند
در این دوماه شب و روز پای پرچم تو
در این دو ماه چه دلها که از غمت لرزید
چه مُرده ها که مسیحا شدند با دم تو
چه روضه ها که شنیدیم و زنده ایم هنوز..
چگونه جان نسپردیم در محرم تو
□
هنوز خون تو در قتلگاه می جوشد...
چه کرده با دل عشاق جسم دَرهَم تو
دوباره ماه غم تو تمام شد اما
چگونه دل بکنم از لباس ماتم تو
#احسان_نرگسی
#امام_حسین_علیه_السلام
#آخر_صفر
وداع
حال ما با تو تا که بهتر شد..
خبر آمد که روز آخر شد
این دوماهه چقدر خوش بودیم..
زود این روزهای خوش سر شد
من دلم باز گریه میخواهد
کم برای تو دیده ام تر شد
پیرهن مشکی مرا بردار
این لباس آبروی نوکر شد
از شب اول محرم بود..
حال من حال و روز دیگر شد
نفسم زیر خیمه ذکر شد و..
اشک من زیر خیمه کوثر شد
گفتم از غصه ی تو جان بدهم...
حیف جور دگر مقدّر شد
خوب و بد دیده ای حلالم کن!
عفو کن خاطرت مکدر شد
کربلا رفتنم که جور نشد
یک دعا کن تو،شاید آخر شد
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
حال ما با تو تا که بهتر شد..
خبر آمد که روز آخر شد
این دوماهه چقدر خوش بودیم..
زود این روزهای خوش سر شد
من دلم باز گریه میخواهد
کم برای تو دیده ام تر شد
پیرهن مشکی مرا بردار
این لباس آبروی نوکر شد
از شب اول محرم بود..
حال من حال و روز دیگر شد
نفسم زیر خیمه ذکر شد و..
اشک من زیر خیمه کوثر شد
گفتم از غصه ی تو جان بدهم...
حیف جور دگر مقدّر شد
خوب و بد دیده ای حلالم کن!
عفو کن خاطرت مکدر شد
کربلا رفتنم که جور نشد
یک دعا کن تو،شاید آخر شد
#سید_پوریا_هاشمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
شور شیرین جوانی پای ماتم خرج شد
بهترین ساعات عمر من در این غم خرج شد
هیچ کالایی گرانتر از "بُکاءِ روضه" نیست
پای هر یک قطره،خونِ شاه عالم خرج شد
انبیا را دستگیری کرده "گریه بر حسین"
عفوِ حق بارید وقتی اشک "آدم" خرج شد
"کعبه" از گریهکُنان اسبق "شش گوشه" است
در غمِ مشکِ "فراتت" اشک "زمزم" خرج شد
از نخ چادر نمازِ وصله دار فاطمه است
هر نخی که در سیاهی های پرچم خرج شد
دستبند مادر و انگشتریِ خواهرم...
بهر نذری دادنِ در روضه باهم خرج شد
قُلَّک چشم ترم را تا شکستم..،"گریه" ریخت
در عزایت کُلِّ دارایی ام از دَم خرج شد
آبروی رفته ی ما را تو برگردانده ای
با دو قطره آبِ رویی که مُحرَّم خرج شد
.
.
روستا یک کهنه بوریا برایش مانده بود...
که همان هم در ازای جسم دَرهَم خرج شد
ساربانِ بی مُرُوَّت را خدا لعنت کند...
وای که انگشت دستت پای خاتم خرج شد
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
پرچمت هر چه نور داشت حسین
نوکری ام قُصور داشت حسین!
شصت و نُه شب ولی همین نوکر
با تو حسّ غرور داشت حسین
شهدِ نابِ عسل چشید آن که
در غمت!اشک شور داشت حسین
می شود سال بعد هم آیا
در عزایت حضور داشت حسین؟
ای غریبی که بر روی سینه
جای سمّ ستور داشت،حسین...
وای که خواهرت عقیله چِقَدر
دل و جانی صبور داشت حسین!
.
.
.
منتقم می رسد زِ رَه باید
تب و تاب ظهور داشت حسین
#محمدحسین_مهدی_پناه
#امام_حسین_علیه_السلام
در بساطِ عشق هرکس زحمتش بالاتر است
پیشِ زهرا مادرش شخصیتش بالاتر است
هر که محضِ احترامت معصیت کمتر کند
روزیِ اشک میانِ هیاتش بالاتر است
احترامِ پیرها هر چند بر ما واجب است
پیر پایِ پرچمِ تو حُرمَتش بالاتر است
قول دادی روزِ محشر لنگ مگذاری مرا
ساکنِ بیتُ الحُسين امنیتش بالاتر است
خیمۀ تو جایِ کبر و کینه و منصَب که نیست
هر کسی خاکی تر آمد عزتش بالاتر است
نقص هایِ هر نمازش زود کامل میشود
هر که انسِ سجده رویِ تربتش بالاتر است
کربلا رفتن کجا ، از کربلا گفتن کجا
دیدنِ شش گوشه ات از صحبتش بالاتر است
داغ تو دیده به فکرِ غصۀ دنیا که نیست
مبتلایِ اشکِ تو ظرفیتش بالاتر است
گریه در هیأت تفاوت میکند با هر کجا
اشک دسته جمع باشد قيمتش بالاتر است
وسع ما این است اما خوب میدانیم ما
خیلی از اين نوکری ها ساحَتَش بالاتر است
تشنگی،زخم زبان،داغِ جوان،هتک حرم
از تمام این مسائل غربَتش بالاتر است
آب مهرِ مادرش بود و به رویش بسته شد
حجم نیزه آمد و راهِ گلویش بسته شد
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_علیه_السلام
#آخر_صفر
گناه ما صدایت را درآورد
صدای گریه هایت را درآورد
شود تازه عزادار آن کسی که
سیاهی عزایت را درآورد
کسی جز تو مرا همدم نباشد
شبیه ات در همه عالم نباشد
ابالفضلی بگیر این چشم ها را
اگر اشکم دم مشکم نباشد
نمی دانم کجایی و کجایم
به دنبال تو بین روضه هایم
اگر کم بر عزایت گریه کردم
نشیند مادر من بر عزایم
#شهریار_سنجری
#امام_حسین_علیه_السلام
#آخر_صفر
ما روز را همینکه به عشق تو شب کنیم
یا اینکه گاه نام تو را ذکر لب کنیم
شکریست که به نعمت داغ تو گفتهایم
کاری نکردهایم که مزدی طلب کنیم
نگذاشتی که در دل گودال دق کنیم
بگذار لااقل ز غمت کاه تب کنیم
ما احترام روضه تان را نداشتیم
خوب است جان دهیم که شاید ادب کنیم
#محمدعلی_بیابانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمُردم پس از محرمتان
لباسِ مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کَنَم از آن؟ چگونه از غمتان؟
بگیر امانتیات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر میشَویم محرمتان
برایِ سالِ دگر نَه برایِ فاطمیه
برایِ روضهی مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطفِ فاطمه بر ریشههای پرچمتان
هزار شُکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقهی ماتم شدیم همدمتان
بیا دوباره بخوان روضههای یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دَمِتان
چه شامها که زدی سر به گریهام اما
مرا ببخش نمُردم به پایِ مقدمتان ...
#حسن_لطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#شب_جمعه
#وداع
#غزل
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آبآور خود را
ز دورادور، میدیدم گلویت عمه میبوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را
به همراه مسافر آب میپاشند، من ناچارم
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
#استاد_علی_انسانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
از زبان #حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#مسمط_مربع
ای ابتدای غربت بی انتها فرات
ای شاهد همیشگی ماجرا فرات
با دسته بسته رفتم از این کربلا فرات
با داغ مانده بر دلم از یار رفته ام
واللهِ پیر کرده مرا در جوانی ام
خرده مگیر نیلی ام و ارغوانی ام
دانی چرا چنین شده قد کمانی ام؟
تا شام رفته ام، سر بازار رفته ام
آه ای فرات، خسته ام از ماجرای شمر
یادم نرفته طعنه و آن حرف های شمر
مانده هنوز روی پرم، جای پای شمر
با چشم تار و پای پر از خار رفته ام
آه ای فرات رنگ پر و بالمان که هیچ
آه ای فرات خستگی حالمان که هیچ
آه ای فرات زیور و خلخالمان که هیچ
بی معجر از میانه ی انظار رفته ام
بشنو که داغ روی دلم گشته منجلی
بازار شام و حرمله و دختر علی!!
آهسته تر که بلکه عمو نشنود ولی
با عمه ام به مجلس اغیار رفته ام
#وحید_محمدی
#مناجات
#امام_حسین_علیه_السلام
گدای نیمه شب آمد گدا پذیر کجاست
کسی که رحم کند بر منِ حقیر کجاست
دگر به هیچ کجا بند نیست دستانم..
نشسته ام دم این خانه،دستگیر کجاست
دوباره ریزه خور سفره ی کمیلم من
نگاه مرحمت حضرت امیر کجاست
فدای دست کریمی که هرشب جمعه..
میان عرش صدا میزند فقیر کجاست؟!
شبیه طفل که گم میشود هراسانم
فرار میکنم از آن و این، مجیر کجاست؟!
جوانیم به بطالت گذشت شرمندم
پناه گریه ی این شرمسار پیر کجاست
.
فدای نام شهیدی که حضرت سجاد..
زمان دفن تنش گفت که حصیر کجاست
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#مناجات
#غزل
دیگر مهارِ بغضِ جانکاه؛ کارِ من نیست
ماندن میانِ طوفانِ آه؛ کارِ من نیست
در چاهِ نفْس درگیر با ظلمتم شب و روز
دیگر نفس کشیدن در چاه؛ کارِ من نیست
یک عمر از رفیقِ ناباب ضربه خوردم
دیگر رفاقتِ با گمراه؛ کارِ من نیست
از توبه گفته ام به، هر عاصیِ پشیمان
تفسیرِ آیهٔ یأس...که راهکارِ من نیست
با هر إلهي العفو چون رویِ خوش نشان داد
پس ناامیدی از این درگاه؛ کارِ من نیست
دل کندن از بهشتی که وعده داده شاید...
دل کندن از خدایِ دلخواه؛ کارِ من نیست
*
شمر(لع) آمد و به هم ریخت با گریه حالِ شعرم
توصیفِ وضعِ گودال؛ والله کارِ من نیست
خنجر کشید و میگفت استادِ قتلِ صبرم
کُشتن که در زمانِ کوتاه؛ کارِ من نیست
آقایِ ما عطش داشت! شمشیر خورد و شرحِ
بارانِ نیزه هایِ ناگاه؛ کارِ من نیست!
#مرضیه_عاطفی
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
آمد به برم یکی زیاران قدیم
گفتم که چه کرد باتو دادار کریم
گفتا به محبّتِ حسین بن علی
بخشید گناهِ من خداوندِ کریم
#عبقری_همدانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری
به سمت سینه ی عُشاق معبری داری
همیشه نام تو اشک مرا درآورده
حسین! خاصیتِ گریهآوری داری
کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد
میان عرش خداوند ، منبری داری
یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمیات نوح است
تو نسل گریهکُن از هر پیمبری داری
قسم به قُبّه ی تو روضهخانهات ، حرم است
تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری
کلیددار حریمت ، رقیّه خاتون است
در آستان خودت شاهدختری داری
قیام سینهزنانت قیامتِ عُظمیٰست
چه های و هوی شریفی ، چه محشری داری!
تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست
خودت هوای مرا وقت نوکری..،داری
مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد
عجب شرابِ خوشِ کیمیاگری داری
بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت:
جنون بخواه که فردای بهتری داری
فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی
فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری
شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش
و حظ کنی که غُلامِ معطری داری
▪️
تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر...
نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری
نفسنفس زدنت شمر را جَریتر کرد
بلند کرد صدا را : چه حنجری داری!
غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت
غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت
استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریهکُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
▪️
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت
#بردیا_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم
بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم
هرکس وسیله داشت برای هدایتش
ما با نســیم روضـهی تو با خــدا شدیم
وقتی که جاه و مال و هوس راهمان گرفت
با رمز "یا حسین" ز شیطان جدا شدیم
ذکر "حسین" اشرف اذکار عالم است
گفتیــم و همـدم همهی انبیــا شدیم
مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد
با کیمیـای مهر شمــا پُر بها شدیم
اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست
تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم
ما را خدا برای غمت برگزیده است
با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم
شبهای جمعه مادرتان روضهخوان ماست
با نالههای دل شکنش هم نوا شدیم
شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست
با یک سلام، راهی کرب و بلا شدیم
#مصطفی_هاشمی_نسب
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
یارب نظری به قلب صدچاکم کن
بااشک مرا،ز هـر گنه پاکم کن
درصحن علی بگیر جان ازتن من
درصحن حسین ابن علی خاکم کن
#حیدر_توکل
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
کافیست! بگو خودش بیاید ای مرگ!
جان را به همان دهم که دل را دادم
.....
تا بر سر ما سایۀ مولاست بیا
تا در دل ما روضۀ زهراست بیا
حالا که قرار است بیایی ای مرگ!
تا نام حسین بر لب ماست بیا
#میلاد_عرفان_پور